دختر کوچکش با رنگي کاملا پريده ,درمانده و مغموم در کنار تابوت ايستاده بود. وارنکا من از ديدن کودکي که اين چنين در خود فرو رفته باشد ,رنج ميبرم . عروسک کهنه اش بر کف اتاق افتاده بود. با ان بازي نمي کرد. انگشت بر دهان ايستاده بود و حرکتي نميکرد . صاحبخانه مان يک شيريني به او داد ,دخترک ان را گرفت اما نخورد .وارنکا ديدن اين صحنه بسيار دردناک است اين طور نيست؟
مردم فقیر/داستایوسکی