دلم میخواد یه وقت بیای
بازم توی شبای من
تا دیگه خاموش نشه این
چراغ قصه های من
...
دلم میخواد یه وقت بیای
بازم توی شبای من
تا دیگه خاموش نشه این
چراغ قصه های من
...
نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی
از نور خدا بودی در نور خدا رفتی
ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه
وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی
يا چشم نمي بيند يا راه نمي داند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروايي
-+-+-+-+--+--+--+--+
سلام
يکشب آمدی از راه، شب که نه، غروبی بود
ديدمت دلم لرزيد، اين شروع خوبی بود
چشمهايت انگاری چشمهی نجابت بود
- آمد او - به خود گفتم: آنکه توی خوابت بود
چشمهات میگفتند: عاشقی نخواهی کرد
دور میشدم گفتی: صبر کن! ببين! برگرد!
سلام محمد خان
آواتار نو مبارک
البته هنوز قطعی نیست هنوز دنبال اواتورم
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
محمد اینو گوش دادی؟
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
يکي درد و يکي درمان پسندد يک وصل و يکي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
اره ولی اصلا یادم نیست کجا؟
Last edited by mohammad99; 31-07-2007 at 20:41.
دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم
در عصری مهربان تر و شاعرانه تر
عصری که عطر کتاب ،
عطر یاس و عطر ازادی را بیشتر حس می کرد
دلم می خواست دل برم بودی ...
...
يكي لبهاش تو خوابم غرق خنده ست يكي پلكهاش تو خوابم خــيس خـــــــــيسه
لالالالا نــــخواب عــــــاشق يه سيبه هـمـيـشـه سـرخ و تـــــــب دار و غــــريبه
تا اون بالاست رسيده ست اماتنهاست پـايـيـن هـــم كــــه بـيـفـتـه بــــي نـصـيـبـه
لالالالا نــــخواب ايـــــنجا سيـــــاهي پــــــر امـــــــا تـــو تــــنگ قـصـه مـاهـي
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
هیچ جا نشنیدی! ردیف هست
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)