تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 132 از 469 اولاول ... 3282122128129130131132133134135136142182232 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,311 به 1,320 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #1311
    Banned x-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    HoTeL CaLiFoRnIa
    پست ها
    881

    پيش فرض

    اينو يكي تعريف ميكرد مردم از خنده:
    داشتم سوار تاکسي ميشدم...يکيم پشت سر من حول بود که بره بشينه!
    منم ديدم خوب عقب يکي نشسته!
    سريع چپيدم تو ماشين!
    اونقد رفتم تو که تغريبا نشستم و پاي خانومه.......

    گفتم خوب حالا عيب نداره دو ساغت صاف شدم چسبيدم به خانومه که اين ياروهه که تازه نشسته نخوره بهم.......
    برگشتم خانومرو نيگا کردم!
    گفتمدرسته که موهاش بلنده ولي چرا روسري سرش نيست؟!

    اي بابا!
    ريشم که داره!!!



    تا اخر راه ديگه فقط گريه نکردم!!!

  2. #1312
    پروفشنال shahabmusic's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    New Zealand-Auckland
    پست ها
    687

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط C.GAM3R
    سلام دوستان
    حالا که انقدر سوتی هاتون باحاله گفتیم ماهم یه سوتی بدیم
    نه ببخشید یعنی یه سوتی رو تعریف کنیم
    یه بار با بچه ها نشسته بودیم اشتیم درمورد gf و اینجور چیزا بحث میکردیم
    بعد یدفعه از شانس خوشگل ما یه دختره باکلاس خوشتیپ و ... اومد رد شد یه نگاه مستم کرد به ما و رفت
    ولی مطمئن نیستم نگاه کدوممون کرد
    خلاصه رفت تو یه سربالایی حدود 100 متر بالل تر واساد.
    یه ده دیقه ای همینطوری عرض خیابونو میرفت اینور و اونور
    بعد منم اومدم کلاس بزارم جلو بروبچ یه نیگا به ساعتم انداختم گفتم خوب دیگه وقتشه من برم منتظرمه
    بچه ها یه نگاهی کردن بهم گفتن ای کلک کی منتظرته؟
    گفتم چقدر خنگین بابا اون دیگه که الان اومد از اینجا رد شد
    منتظر منه
    بعد دیدم هرکی به یه کاری مشغول شد و خلاصه همه روشون رو کردن اونور منم دیدم اوضاع داره خراب میشه
    گفتم پس من برم
    یکی از بچه ها اومد گفت کجا
    گفتم مگه نشنیدی
    دیدم یکی از بچه ها زیر لب بهم گفت این آبجیشه!!
    بنظر شما تو این موقعیت شما اگه بودین چیکار میکردین
    منم اومدم درستش کنم نگا کردم دیدم یکی دیگه نزدیکشه گفتم بابا منظورم اون مانتو سفیدس
    بعد خلاصه همه فهمیدن دارم چرت و پرت میگم زدن زیر خنده بعد خودش گفت اشکال نداره اینبار میبخشمت
    بعد از پس فردا فهمیدم اونم اون یکی آبجیش بوده
    ببخشید اگه یکم لوس بود
    واااااااااااااااااااااااا اااااااااي چقدر نا فرم سوتي دادي .
    شانس آوردي رفيقت بيخيال شده؛ من بودم چپ و راستت مي كردم
    نقل قول نوشته شده توسط X.boy
    اينو يكي تعريف ميكرد مردم از خنده:
    داشتم سوار تاکسي ميشدم...يکيم پشت سر من حول بود که بره بشينه!
    منم ديدم خوب عقب يکي نشسته!
    سريع چپيدم تو ماشين!
    اونقد رفتم تو که تغريبا نشستم و پاي خانومه.......

    گفتم خوب حالا عيب نداره دو ساغت صاف شدم چسبيدم به خانومه که اين ياروهه که تازه نشسته نخوره بهم.......
    برگشتم خانومرو نيگا کردم!
    گفتمدرسته که موهاش بلنده ولي چرا روسري سرش نيست؟!

    اي بابا!
    ريشم که داره!!!

