با ارسال نامهاي به فارس صورت گرفت؛
اعتراض «محمدرضا اعلامي» به يكي از نويسندگان «مرد دوهزار چهره»
خبرگزاري فارس: «محمد رضا اعلامي» با ارسال نامهاي به خبرگزاري فارس نسبت به تشابه بخشهايي از «مرد دوهزار چهره» با فيلمنامه تلهفيلم «آدمهاي كوكي»، از نويسنده قسمتهاي پاياني مجموعه «مرد دوهزار چهره» به كارگرداني «مهران مديري» گله كرد.
به گزارش خبرنگار راديو و تلويزيون فارس، «محمد رضا اعلامي» با ارسال نامهاي به خبرگزاري فارس از «مهران مديري» گله كرد كه عين نامه اعلامي در ادامه ميآيد:
كپيرايت يا حقوق مادي و معنوي خالقان و صاحبان آثار هنري سالهاست كه در كشور ما به صورت يك مسئله و مشكل حل ناشدني درآمده و به دليل فقدان قوانين جامع و كامل در اين زمينه و همينطور به علت رفتارها، قوانين و برخوردهاي متفاوت و گاه متضاد مراكز فرهنگي و هنري (مانند وزارت ارشاد، تلويزيون، خانه سينما و....) با مقولات مرتبط با آفرينش هنري، همچنان در قامت يك «معضل بزرگ» خودنمايي ميكند و قرباني ميگيرد. نكته مهم و تأسف آور اين ماجرا هم در اينجاست كه غالبا (و شايد هم هميشه!) قربانيان اين معضل و كمبود فرهنگي، خالقان و آفرينندگان اصلي و واقعي آثار هنري هستند كه حق و حقوق مسلم مادي و معنوي آنها در پيچ و خم روابط و مناسبات غلط افراد و دستگاههاي صاحب قدرت پايمال شده و از دست ميرود!
يكي از اين روابط و مناسبات غلط، چگونگي ارائه طرحها و فيلمنامهها در شبكهها و بخشهاي مختلف توليد تلويزيون است كه هيچگونه حق و جايگاهي را براي نويسندگان و ارائه كنندگان طرحها و فيلمنامهها باقي نميگذارد. بدون اينكه بخواهم به افراد يا سازماني بياحترامي كرده باشم اين واقعيت را فقط از باب تأكيد بر باز بودن درهاي حق كشي و لزوم داشتن قاعده و قانون مشخص و كارآ براي پيشگيري از چنين وضعي ذكر ميكنم:
عرف كار در شبكههاي تلويزيوني و مراكز ديگر فيلمسازي براي تلويزيون به اين شكل است كه شما به عنوان صاحب و خالق اثر موظفيد طرح يا فيلمنامه خود را به شكل كامل به شبكه يا بخش توليدي مربوطه تحويل دهيد و آنها پس از خواندن طرح شما مي توانند به راحتي بر آن قلم قرمز كشيده و به دلايل مختلف آن را رد كنند. حالا اگر يكي از كساني كه به شكلي در اين پروسه موفق به خواندن طرح شما شدهاند بخشها (يا كليه) طرح شما را با تغييرات اندكي بازنويسي كرده و با استفاده از «روابط درون سازماني» آن را به نام خود توليد كند. شما هيچ پناه و ملجايي براي تظلم خواهي و احقاق حق خود نخواهيد داشت و حتي در صورت شكايت و دادخواهي، به عنوان عنصر ناراحت و مزاحم شناخته شده و تهديد ميشويد كه سازمان يا بخش مربوطه نام شما را در ليست سياه گذاشته و ديگر هيچ طرح و فيلمنامهاي از شما در آن مركز قبول نخواهد شد!
صابون اين نوع برخورد به تن خيلي از اهالي فيلم و سينما خورده و حقوق بسياري از ايشان به اين ترتيب پايمال شده است. اما نوع ديگري از سرقت هنري نيز وجود دارد كه به وسيله خود عوامل توليد اتفاق ميافتد و چون اوضاع به گونهاي است كه هر كس زودتر بجنبد برنده است! آنهايي كه برنامههاي روتين و «از توليد به مصرف» را در اختيار دارند از اين امتياز به شكل همه جانبهاي استفاده و گاه سوء استفاده ميكنند! آنها چون به پخش نزديكتر هستند، طرح يا فيلمنامه سرقت شده را بلافاصله وارد پروسه توليد و پخش كرده و به اين ترتيب آن را «مال خود» ميكنند!!
