تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1364 از 2734 اولاول ... 36486412641314135413601361136213631364136513661367136813741414146418642364 ... آخرآخر
نمايش نتايج 13,631 به 13,640 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #13631
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    گرگ هاري شده ام
    هرزه پوي و دله دو
    شب درين دشت زمستان زده ي بي همه چيز
    مي دوم ، برده ز هر باد گرو
    چشمهايم چو دو كانون شرار
    صف تاريكي شب را شكند
    همه بي رحمي و فرمان فرار
    گرگ هاري شده ام ، خون مرا ظلمت زهر
    كرده چون شعله ي چشم تو سياه
    تو چه آسوده و بي باك خزامي به برم
    آه ، مي ترسم ، آه
    آه ، مي ترسم از آن لحظه ي پر لذت و شوق
    كه تو خود را نگري
    مانده نوميد ز هر گونه دفاع
    زير چنگ خشن وحشي و
    خونخوار مني
    پوپكم ! آهوكم
    چه نشستي غافل
    كز گزندم نرهي ، گرچه پرستار مني
    پس ازين دره ي ژرف
    جاي خميازه ي جاويد شده ي غار سياه
    پشت آن قله ي پوشيده ز برف
    نيست چيزي ، خبري
    ور تو را گفتم چيز دگري هست ، نبود
    جز فريب دگري
    من ازين غفلت
    معصوم تو ، اي شعله ي پاك
    بيشتر سوزم و دندان به جگر مي فشرم
    منشين با من ، با من منشين
    تو چه داني كه چه افسونگر و بي پا و سرم ؟
    تو چه داني كه پس هر نگه ساده ي من
    چه جنوني ، چه نيازي ، چه غمي ست ؟
    يا نگاه تو ، كه پر عصمت و ناز
    بر من افتد ، چه عذاب و ستمي ست
    در دم اين نيست ولي
    در دم اين است كه من بي تو دگر
    از جهان دورم و بي خويشتنم
    پوپكم ! آهوكم
    تا جنون فاصله اي نيست از اينجا كه منم
    مگرم سوي تو راهي باشد
    چون فروغ نگهت
    ورنه ديگر به چه كار آيم من
    بي تو ؟ چون مرده ي چشم سيهت
    منشين اما با من ، منشين
    تكيه بر من مكن ، اي پرده ي طناز حرير
    كه شراري شده ام
    پوپكم ! آهوكم
    گرگ هاري شده ام

    ...

  2. #13632
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    من که ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد
    نوبت خاموشي من سهل و آسان مي رسد
    من که ميدانم مرگ ويرانگرچه بي رحم و شتابان مي رسد
    من که میداتم به دنیا اعتباری نیست
    بين مرگ وآدمي قول و قراري نيست
    پس ....پس...بدرود

  3. #13633
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    شعری ندارم
    من رفتم
    شب خوش

  4. #13634
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من که ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد
    نوبت خاموشي من سهل و آسان مي رسد
    من که ميدانم مرگ ويرانگرچه بي رحم و شتابان مي رسد
    من که میداتم به دنیا اعتباری نیست
    بين مرگ وآدمي قول و قراري نيست
    پس ....پس...بدرود

    ديدم كه از جماعت ياران نيمه راه
    حتي براي طعنه زدن ‘ هيچ كس نبود
    در ‘ باز بود و وسعت پرواز ‘ دل فريب
    اما مجال پر زدنم از قفس نبود
    سوزانده بود روح مرا ̕هرمي از عطش
    از جام چشم هاي تو يك جرعه بس نبود


    شب خوش اقا جلال

  5. #13635
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    در نخستین ساعت شب،
    این چراغ رفته را خاموش تر کن
    من به سوی رخنه های شهرهای روشنایی
    راهبردم را به خوبی می شناسم، خوب می دانم
    من خطوطی را که با ظلمت نوشته اند
    وندر آن اندیشه ی دیوارسازان می دهد تصویر
    دیرگاهی هست می خوانم.
    در بطون عالم اعداد بیمر
    در دل تاریکی بیمار
    چند رفته سالهای دور و از هم فاصله جسته
    که بزور دستهای ما به گرد ما
    می روند این بی زبان دیوارها بالا.
    ...

