دیشبــــ حوالی خوابـــ هایمـــ عجیبــــ سرد بود
و من تنهـــا تن پوشیــ کـه داشتمـ
رویای هر شبـــِ تو بـــود !
صبح رد پایتـــــ را کنــار بیـداریــ ام دیدمــ
بوِی عطرتــــ هنوز در تختــــِ خوابـــمـــ جــا مـانـد بود ...
دیشبــــ حوالی خوابـــ هایمـــ عجیبــــ سرد بود
و من تنهـــا تن پوشیــ کـه داشتمـ
رویای هر شبـــِ تو بـــود !
صبح رد پایتـــــ را کنــار بیـداریــ ام دیدمــ
بوِی عطرتــــ هنوز در تختــــِ خوابـــمـــ جــا مـانـد بود ...
Last edited by Traceur; 15-03-2011 at 01:02.
من تموم قصه هام قصـه توست ،اگه غمگينه اون از غصـه توست
برای شادی روحم
فشردی دست بی روحم
ندیدی دل کف دستم
شکستی قلب مجروحم
کاش می دانست
بعضی از واژه ها مانند درد
کشیدنیست نه نوشتنی ..
می خواهم
بدون اسارت دوستت بدارم
با آزادی درکنارت باشم
بدون اصرار ، تورا بخواهم
با احساس گناه ترکت نکنم
باشی و اگر تو نیز با من چنین
یکدیگر را غنی خواهیم کرد
خون ِ سرخی که به دل بود، ره دیده گرفت
آسمان، رنگ شفق، از دل رنجــــیده گرفت
ای خدای مهربون ...
دلم گرفته
با تو شعرام همگی رنگ بهاره
با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره
وقتی نیستی همه چیم تیره و تاره
کاش ببخشی تو خطاهامو دوباره
نــــــه ... نـــه.. نه! گریـــه نمی کنـــم ،
یکــــ چیزی رفتـــه توی چشمـــم ، فکر کنـــم .. یک خاطــــره ست ..
در دلم اندوهی است
گلها می دانند
درختان نیز از گلها شنیده اند
همسایه ی ما گلهای رازقی دارد
دلم برای آن گلها می تپد...
روزی دل را به دریا سپردم
چشمانم را به آسمان بخشیدم
و دستانم را در پناه زیبایی گلهای رازقی
گلی را چیدم و در پناه قلبم فشردم
و همسایه از من نپرسید : تو را چه به گل؟!
خشمگین نشد.
ولی گفت : من تنهايم!
...
Last edited by H.Operator; 15-03-2011 at 15:07.
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما هر دو عاشق زاریم و کارمان زاریست
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)