هر كه هوايي نپخت يا به فراقي نسوخت
آخر عمر از جهان چو برود خام رفت
ما قدم از سر كنيم در طلب دوستان
راه به جايي نبرد هر كه به اقدام رفت
همت سعدي به عشق ميل نكردي ولي
مي چو فرو شد به كام عقل به ناكام رفت
هر كه هوايي نپخت يا به فراقي نسوخت
آخر عمر از جهان چو برود خام رفت
ما قدم از سر كنيم در طلب دوستان
راه به جايي نبرد هر كه به اقدام رفت
همت سعدي به عشق ميل نكردي ولي
مي چو فرو شد به كام عقل به ناكام رفت
تموم شد اب برکه ها گلهل به شکل سخره ها
پرنده ها تو اسمون دونه دونه از هم جدا
حتی همون یه پنجره با صدهزارتا منظره
مثل دلها شکسته شد تو ذهن ما شد خاطره
خونه ما خرابه شد مادربزرگ اواره شد
زمون شادیها گذشت دلها پر از گلایه شد
--------
سلام جلال جان
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
در بهای بوسه ای جانی طبب
می کنند این دلستانان الغیاث
دلال گُل
سبدش را با خود به باغ برد
و با انبوه ِ عطرهایش
به این خانه و آن خانه میرود.
شب، روح پرندهگان ِ کهن
به شاخساران خویش بازمیگردد.
و در این بیشهی انبوه که سرچشمهی اشک میخشکد
به نغمه سرایی درمیآید.
در این کتاب از پس جعبهآیندهی نامریی ِ سالها
گلها
همچون بینی کودکان به چشم میآید
پخچ، در پس ِ شیشههای مهآلود.
دلال گُل در باغ
اشکریزان باز میگشاید کتاب ِ گُلاش را
و رنگهای پریشان
در سبدش رنگ میبازد.
لورکا
درد وغم یه روز تمومه همه رو خدا می دونه
توی که تنها میمونی زندگی برات حرومه
عشق معنیش غم غصه خوردن یکدم
دیگه عاشق نمی شم که بمیرم از غم
دیگه عاشق نمی شم که بمیرم از غم
دیگه عاشق نمی شم که بمیرم از غم
ماه نتابد به روز چيست كه در خانه تافت
سرو نرويد به بام كيست كه بر بام رفت
مشعلهاي بر فروخت پرتو خورشيد عشق
خرمن خاصان بسوخت خانهگه عام رفت
سلام مژگان خانوم. خوبید ؟
معاشران! ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق
به صوت و نغمه چنگ و چغانه یاد آرید
با خودم می گفتم:
می شود پروانه شد، می شود پروانه شد تا پر کشید،
دور تا دور شمع عشق چرخید.
می شودکاشانه ای شد مرغ دل لانه ی خود برگزیند.
می شود چون قطره ای زیبا و نرم بر دل سخت قساوت بس چکید، عاقبت آن را شکافت.
می شود وزن عروضی یا که آهنگ و ردیف شاعری شد؛ تا که گوید یا سراید شعر را بس او لطیف.
می شود پروانه ای شد، می شود...
--------
مرسی جلال جان
به خوبی دوستان
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن بر آید
بگشای تربتم را بعد از وفات وبنگر
کز آتش درونم دود از کفن بر آید
دیگه خسته شدم نیاز به سفر دارم
ترمینال ...
آقا یه بلیط می خواستم
واسه کجا ؟
جهنم
شرمنده تمام بلیط ها پیش فروش شده !!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)