مشاعره

[mohammad99]

همجا سبزو من، چرا خاکستريم
تو کتابم ولي حيف، صفحهٌ آخريم
کفترا رفتنو من، کفتر يريريم
به همين دلم خوشه، که تو ناباوريم
همه جا سبزو من، چرا خاکستريم
تو کتابم ولي حيف، صفحهٌ آخريم
کفترا رفتنو من، کفتر يريريم
به همين دلم خوشه، که تو ناباوريم

//\\//\\//\\//\\//\\//\\//\\///\\//\\//

فعلا شب بر همگی دسته گل

[sensil]

همه شب با دلم كسی می گفت
سخت آشفته ای ز دیدارش
صبحدم با ستارگان سپید
می رود، می رود، نگهدارش

[magmagf]

همجا سبزو من، چرا خاکستريم
تو کتابم ولي حيف، صفحهٌ آخريم
کفترا رفتنو من، کفتر يريريم
به همين دلم خوشه، که تو ناباوريم
همه جا سبزو من، چرا خاکستريم
تو کتابم ولي حيف، صفحهٌ آخريم
کفترا رفتنو من، کفتر يريريم
به همين دلم خوشه، که تو ناباوريم

//\\//\\//\\//\\//\\//\\//\\///\\//\\//

فعلا شب بر همگی دسته گل

من از هياهوي مبهم اين جنگل تاريك و سرد ، سخت بيزارم
ز زهرچشم ازرق اين جنگليان ،‌زخم ها به تن دارم
به پچ پچ شان و وردهاي رنگارنگ ، به دوزخ بلا گرفتارم
به چشم گفته ام كه حق به دست شماست ، نميدهند و كشيده بردارم
زبان كه مي گشايند نيششان پيداست به تن گرفته ،‌ چو نقش ديوارم
به نيش و به زهر روحم ماسيده ، ز درد و ورم تمام شب بيدارم

[mohammad99]

مثل باد سرد پاييز غم لعنتي به من زد
حتي باغبون نفهميد
که چه آفتي به من زد

آسمون تو مرگ عشقو توي ياخته هام نوشتي
اين يه غمنامه تلخه
که تو سر تا پام نوشتي
من به لحظه شکستم اگه نزديک اگه دورم
از ترحم تو بيزار
من خودم سنگ صبورم
!i!i!i!i!i!i

ایول عجب شعر قشنگی بود

[mohammad99]

می خواستمت تو رو تنهام گذاشتی برای اشکام وقتی نزاشتی

دل تو فروختی به یه کسه دیگه اره نگاهت اینو می گه

میخواستمت ولی تو نموندی ولی نموندی

عشقم بودی ولی تو نموندی دلمو سوزوندی

باید بمیرم این روز رو نبینم همون بهتر که بی تو بمیرم

چشمای نازت صدای نازت چقدر خوبه صورت ماهت

ای عشق نازم ....

[magmagf]

ما که رازی شده ایم رزق مقرر شده را
نکشیم ناز گدایان توانگر شده را

مرسی

[sise]

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

[magmagf]

دلا ياران سه قسمند گر بداني
زباني اند و ناني اند و جاني
به ناني ، نان بده از در برانش
نوازش كن ز يار زباني
ولي كن يار جاني را نگه دار
به پايش جان بده تا مي تواني

[sise]

یکی دختری داشت خاقان چو ماه
کجا ماه دارد دو چشم سیاه؟

به دنبال چشمش یکی خال بود
که چشم خودش هم بدان خال بود

از گوشه" رجز" با صدای شجریان!

[magmagf]

در فروبسته ترین دشواری
درگران بارترین نومیدی
بارها بر سر خود بانگ زدم:
_ هیچت ار نیست مخور خون جگر
دست که هست!
بیستون را به یاد آر
دست هایت را بسپار به کار
کوه را چون پر کاه از سر راهت بردار!