tara12 عزیز اگر لطف کنین اسم شاعر ها رو هم بگین خیلی بهتر میشه.
دست با دوست در آغوش نه حد من و توست***منم و حسرت بوسیدن خاک پایـی
شهریارا چه غم از غربت دنیای تن اســـــــت***گر برای دل خود ساخته ای دنیایی
شهریار
tara12 عزیز اگر لطف کنین اسم شاعر ها رو هم بگین خیلی بهتر میشه.
دست با دوست در آغوش نه حد من و توست***منم و حسرت بوسیدن خاک پایـی
شهریارا چه غم از غربت دنیای تن اســـــــت***گر برای دل خود ساخته ای دنیایی
شهریار
یــــــاد رخسار ترا در دل نـهــــــان داریـــــم ما
در دل دوزخ بهشت جــــــــــاودان داریــــــم ما
در چنین راهی که مردان توشه از دل کردهاند
ساده لوحی بین که فکر آب و نان داریــــم ما
********* صائب تبريزي ***********
ای جان و ای جانان من، دارم هوای عاشــــقی***ای وصل و ای هجران من، دارم هـوای عاشقی
جان در بر جانانه شد، دل بر سر پیمانه شـــــــد***تن ساکن میـــــخانه شد، دارم هوای عاشقی
گه نور و گه نار آمدم، گه گل، گهی خار آمـــــدم***گه مست و هشیار آمدم، دارم هوای عاشقـی
ای شاه، درویشت منم، درویش دل ریشت منم***بیگانه و خویشت منم، دارم هـــــوای عاشقی
نمی دونم
یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت
چوپان دشت عشقم و نای غـــزل به لب
دارم غـــــــــزال چشم سیه میچرانمت
****** شهريار ******
تشبیه ندارد او وز لطــــــــــف روا دارد***زیرا که همــــــــی داند ضعف نظر ما را
خامش کن تا هر کسدر گوش نیارد این***خود کیست که دریابد او خیر و شر ما را
مولانا
اي جانِ جهان هرچه از اين پس شِمُري
بر دست مگير زانکه از دست شديم
ميپنداري که از غمانت رَستم
يا بيتو صبور گشتم و بنشستم
يارب مرسان به هيچ شادي دستم
گر يک نفس از غم تو خالي هستم
مولانا
من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم
کـــه سرم فتـــاده برخاک و تنـــم خبر ندارد
******* وحشي بافقي ********
دولت فقر خدایا به من ارزانــــــــــــــــی دار***کـین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش***زان که منزل گه سلطان دل مسکین من است
حافظ
تو اگر گريه کني بغض تــرم مي شکند
خنده کن عشق زمين گيرشود بعد برو
ـــــــــــــ نميدونم ـــــــــــــــــــــــــ ـ
وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت***از دولت هجر تو کنون دور نمــــاندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگـــــــوید***دور از رخت این خسته رنجور نماندست
صبر است مرا چاره هجران تو لیکـــــــن***چون صبر توان کرد که مقدور نماندست
حافظ
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)