تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 134 از 934 اولاول ... 3484124130131132133134135136137138144184234634 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,331 به 1,340 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #1331
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    می گفت دو روز است



    مرگ و تولد



    روز دیدنش تولدم شد



    شکر شقایقها



    زنده ام هنوز



    و فرود کلاغی



    بر چینه ی نفسم نیست تا غار غار غربتش



    روحم بیازارد



    نمیدانم



    شاید نگاهش اکسیر داشت



    اکسیر حیات



    آفتابی این هوا دوست داشتنی ست



    من هوس زندگی کرده ام



    بگویید:

    برایم یک روز بود



    دیدار



    دیدار



    دیدار....

  2. #1332
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    قلب من و تو را
    پيوند جاودانه مهری ست در نهان
    پيوند جاودانه ما ناگسسته باد
    تا آخرين دم از نفس واپسين من
    اين عهد بسته باد

  3. #1333
    داره خودمونی میشه pegah_f's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    34

    پيش فرض

    از مرز خواب می گذشتم
    سایه تاریک یک نیلوفر
    روی همه این ویرانه ها فرو افتاده بود




    کدامین باد بی پروا
    دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
    نیلوفر روئید
    ساقه اش از ته خواب شقا هم سر کشید
    سیلاب بیداری رسید




    چشمانم را در ویرانه خواب گشودم
    نیلوفر له همه زندگی ام پیچیده بود

    در رگ هایش من بودم که می دویدم
    هستی اش در من ریشه داشت
    و همه من بودم




    کدامین باد بی پروا
    دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟

  4. #1334
    داره خودمونی میشه pegah_f's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    34

    پيش فرض

    بي تو اما عشق بي معناست،مي داني؟
    دست هايم تاابد تنهاست،مي داني؟
    اسمانت را مگيراز من كه بعد از تو
    زيستن،يك لحظه هم بي جاست،مي داني؟
    "دوستت دارم"همين،اين راز پنهاني
    از نگاه ساكتم پيداست،مي داني؟
    عشق من!بي هيچ ترديدي بمان با من
    عشق يك مفهوم بي"اما"ست،مي داني؟

  5. #1335
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هرچه دارم در میان خواهم نهاد
    بی خبر سر در جهان خواهم نهاد

    آب حیوان چون به تاریکی در است
    جام جم در جنب جان خواهم نهاد

    زین همت در ره سودای عشق
    بر براق لامکان خواهم نهاد

    گر بجنبد کاروان عاشقان
    پای پیش کاروان خواهم نهاد

    جان چو صبحی بر جهان خواهم فشاند
    سر چو شمعی در میان خواهم نهاد

    سود ممکن نیست در بازار عشق
    پس اساسی بر زیان خواهم نهاد

    گر قدم از خویش برخواهم گرفت
    از زمین بر آسمان خواهم نهاد

    مرغ عرشم سیر گشتم
    از قفس روی سوی آشیان خواهم نهاد

    تا نیاید سر جانم بر زبان
    مهر مطلق بر زبان خواهم نهاد

    زهر خواهد شد ز عیش تلخ من
    صد شکر گر در دهان خواهم نهاد

    آستین پر خون به امید وصال
    سر بسی بر آستان خواهم نهاد

    دست چون می نرسدم در زلف دوست
    سر به زیر پای از آن خواهم نهاد

    در زبان گوهرافشان فرید
    طرفه گنجی جاودان خواهم نهاد

  6. #1336
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دلم در عشق تو جان برنتابد
    که دل جز عشق جانان برنتابد

    چو عشقت هست دل را جان نخواهد
    که یک دل بیش یک جان برنتابد

    دلم در درد تو درمان نجوید
    که درد عشق درمان برنتابد

    مرا در عشق تو چندان حساب است
    که روز حشر دیوان برنتابد

    ز عشقت قصه‌ی گفتار ما را
    یقین دانم که دو جهان برنتابد

    اگر با من نمی‌سازی مسوزم
    که یک شبنم دو طوفان برنتابد

    چو پروانه دلم در وصل خود سوز
    که این دل دود هجران برنتابد

    دل عطار بر بوی وصالت
    ز هجرت یک سخن زان برنتابد

  7. #1337
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    در زیر بار عشقت هر توسنی چه سنجد
    با داو ششدر تو هر کم زنی چه سنجد

