من در این کلبه خوشم
تو در ان اوج که هستی خوش باش
من به عشق تو خوشم
تو به عشق هر کی هستی خوش باش
...
من در این کلبه خوشم
تو در ان اوج که هستی خوش باش
من به عشق تو خوشم
تو به عشق هر کی هستی خوش باش
...
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال
چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
در سینه دلش ز نازکی بتوان دید
مانندهی سنگ خاره در آب زلال
...
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر جور غم عشق تو دادی طلبیم
مي توان در قاب خالي مانده يك روز
نقش يك محكوم يا مغلوب يا مصلوب را آويخت
مي توان با صورتك ها رخنه ديوار را پوشاند
مي توان با نقشهايي پوچ تر آميخت
...
تا درخت دوستی بر کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
مو آن رندم که نامم بيقلندر نه خان ديرم نه مان ديرم نه لنگر
چو روج آيو بگردم گرد گيتي چو شو آيو به خشتي وانهم سر
راه همان سوختن است
راه همان رنج من است
راه همان بار غم ظلم تو اندوختن است
تا به کی با همه از راه بگویی
ظرافت در چیست؟
ساربان ره بی مقصد تو آخر کیست؟
به فراق تو از این راه غم آلود بروم
تا بجویی و دگر بار نیابی اثرم
میخور که فلک بهر هلاک من و تو قصدي دارد بجان پاک من و تو
در سبزه نشين و می روشن میخور کاين سبزه بسي دمد ز خاک من و تو
*-*-*
سلام صبح بخیر
همه از دیشب تا حالا م دادن
وقتي فايده اي نداره . غصه خوردن واسه چي
واسه عشقای تو خالی ساده مردن واسه چی
نميخوام چوب حراجي رو به قلبم بزنم
نميخوام گناه بي عشقي بيفته گردنم
سلام
تقدیره دیگه محمد این میم هم جواب بده دیگه میم نمی دم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)