    تا اخر راه ديگه فقط گريه نکردم!!!
    بيچاره با چه اميد و آرزويي چسبيده به خانومه

  3. #1313
    داره خودمونی میشه رابین هود's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    پست ها
    193

    پيش فرض

    آقا ما يه جايي رفتيم كار كرديم براي اينكه تجربه كار كردن توي isp پیدا کنم مدیر عامل اونجا یه شریک داشت که تو دبی زندگی میکرد بعضی وقتا میومد سر میزد
    خلاصه ما ا همه جا بی خبر بهم گفتن یارو داره میاد فردا حتما یادآوری کنم
    گفتم اسمش چیه؟ گفت یاسر عرفات
    آقا ما هم حواس پرت تو دلمون گفتیم بابا یارو چقدر اسمش آشناست؟
    فردا یارو اومد منم اومدم باهاش احوال پرسی کنم .گفتم سلام آقای عرفات!!!!!!
    آقا یارو با تعجب نگام میکرد و مدیر عامل سرخ شده بود هم از خنده هم خجالت هم عصبانیت!!!!
    تازه 2ذاریم افتاد این اسمیه که اونا روش گذاشتن و من لو دادم و تازه یادم اومد چرا اسمش اینقدر برام آشناست!!!!!!!



  4. #1314
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    6

    نقل قول نوشته شده توسط رابین هود
    آقا ما يه جايي رفتيم كار كرديم براي اينكه تجربه كار كردن توي isp پیدا کنم مدیر عامل اونجا یه شریک داشت که تو دبی زندگی میکرد بعضی وقتا میومد سر میزد
    خلاصه ما ا همه جا بی خبر بهم گفتن یارو داره میاد فردا حتما یادآوری کنم
    گفتم اسمش چیه؟ گفت یاسر عرفات
    آقا ما هم حواس پرت تو دلمون گفتیم بابا یارو چقدر اسمش آشناست؟
    فردا یارو اومد منم اومدم باهاش احوال پرسی کنم .گفتم سلام آقای عرفات!!!!!!
    آقا یارو با تعجب نگام میکرد و مدیر عامل سرخ شده بود هم از خنده هم خجالت هم عصبانیت!!!!
    تازه 2ذاریم افتاد این اسمیه که اونا روش گذاشتن و من لو دادم و تازه یادم اومد چرا اسمش اینقدر برام آشناست!!!!!!!


    عجب سوتی خدایی دادی رفیق.یارو مدیرعامل بلایی سرت نیاورد؟
    همکارات اینجوری نبودن؟

  5. #1315
    پروفشنال mirmohammadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2004
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    721

    پيش فرض

    اين هم يه سوتي توپ
    چند سال پيش يه شب با پسر عمم رفتيم بيرون قدم بزنيم ساعت حدوداَ 11 يا 12 شب بود
    داشتيم كنار خيابون راه مي رفتيم كنارمون پرچين هاي شمشاد بود و اون طرفش هم باغچه همين طور كه مي رفتيم ديدم يه گربه خيلي آروم رفت پشت پرچين ها به پسر عمم گفتم بيا حالشو بگيريم من مي رم جلو يهو مي پرم جلوش مي ترسونمش وقتي اومد عقب تو هم بترسونش گفت باشه
    آقا خلاصه يه كم جلوتر يه راه به داخل پرچين ها بود يه دفعه پريدم تو و محكم داد زدم يه دفعه ديدم يه بنده خدايي يه متر جلوتر عين فنر از جاش پريد و شلوارشو كشيد بالا (بنده خدا آخر شبي جايي پيدا نكرده بود رفته بود پشت پرچين رفع حاجت و داشت م ي ش ا ش ي د)
    يارو رو مي گي اين شكلي شده بود من هم اين شكلي پسر عمم كه از خنده رفته بود هوا و نامرد تا اين صحنه رو ديد پا گذاشت به فرار
    من كه ديديم اوضاع بي ريخت شده گفتم ببخشيد و اومدم بيرون يارو كه تازه از شوك در اومده بود شروع كرد به فحش دادن من هم دو تا پا داشتم دو تا ديگه قرض كردم و دنبال پسر عمم فرار كردم
    خلاصه جاتون خالي تا يه هفته فقط داشتيم به اين كارمون مي خنديديم

