دزد آنچه برده باز نياورده هيچ گاه
هرگز به اهرمن مده ايمان خويش وام
پروين اعتصامي
(چقدر قشنگه اين شعر ، به نظرم كار پروين اعتصامي خيلي درسته)
ممنون شما خوبي آفتاب خانوم؟
سلام فرانك خانوم حال شما؟
آقا جلال نيستيد؟
دزد آنچه برده باز نياورده هيچ گاه
هرگز به اهرمن مده ايمان خويش وام
پروين اعتصامي
(چقدر قشنگه اين شعر ، به نظرم كار پروين اعتصامي خيلي درسته)
ممنون شما خوبي آفتاب خانوم؟
سلام فرانك خانوم حال شما؟
آقا جلال نيستيد؟
ماه پیشونی مال قصه ست
مرد من منو صدا کن
پایان من خیلی خوبم
آقا جلال هم رفته گل بچینه
نان فرو زن به خون ديده ي خويش
وز در هيچ سفله سركه مخواه
خوب ما هم بريم.......
شب خوش
همبازيان خوب تو
بي دانه ماندند
وان پير سائل از دم در
نااميد رفت
امروز
در خشت و سنگ خانه غربت غمناكي بود
و با تمام اشيا
ديگ و اجاق و پنجره و پرده اندوه پاكي بود
ظاهرا که دارین می رین اما سلام اقا پایان
ممنونم شما خوبید؟
ديگه نيستي اوني كه واسش مي مردم يه روزي
پشيمونم كه چرا دل به تو دادم يه روزي
تو مثل يه موج ساحل , من تو رو دريا مي ديدم
تو يه كلبه ي محقر , من تو رو خدا مي ديدم
با نگاهي توي چشمات, دنيا از چشمم ميفتاد
شايد اين گناه من بود تو رو اشتباه مي ديدم
اگه اون روز توي چشمات رقص نيرنگ رو مي ديدم
اگه آواي دروغو توي حرفات مي شنيدم
شايد هرگز تو خيالم بتي از تو نمي ساختم
شايد هرگز من ساده دلو آسون نمي باختم
ديگه نيستي اوني كه واسش مي مردم يه روزي
پشيمونم كه چرا دل به تو دادم يه روزي........
سلام
(جان من نگاه کن ما یه سال هم نمیایم هیشکی نمیگه ممد مرد زندس.عوضش این خانوما چه نوشابه ای برا هم باز میکنن)
[]
Last edited by mohammad99; 24-07-2007 at 00:36.
یادت هست نوشتی :ابر
باران بارید!
نوشتی: آب
سیراب شدم!
نوشتی :بهار
درخت ها بر خاستند!
نوشتی:رود
دریاها موج برداشتند !
و من فهمیدم که دانستن
آغاز توانستن است
خوبی محمد؟
تنها ماندم ، تنها رفتي
چو ن بوي گل به كجا رفتي؟
به كجائي غمگسار من
فغان زار من بشنو بازآ
راستش نه!!
آن بالا، ابرها چون کوه ها می ماندند:
دیواری در افق برکشیده، سیاه در دل کویر.
می دانی کویر چیست؟
در راه بازگشت،
در تمام راه،
آفتابی در کویری غروب می کرد.
می دانی دل چیست؟
----------
سلام ممد جان
چرا خوب نیستی برادر
تا از خيال گنگ رهايي رها شوم
بانگي به گوش خواب سکونم کشيد و رفت
شايد به پاس حرمت ويرانه هاي عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشيد و رفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجي به قدر کوچ کنونم کشيد و رفت
ديگر اسير آن من بيگانه نيستم
از خود چه عاشقانه برونم کشيد و رفت.
---
سلام مژگان خانومی
یه خورده خستم+یه خورده کلافم+یه خورده حالم میزون نیست.فقط برا همی[]ن
تو که دستت به نوشتن آشناست..دلت از جنس دله خسته ماست
دل دریا نوشتی..همه دنیا رو نوشتی..دل مارو بنویس
-------------
امیدوارم خستگی جسمی باشه چون با یه استراحت تموم می شه
هم اکنون 12 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 12 مهمان)