هیچَش به هیچ کس شبیه نیست ...
نه ستارگان را ستاره می بیند
نه زمین را زمین ...
کودکانه شاد است
کودکانه ساده ...
هیچَش به هیچ کس شبیه
ادامه بده محمد
هیچَش به هیچ کس شبیه نیست ...
نه ستارگان را ستاره می بیند
نه زمین را زمین ...
کودکانه شاد است
کودکانه ساده ...
هیچَش به هیچ کس شبیه
ادامه بده محمد
هفته اي دوبار ميريم حموم.
اما تو چي؟
قلقلي گفت:
- نگاش کنين.
موي بلند، روي سياه، ناخن دراز، واه واه واه!
دیگه از حافظ سعدی و ... خسته شدم.میخوام بزنم اون کانال(رپ و هیپ هاپ و متال و ...)
همچو ستاره سوی شیطان کفر
نفط زنانیم و شرار آمدیم
همچو ابابیل سوی پیل گبر
سنگ زنانیم و دمار آمدیم
باز چو بینیم رخ عاشقان
با طبق سیم نثار آمدیم
فروم زده شدی؟!
ماه در میاد که چی بشه
می خواد عزیز کی بشه
ماه در میاد چی کار کنه
باز اسمونو تار کنه
هميشه وقتي يکي ازم مي پرسيد چند تا دوسم داري يه عدد بزرگ ميگفتم...
ولي وقتي تو ازم پرسيدي چند تا دوسم داري گفتم : يکي !!!
ميدوني چرا ؟چون قوي ترين و بزرگترين عدديه که ميشناسم ...
دقت کردي که قشنگترين و عزيز ترين چيزاي دنيا هميشه يکين ؟
ماه يکيه ... خورشيد يکيه ... زمين يکيه ... خدا يکيه ... مادر يکيه ...
پدر يکيه ... تو هم يکي هستي ... وسعت عشق من به تو هم يکيه ...
پس اينو بدون از الان و تا هميشه : يکي دوست دارم
*-*-*-*-*-*
نظر من درباره الاغ و حسنی و ...
http://360.yahoo.com/mohammad_nazary99
یک سینه پر از قصهی هجر است ولیکن
از تنگدلی طاقت گفتار ندارم
چون راز برون نفتدم از پرده که هر چند
گویند مرا گر به نگهدار ندارم
جانا چودل خسته به سودای تو دارم
او داند و سودای تو من کار ندارم
سلام مژگان خانوم
مثل کسایی می مونم
که از سفر جا می مونن
شعرای نانوشته رو
با ساز رفتن می خونن
منتظرم نباش دیگه
می رم یه جای خیلی دور
از تاریکی خسته شدم
می رم به سرزمین نور
----------
سلام جلال جان و ممد دادا
شب بخیر
رفتي اما قطره قطره پشت پايت ريختم حجم شادي ر اشکستي بي نهايت ريختم
طاقتم پژمرد وقتي خالي از عطرت شدم يک بهار از اطلسي ها را به جايت ريختم
در غروبي تشنه ي باران ديدارت شدم آهي از اعماق قلبم تا خدايت ريختم
گفتم اين ديوار ها را مي شکافي خشت خشت شعري از فنجان احساسم برايت ريختم
کوله بارت چون که بستي مثل دريا در خودم وسعتي از اشک سوزان پشت پايت ريخت
/////////////
راسنی سلام امت
تو هر شب از روزهای سکوت
رو به دیوار به خوابی می روی
تو هر شب از نوارهای خالی که گوش می دهی
باز می گردی
ما همه از یک آواز
کلمات را به دهان و کتابخانه آوردیم
شاید آوازهایمان ، ما را به غربت لهجه ها برده است
ای بغض پرکنده در غربت این همه گلوی تر
ای تو را که نمی دانم
ای مرا که کجایم
شب شما هم
مادرم غمگین بود
اشک در خانه ی ما تسکین بود
جغد شومی گویی پشت درسکن شد
عطر یاس و شبو در فضا قایم شد
چه سکوتِ تلخی
چه غروب سرخی
چو نسیمی رفتی
صورتت زیبا بود و دلت نورانی
دست هایت سخت دیده ات عرفانی
غنچه ی سیمایت باز می شد گه گاه سکت و طوفانی کلبه ای تو ساختی بر فراز ایمان
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)