  6. #1316
    کـاربـر بـاسـابـقـه Wisdom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    テヘラン
    پست ها
    2,738

    پيش فرض

    سلام

    امروز داشتم توي يك جمع خيلي رسمي صحبت مي كردم
    جمله انم اين بود و مي خواستم بگم " طبق محاسبه ما هزينه طرحمون 20 ميليون ميشه و "
    هر كاري كردم بگم محاسبه هي ميگفتم مصاحبه
    هر كاري ميكردم زبونم نمي چرخيد بگم محاسبه
    نمي دونم چرا از بچه گي توي اين دو تا كلمه مشكل اساسي داشتم
    خلاصه همين محاسبه و مصاحبه آبروي ما رو جلوي 4 تا آدم حسابي كه ميخواستن روي طرح ما سرمايه گذاري كنن برد
    بعدش اصلاً دل و دماغ اين كه وايسم و بپرسم ببينم چي شد رو نداشتم
    يكي از دوستام وايساد باهاشون صحبت كنه و من يك راست امدم خونه

  7. #1317
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ali_Moradi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    488

    پيش فرض

    منم یه سوتی ... البته سوتی گرفتم اونم از دختر خانمها!!
    یادمه یکی از دخترهای دانشگاه واسه پروژه آخر ترمش اومده بود پیش من...
    و داشتم مشکل قسمت عکسهای پروژه رو براشون توضیح میدادم ، دختره نمیدونم چیش شده بود هی به عکس میگفت عسک!
    من دفه اول زیاد به روی خودم نیاوردم ، اما بنده خدا هول شده بود بازم دوباره اشتباه گفت عسک! دیگه تا آخر بحث یه چند بار گفت عسک... آخرش من زدم زیر خنده... خودشم خندش گرفته بود... بهش گفتم خانوم فلانی اشکالی نداره ممکنه تو شرایطش واسه منم پیش بیاد! اگه مشکله میتونی بجاش بگی تصویر!!

  8. #1318
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Ali_Moradi
    بچه ها يكي نيست بياد تموم سوتي ها رو يه جا جمع كنه؟؟
    يه كتاب ازش درست كنيم!
    خب خودت دست به كار شو جييگر


  9. #1319
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    تهـــــران
    پست ها
    1,200

    پيش فرض

    سلام به همه .
    اين هم يه سوتي از من تو اين تاپيك بي‌نظير
    من و پسرعموم چند وقت پيش رفته بوديم پارك كه پينگ‌پنگ بازي كنيم .
    چند دقيقه كه بازي مي‌كرديم ناگهان من يه ضربه خفن زدم و توپ شوت شد تو قسمت دستشويي و من هم چون نمي‌خواستم توپ يه وقت بيفته تو چاه فوري دويدم دنبالش .
    همونجوري كه توپ رو تعقيب مي‌كردم يهو ديدم كه توپ از زير در وارد يه توالت شد و من هم بدون هيچ درنگي در رو باز كردم .
    چشتون روز بد نبينه ديدم يه اقايي در كمال خونسردي نشسته و داره خودش رو تخليه مي‌كنه .
    يارو تا ما رو ديد در همون حال شلوارش رو كشيد بالا و بدبخت خودش رو كثيف كرد و در حالي كه داشت فحش مي‌داد دنبالم كرد و من هم با سرعت تمام پا به فرار گذاشتم و تا امروز هم ديگه پام رو تو اون پارك نذاشتم .
    در تمام اين لحظات هم پسرعموي ما داشت اون گوشه خنده شيطاني مي‌كرد .

  10. #1320
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط C.GAM3R
    آقایون نظر به اینکه از این تاپیک بسیار خوشم اومد و کلی باهاش حال کردم با اجازه همتون یه همچین تاپیکی به این آدرس ساختم امیدوارم ناراحت نشید
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    ايول رفيق كار خوبي كردي حتما ميگيره
    اما لينك گذاشتن از فروم هاي فارسي زبان ديگه اينجا ممنوع بيده ها !

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •