هر گاه مرا به خاک سپرديد
در تاريکي گور
جايي را هم
براي آرزو هايم
بگذاريد ...
آفتاب خانوم. شما شعر نمیزارید؟
اگه کسی نیست من برم
هر گاه مرا به خاک سپرديد
در تاريکي گور
جايي را هم
براي آرزو هايم
بگذاريد ...
آفتاب خانوم. شما شعر نمیزارید؟
اگه کسی نیست من برم
Last edited by sise; 21-07-2007 at 22:40.
دستانت تا اعماق فکر فرو رفته بودند
و بر جرقه ای انتظار می کشیدند
رعدها از پی هم آمدند و گذشتند
و تو هنوز
انتظاری را قدم می زدی
پایان که رفته تو بوته نقد کاربرا
محمد هم صندلی نشین شد و کلاس می ذاره و ...
فرانک هم که همکاره و ...
آقا جلال هم که می خواد بره و ...
آفتاب خانوم تهنای تهنای تهنا شدی...
ياران ره عشق منزل ندارد
كين بحر مواج ساحل ندارد
سلام دوستان
آفتاب خانوم چرا شايعه ساري ميكنيد؟
من هر دفعه بيام فروم حتما مشاعره ميام![]()
در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استادهام چو شمع مترسان ز آتشم
شیراز معدن لب لعل است و کان حسن
من جوهری مفلسم ایرا مشوشم
از بس که چشم مست در این شهر دیدهام
حقا که می نمیخورم اکنون و سرخوشم
آره پایان خان دیگه با ما نمی پلکه
محمد که خیلی وقته از صندلی انداختنش پایین
فرانک هم احتمالا یه فیلم دیده دپرسه!!
من هم نمیخوام برم.گرچه تهنام!
Last edited by sise; 21-07-2007 at 22:47.
آرزوهایت را به من بسپار
به ماهی ها خواهم گفت
تا دل کوسه با خبر شود
و او به نهنگ
نهنگ آرزویت را به ابر خواهد گفت
او با بذر در میان خواهد گذاشت
آنگاه آرزویت سبز خواهد شد
حتما باید یه دل بشکنه تا همه بیان سر پستاشون !!!
در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر
دگر چه داری از این بیش انتظار از من
به اختیار نمیباختم به خالش دل
که برده بود حریف اول اختیار از من
نسترن های بیدار شده در شکوفه های گیلاس
در بلوغ مرده اند
در ركاب تو كه مي رفتي
هم عنان با نور
در مجلل هودج سر و سرود و هوش و حيراني
سوي اقصامرزهاي دور
- تو قصيل اسب بي آرام من ، تو چتر طاووس نر مستم
تو گراميتر تعلق ، زمردين زنجير زهر مهربان من -
پا به پاي تو
تا تجرد ، تا رها رفتم
مي توانستم چو لبخند
بر لبانت جان بگيرم
يا بلغزم همچو اشكي
كنج لبهايت بميرم
ولي آفتاب خانوم درست ميگه
فرانك خانوم و مژگان خانوم كه تقريبا نيستن
بقيه هم كمتر سر ميزنن
راستي من يك مشكلي با تاپيك پيدا كردم من الان تاپيك رو با 1306 صفحه ميبينم در حالي كه وقتي روي اون كليك ميكني مياد صفحه 1303 يعني همين جا شما هم اين مشكل رو داريد؟
(به اين ميگن حاشيه پر رنگ تر از اصل)
مرا می خواند
غصه پرواز شاهپرکها از باغ آرزو
و روییدن علفهای هرز پای پونه های باغ امیر
قصه شبهای دراز
و تنها بودن ، با یک چمدان خاطره
اره پایان منم این مشکل رو دارم
تازه دلم هم برای فرانک تنگ شده
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)