    چون پنجه‌های شیران عشق تو خرد بشکست
    در پیش زور عشقت تر دامنی چه سنجد

    جایی که کوهها را یک ذره وزن نبود
    هیهات می‌ندانم تا ارزنی چه سنجد

    جایی که صد هزاران سلطان به سر درآیند
    اندر چنان مقامی چوبک‌زنی چه سنجد

    جان‌های پاک‌بازان خون شد درین بیابان
    یک مشت ارزن آخر در خرمنی چه سنجد

    چون پردلان عالم پیشت سپر فکندند
    با زخم ناوک تو هر جوشنی چه سنجد

    جان و دلم ز عشقت مستغرقند دایم
    در عشق چون تو شاهی جان و تنی چه سنجد

  8. #1338
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مرا با عشق تو جان درنگنجد
    چه از جان به بود آن درنگنجد

    نه کفرم ماند در عشقت نه ایمان
    که اینجا کفر و ایمان درنگنجد

    چنان عشق تو در دل معتکف شد
    که گر مویی شود جان درنگنجد

    چه می‌گویم که طوفانی است عشقت
    به چشم مور طوفان درنگنجد

    اگر یک ذره عشقت رخ نماید
    به صحن صد بیابان درنگنجد

    اگر یوسف برون آید ز پرده
    به قعر چاه و زندان درنگنجد

    چون دردت هست منوازم به درمان
    که با درد تو درمان درنگنجد

    دلا آنجا که جانان است ره نیست
    که آنجا غیر جانان درنگنجد

  9. #1339
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    درآمد دوش ترکم مست و هشیار
    ز سر تا پای او اقرار و انکار

    ز هشیاری نه دیوانه نه عاقل
    ز سرمستی نه در خواب و نه بیدار

    به یک دم از هزاران سوی می‌گشت
    فلک از گشت او می‌گشت دوار

    به هر سوئی که می‌گشت او همی ریخت
    ز هر جزویش صورت‌های بسیار

    چو باران از سر هر موی زلفش
    ز بهر عاشقان می‌ریخت پندار

    زمانی کفر می‌افشاند بر دین
    زمانی تخت می‌انداخت بردار

    زمانی شهد می‌پوشید در زهر
    زمانی گل نهان می‌کرد در خار

    زمانی صاف می‌آمیخت با درد
    زمانی نور می‌انگیخت از نار

    چو بوقلمون به هر دم رنگ دیگر
    ولیکن آن همه رنگش به یکبار

    همه اضدادش اندر یک مکان جمع
    همه الوانش اندر یک زمان یار

    زمانش دایما عین مکانش
    ولی نه این و نه آنش پدیدار

    دو ضدش در زمانی و مکانی
    به هم بودند و از هم دور هموار

    تو مینوش این که از طامات حرفی است
    وگر این می‌نیوشی عقل بگذار

    که گر با عقل گرد این بگردی
    به بتخانه میان بندی به زنار

    چو دیدم روی او گفتم چه چیزی
    که من هرگز ندیدم چون تو دلدار

    جوابم داد کز دریای قدرت
    منم مرغی، دو عالم زیر منقار

    علی‌الجمله در او گم گشت جانم
    دگر کفر است چون گویم زهی کار

    اگر گویم به صد عمر آنچه دیدم
    سر مویی نیاید زان به گفتار

    چه بودی گر زبان من نبودی
    که گنگان راست نیکو شرح اسرار

    زبان موسی از آتش از آن سوخت
    که تا پاس زبان دارد به هنجار

  10. #1340
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    جز به جاذبه ی چشمهات

    - این بیشه ی باران خورده -

    دلم

    -آن سیب سرخ -

    نمی افتاد

    زیر پات

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •