ببخشیدنوشته شده توسط WooKMaN
![]()
نمیدونستم![]()
دیگه تکرار نمیشه![]()
--
--
ببخشیدنوشته شده توسط WooKMaN
![]()
نمیدونستم![]()
دیگه تکرار نمیشه![]()
اولا سوتیت باحال بود و کلی خندیدم.بابای بچه بلایی سرت نیاورد؟نوشته شده توسط C.GAM3R
دوما با پسر خالت حال کردم.اونم مثل من تیریپ شیطانیه.نه؟
نمی دونم چرا اینقدر شیطانی شدم تازگی ها.![]()
بخون ببین چه دسته گلی به آب دادم
قراره ادارمون یه جشن با شکوهی بگیره !![]()
![]()
همچنین مقرر شد از شخصیت های برجسته استان![]()
![]()
![]()
دعوت کنیم واسه جشن بیان
رییس ادارهچندتا اسم به من داد گفت برو واسشون دعوت نامه درست کن
![]()
منم گفتم ای به چشششم![]()
خلاصه پیش خودم فکر کردم طوری این دعوت نامه رو درست کنم که رییسمون کف کنه![]()
نشستم پای سیستم و شروع کردم به کار![]()
وقتی تموم شد سریع دعوتنامه رو بردم پیش رییسمون تا ببینه چه پرسنل فعالی داره !!!![]()
![]()
وقتی رییس دعوتنامه رو دید این طوری شد![]()
![]()
![]()
!!!
من فکر کردم الان میگه به به چه زیبا خیلی عالی ممنون![]()
![]()
![]()
اما یهو گفت: این چیه نوشتی !!!!![]()
![]()
![]()
وقتی یه نگاه به دعوتنامه انداختم دیدم آره چه سوتی تابلویی دادم![]()
طرف نام خانوادگیش کاوی بوده من نوشتم گاوی![]()
بذارش تو پسته اول آقا رامبد که اون قبلی دیگه قدیمی شده![]()
![]()
منم یه بار از این دسته گلا به آب دادم خیلی آدم آبروش می ره![]()
در کل وقتی ضایع شدم اصلا حسه خوبی نداشتم
![]()
![]()
-----------------
یه جا دیگه هم پرسیدم جواب ندادیداون آواتار قبی که خیلی قشنگ بود چرا عوضش کردی جاش نی نی گذاشتی؟
![]()
![]()
باشه ميزارمش توي پست شماره 1 ...نوشته شده توسط Monica
![]()
(
ببين احساس كردم اون آواتار هم توي روي خودم تاثير گذاشته هم توي روحيه بچه ها !!!![]()
شما هم اگه ميتوني عوض كن تا بروبچ يه خورده لطيف كاري رو توي دستور كارشون بزارن![]()
)
ای بابا من عاشق آواتارت شده بودم
خیلی خیلی قشنگ بود
رو شخصیتت یه جور دیگه حساب میکردم ولی الان که این شده رو احساساتت اینطوری حساب میکنم
خواهشا همونو بزار![]()
خيلي چاكرمنوشته شده توسط C.GAM3R
اما ببين اين پستت خيلي شبيه پيغام خصوصي ميمونه !!!(ناراحت نشي واسه منظم بودن تاپيك گفتم
)
در مورد آواتار هم چون زيادي خشن بود عوضش كردم![]()
ببخشید که اینجا نوشتم![]()
ولی فعلا نمیتونم پیغام خصوصی بزارم پستام کمه
شرمنده![]()
ووکمن جون اخراج نشدی عزیزم؟اون لحظه همچین حسی نداشتی؟نوشته شده توسط WooKMaN
![]()
وااااااااااااااااااااااي رامبد چي كار كرديييييييييييييييييييييي يييييييي![]()
من امتحان كردم آدم وقتي به نتيجه فكر ميكنه هيچ وقت اون چيزي كه فكر ميكنه عملي نميشه.نميدونم چرا؟![]()
حالا ببين امشب من چيكار كردم :![]()
من ورداشتم چند وقت پيش ماشينمو اسپرت كردم؛يكم دادم موتورشو دست كاري كردن براي همين دنده هاش جابه جا شده .
قبلا دنده هاش اينجوري بود :
P (وقتي پارك ميكني بايد بزاري روي اين مثل ترمز دستي ميمونه)
D(دنده حركت اتومات)
S(دنده سنگين)
حالا كه موتورشو دادم دستكاري كردن اينجوري شده :
D(دنده حركت اتومات)
P (وقتي پارك ميكني بايد بزاري روي اين مثل ترمز دستي ميمونه)
S(دنده سنگين)
منم هنوز به اين تغيير دنده عادت نكردم همش فكر ميكنم همون اوليس.
حالا يه مهمون داشتم امشب كه خيلي بهش احترام ميزارم چون سنش 20-30 سال ازم بزرگتره.خلاصه بردم برسونمش در خونشون مسير نرسيده به خونشون خيلي شيب تندي داره با دنده سنگين رفتم پايين
.
خلاصه رسيديم؛من اومدم بهش احترام بزارم دنده رو گزاشتم رو P اومدم اين طرف ماشين درو براش باز كردم بياد پايين .
همين كه يه پاشو گزاشت پايين كم كم ماشين شرو كرد به حركت ؛درجا 2زاريم افتاد چه گلي كاشتم(دنده رو روي D گزاشته بودم)
خلاصه اين يارو يه پاش گير كرد زير صندلي تو ماشين اون يكي تو خيابون 180 درجه باز شد.
داشتم آب ميشدم برم تو زمين از خجالت يارو هم اعصابش خورد شده بود ولي هيچي نمي تونست بگه![]()
.
خلاصه بهش گفتم سر بزنيد 2باره ........گفت حتما مزاحم ميشم..........منم حول كردم گفتم قدممون رو چشمام.
يارو يه لحظه مكس كرد فكر كرد تا الان داشتم اذيتش مي كردم.
بهش گفتم ميخواين تا جلوي در همراهتون بيام ؛ با عصبانيت گفت: نه ؛مرسي خودم ميرم بيشتر زحمت نكش
.
منم اينجوريتو دلم مب گفتم زمين باز شو تا برم راحت شم
.بعد دممو گزاشتم رو كولم در رفتم
.
حالا موندم از اين دفعه چيجوري تو چشاش نيگاه كنم ؟؟آبروم رفت![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)