تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک
كاش از اول ميدونستم كه تو صندوقچه قلبت
كليدي داري براي درهاي هميشه بسته
كاش از اول ميدونستم كه تو دستاي نجيبت
مرهمي داري براي زخم اين هميشه خسته
سلام دوستان
چه خبر
تمام قصه همين بود
و مي گفتم
حكايت من و تو ؟
هيچ كس نمي خواند
چه بر من و توگذشته است ؟
كس نمي داند
چرا ؟
كه اين سكوت سكوت من و تو بي ترديد
حصار كاغذي ذهن را ز هم نشكافت
و خواهش من و تو نيم گامي از تب تن نيز دورتر نگذشت
كه در حصار تمناي تن فرومانديم
و در كوير نفس سوز من فرومانديم
هیچی بابا. صبح تا حالا هیچکی نیومده مشاعره!
من که تو لاکه خودم بودم
يه عمريه که من مُردم
نمي ديدي مگه هرروز سر خاک خودم بودم
من که تو لاکه خودم بودم
يه عمريه که من مُردم
نمي ديدي مگه هرروز سر خاک خودم بودم
چه بد!!
مگر خدا ز رقیبان تو را جدا بکند
عجب خیال خوشی کردهام، خدا بکند
سزای مردم بیگانه را دهم روزی
که روزگار تو را با من آشنا بکند
خبر نمیشوی از سوز ما مگر وقتی
که آه سوختگان در دل تو جا بکند
آره خیلی بد! شاید اصلا من هم از این فرم بروم که بروم.
در فردای دیروز باشیم و فارغ
و شاید نگاه ها وزن نداشته باشند
و شاید در زمانی
...
تو آن روز اینجا باشی
س س لام
ديگه نيستي اوني كه واسش مي مردم يه روزي
پشيمونم كه چرا دل به تو دادم يه روزي
تو مثل يه موج ساحل , من تو رو دريا مي ديدم
تو يه كلبه ي محقر , من تو رو خدا مي ديدم
با نگاهي توي چشمات, دنيا از چشمم ميفتاد
شايد اين گناه من بود تو رو اشتباه مي ديدم
اگه اون روز توي چشمات رقص نيرنگ رو مي ديدم
اگه آواي دروغو توي حرفات مي شنيدم
شايد هرگز تو خيالم بتي از تو نمي ساختم
شايد هرگز من ساده دلو آسون نمي باختم
ديگه نيستي اوني كه واسش مي مردم يه روزي
پشيمونم كه چرا دل به تو دادم يه روزي........
اخه چرا
سلام افتاب
انگار کسي
يا چيزي گلويم را مي فشارد
صداي قلبم را کسي نمي شنود
حرفم را نمي فهمد
انتظارم را پاياني نيست
پس باز کن پنجره ها را
بگذار باران را بهتر ببينم
وقت تلف کردنه!
سلام
من از صداي گريه تو
به غربت بارون رسيدم
تو چشات باغ بارون زده ديدم...
چشم تو همرنگ يه باغه
تو غربت غروب پاييز
مثل من از يه درد کهنه لبريز...
با تو بوي کاهگل و خاک
عطر کوچه باغ نمناک
زنده ميشه...
خب همه فروم ها همینه دیگه.ما هم برا همین میایم دیگه.وسطاش برا وقت اضافی 4 تا سوال علمی هم یاد میگیریم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)