آخرين نمونه چنين رويدادي در همين اواخر براي نگارنده اتفاق افتاد و كليت يك فيلمنامه اينجانب (به همراه بسياري جزييات و حتي ديالوگهاي آن) از سريال آقاي «مهران مديري» با نام «مرد دوهزار چهره» سردرآورد!
همينجا بگويم كه من آقاي مديري را مسئول اين ماجرا نمي دانم. چرا كه او با اعتماد به نويسندههاي خود، طرحها و نوشتههاي آنها را كار ميكند و به عنوان يك كارگردان ميدانم كه در چنين شرايطي با وجود «تعجيل و استرس» رساندن كار به پخش نميتوان خيلي به او ايراد گرفت. مسئوليت اين قضيه صرفا با نويسندگان و كساني است كه فيلمنامه ما را به عناوين مختلف (احتمالا به عنوان طرح و كنسه خودشان) به دست او رساندهاند!
ماجرا به اين صورت است كه از حدود يك سال پيش به دعوت يكي از تهيهكنندگان مرتبط با شبكه اول سيما آقاي محمدرضا ايزدييكتا شروع به نگارش فيلمنامهاي به نام «آدمهاي كوكي» نمودم قصه اوليه اين تله فيلم كه نوشته اقاي شاهرخ دستور تبار بود درباره فال و فالگيري و معضلاتي بود كه اين پديده در جامعه ما به وجود ميآورد. بنده آن قصه را نپسنديدم و با موافقت تهيه كننده و شبكه اول (به عنوان مالك اثر) با حفظ زمينه قصه كليت آن را تغيير داده و قصه ديگري براي توليد نوشتم. اين فيلمنامه بعد از طي مراحل مختلف تأييد شده و «كد توليد» گرفت و بالاخره در زمستان گذشته به كارگرداني خودم ساخته شده و هم اكنون در مرحله صداگذاري است.
چند شب پيش كه به اتفاق چند نفر از همكاران همين پروژه مشغول تماشاي برنامه آقاي مديري بوديم همگي با تعجب و ناباوري به هم نگاه كرديم و نميدانستيم چه بگوييم: كليت داستان تله فيلم آدمهاي كوكي به اضافه بسياري از ديالوگها و جزييات اين فيلمنامه، بدون كم و كاست از برنامه آقاي مديري سر درآورده بودند!! هر چه زمان ميگذشت مقدار بيشتر و بيشتري از فيلمنامه ما عين به عين در اين برنامه تكرار ميشد البته به شكلي هزل آلود و كاملا بيربط و نچسب! انگار صفحاتي از يك فيلمنامه را بدون مقدمه داخل فيلمنامه ديگري آورده باشند. فرداي آن روز هم اين ماجرا ادامه داشت و بخشهاي باز هم بيشتري از قصه و ديالوگهاي فيلم ما در سريال مرد دوهزار چهره مورد استفاده قرار گرفت.
من و همكارانم در شوك و حيرت فرو رفتيم و بعد كه كمي از شوك بيرون آمديم اين پرسشها در ذهن و زبان همه قرار داشت: چطور چنين چيزي ممكن است؟! و حالا ما چه بايد بكنيم؟!
نويسنده اين قسمتها، خشايار الوند، دوست خودم و برادر دوست قبليام سيروس الوند بود. آيا ميتوان تمام اين ماجرا را يك «توارد» و ذهنيت مشترك دانست؟
اما به قول تمام دست اندركاران فيلم آدمهاي كوكي ميزان هم شكلي و يكي بودن ديالوگها و حتي ارقام و اعداد ذكر شده در قصه نميتواند فقط يك اتفاق و توارد باشد به هر حال آنچه روي داده است باعث شده كه تازگي و بداعت فيلمنامه و تله فيلم ما و حق و حقوق مادي و معنوي آن، به كلي از دست برود چه كسي مسئول اين حق كشي است و ما بايد به چه كسي و به كجا شكايت بريم؟!
اين ماجرا بار ديگر لزوم داشتن قانون و قاعده مشترك و فراگير در زمينه حقوق مادي و معنوي صاحبان آثار هنري و التزام مراكز مختلف توليد فيلم به اتخاذ رويههاي همگون، درست و قابل پيگيري در اين زمينه را يادآوري و تأكيد ميكند.
من از خشايار الوند و بقيه كساني كه در اين ماجرا نقش داشتهاند، به شدت گله مند هستم و حق خود را براي پيگيري اين قضيه محفوظ ميدانم.