  6. #13636
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    از تو بايد مي گذشتم ولي افسوس نتونستم
    تو عروسک بودي و من آخر قصه دونستم
    تو وجود خالي تو جز دروغ هيچي نديدم
    کاش مي شد به اين حقيقت پيش از اينها مي رسيدم
    سوختمو سوختم و ساختم
    هرچي داشتم به پات باختم
    کاش تو رو از روز اول مثل امروز مي شناختم
    آخه عشق يعني شکستن
    عاشقانه سر سپردن
    دل سپردن به سرابه
    که از سکوت خويش مردن
    Last edited by mohammad99; 02-08-2007 at 02:36.

  7. #13637
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    نه چراغ چشم گرگي پير
    نه نفسهاي غريب كارواني خسته و گمراه
    مانده دشت بيكران خلوت و خاموش
    زير باراني كه ساعتهاست مي بارد
    در شب ديوانه ي غمگين
    كه چو دشت او هم دل افسرده اي دارد
    در شب ديوانه ي غمگين
    مانده دشت بيكران در زير باران ، آهن ، ساعتهاست
    همچنان مي بارد اين ابر سياه ساكت دلگير
    نه صداي پاي اسب رهزني تنها
    نه صفير باد ولگردي
    نه چراغ چشم گرگي پير
    ...

  8. #13638
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    همه رفتند کسي دور و برم نيست
    چنين بيکس شدن در باورم نيست

    نگار من رفتي تو از کنار من
    واي از من و اين دل بيقرار من
    رحمي کن اي خدا به روزگار من
    دل ناگرونم که ز يادت برم
    نميره اين غصه ديگه از سرم
    يادم بمون اي مهربون
    يه وقت نشي نامهربون

    همه رفتند کسي با ما نموندش
    کسي خط دل ما را نخوندش
    همه رفتند ولي اين دل مارا
    همون که فکر نميکرديم سوزوندش
    همون که فکر نميکرديم نموندش ...
    ديدي رفت و دل مارو سوزوندش
    ....ديدي عشقي نبود در تار و پودش .
    .. ديدي گفت عاشقه .عاشق نبودش

  9. #13639
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    شايد اي خستگان وحشت دشت !
    شايد اي ماندگان ظلمت شب !

    در بهاري كه مي رسد از راه ،
    گل خورشيد آرزوهامان ،
    سر زد از لاي ابرهاي حسود .

    شايد اكنون كبوتران اميد ،
    بال در بال آمدند فرود ...

    پيش پاي سحر بيفشان گل
    سر راه صبا بسوزان عود

    به پرستو ، به گل ، به سبزه درود !
    ...

  10. #13640
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    يه روز ديدم يه بلبلي اومد توباغچه ي خونم
    چه چهي زد اومد نشست کنار گلبرگ خونم
    تکون تکون ميخوردو بعد رفت و اومد با سوز ودرد
    ديدم با گلبرگم ميگفت ميخوام تورو با خوب و بد
    ساده و بي ريا بگم ميخوام تورو دوستت دارم
    باورنميمني چقدر قدر خدا دوستت دارم
    گلبرگ پاک وخوش خيال فکر کرد عوض شده زمون
    گذشت وچندروزبعدازاون رفتم بپرسم حالشون
    ديدم گلم پجمرده بود بيچاره رنگش رفته بود
    زود فهميدم که بلبل آرزوهاشو برده بود

    گل رنگ بلبل رو مي ديددروغ و نيرنگش نديد
    تاگل قشنگ بوداون نشست ازش که خسته شد پريد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •