احترام؟ خیر نیازی نمیبینم به عقایدی که به نظرم احمقانه میاد احترام بزارم.
ولی تحمل؟ چرا تا وقتی که خطری از جانب اون عقیده و پیروانش نباشه برام تحمل پذیر هستند.
احترام؟ خیر نیازی نمیبینم به عقایدی که به نظرم احمقانه میاد احترام بزارم.
ولی تحمل؟ چرا تا وقتی که خطری از جانب اون عقیده و پیروانش نباشه برام تحمل پذیر هستند.
مقاله ای از برتراند راسل ؛
فکر میکنم خوندنش جالب باشه برای اینکه یاد بگیریم چطور از خود ستایی و تعصب دوری کنیم و با نظرات مخالف بهتر برخورد کنیم :
[ چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟ ]
برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه ای که نوع بشر مستعد آن است، نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای ابلهانه باز میدارد.
اگر موضوع چیزی است که با مشاهده روشن میشود، مشاهده را شخصاً انجام دهید. ارسطو میتوانست از این باور اشتباه که خانمها دندانهای کمتری از آقایان دارند با یک روش ساده پرهیز کند: از خانمش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهایش را بشمارد. او این کار را نکرد چون فکر میکرد میداند. تصور کردن این که چیزی را میدانید در حالی که در حقیقت آن را نمیدانید، خطای مهلکی است که همه ی ما مستعد آن هستیم. من باور دارم که خارپشتها سوسکهای سیاه را میخورند، چون به من این طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد کتابی دربارهی عادات خارپشتها بنویسم، تا زمانی که نبینم یک خارپشت از این غذای اشتهاکورکن لذت میبرد، مرتکب چنین اظهار نظری نمیشوم. در هرحال، ارسطو کمتر از من محتاط بود. نویسندگان باستان و قرون وسطا اطلاعات جامعی درباره تکشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن که هیچکدامشان حتا یک مورد از آنها را هم ندیده بودند، یک نفر هم احساس نکرد لازم است از ادعاهای جزمی دربارهی آنها دست بردارد.
اغلب موضوعات از این سادهتر به بوتهی آزمایش در میآیند. اگر مثل اکثر مردم شما ایمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل دارید، روشهایی وجود دارد که میتواند شما را از تعصب خودتان با خبر کند. اگر عقیدهی مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوهی دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند.
اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین دربارهی موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.
یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستان پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاههایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار میآیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشید، اما هر دو نمیتوانید بر خطا باشند. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.
برای کسانی که قدرت تخیل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که دیدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. این روش در مقایسه با گفتگوی رودررو یک فایده و تنها یک فایده دارد و آن این که در معرض همان محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتیهای بخار و ماشین آلات را محکوم میکرد، او دوست میداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثی کند.
شما ممکن است هرگز این شانس را نداشته باشید که با شخصی دارای چنین عقایدی روبرو شوید، زیرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوریهای جدید موافقند. اما اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در موافقت با چنین باور رایجی بر حق هستید، روش مناسب برای امتحان کردن این است که مباحثه ای خیالی را تصور کنید و در نظر بگیرید که اگر گاندی حضور میداشت چه دلایلی را برای نقض نظر دیگران ارائه میداد. من گاهی بر اثر این گونه گفتگوهای خیالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز این، بارها دریافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضی، تعصبات و غرورم رو به کاستی میگذارد.
نسبت به عقایدی که خودستایی شما را ارضاء میکند، محتاط باشید. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد. دلایل زیادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشید میتوانید نشان دهید که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشید میتوانید پاسخ دهید که اکثر جنایتها هم کار مردان است. این پرسش اساساً حل شدنی نیست، اما خودستایی این واقعیت را از دید بسیاری از مردم پنهان میکند.
همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست. ما با وجود دانستن این که هر ملتی محاسن و معایب خاص خودش را دارد، معیارهای ارزشیمان را به گونهای تعریف میکنیم که ثابت کنیم ارزشهایمان مهمترین ارزشهای ممکن هستند و معایبمان تقریباً ناچیزند. در اینجا دوباره انسان معقول میپذیرد که با سوالی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، این است که بخواهیم مراقب خودستایی بشر به واسطهی بشر بودنش باشیم، زیرا ما نمیتوانیم با ذهن غیربشری مباحثه کنیم. تنها راهی که من برای برخورد با این نوع خودبینی بشر سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جزء ناچیزی از حیات سیاره کوچکی در گوشه کوچکی از این جهان است و همانطور که میدانیم در دیگر بخشهای کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به یک ستاره دریایی است.
مترجم: ابراهیم اسکافی
با سلام . با تشکر از مقاله ی جالبی که قرار دادین .
برای بنده سوالی وجود داره : خوب ما ممکنه سعی کنیم که به یک سری عقاید دیگران احترام بزاریم ، و طبیعتا انتظار احترام متقابل رو هم داریم.
اما در برخی موارد چنین نیست و میبینیم فلان فرد هیچ لزومی بر احترام به عقاید و یا تفکرات یک جامعه نمیزاره و به نحو های مختلف سعی در تخریب اونها داره . با اینجور افراد چه کنیم ؟
(نمی دونم دوستان چطور با این افراد برخورد می کنند اما من در دنیای اینترنت زیاد به این افراد برخورد می کنم و کاملا رو اعصاب هستند ! )
Last edited by Public Enemy; 19-06-2016 at 08:55.
به گزینه دوم رای دادم . علتش اینه که
۱) از ریاکاری بدم میاد . دلیلی نداره وقتی چیزی رو نمیپسندم و از درون ازش متنفرم ، به دروغ بهش احترام بذارم .
۲) گاهی اوقات عقاید ، تبدیل به باور ها و خط مشی ها و رویه های زندگی میشن . حال اگه به عقیده دیگران الزاما احترام بذاریم مجبوریم عواقب ناشی از عملکرد اون افراد رو هم بهش احترام بذاریم . مثلا من نمیتونم بگم که " با مسلمان بودن شما مشکلی ندارم ولی با سر بریدن گوسفند در روز عید قربان مخالفم!!! "
این دو در یک راستا هستند و اگر اولی رو بپذیرم بایستی دومی رو هم بپذیرم .
به نظر من وقتی با مطلب و توضیحی رو برو میشویم که مخالف عقیده و نظر ماست و مثل یک تلنگر به ما وارد میشه دو اتفاق می افته :
اولین و راحتترین و ابتدایی ترین عکس العمل ممکن اینه که از شنیدن مطلب بلافاصله خشمگین بشیم و حتی اجازه ندیم اون مطلب مغز مارو وادار به فکر کردن کنه و همون لحظه با حمله ور شدن به بیان کننده موضوع که میتونه کتاب، نویسنده مطلب، سایت، سخنران، دانشمند ، استاد، دانشجو، همسایه، شهروند و .. باشه و با بستن هرگونه تهمت، توهین، انگ به بیان کننده و مادر و خواهر و سایر وابستگانش با رکیک ترین و غیر انسانی ترین الفاظ، اعمال و برخوردها وی را مورد عنایت خویش قرار دهیم و ازین طریق به تصور خود، تلنگر مربوطه رو در نطفه خفه کنیم و بی خود و بی جهت ارامش فکری و ذهنی خود را بابت فکر کردن به موضوع بیان شده به هم نریزیم (به قولی آب از آب تکان نخورد)
این روش جزو قدیمی ترین والبته بدوی ترین و غیر اصولی ترین و بی تمدن ترین ابرازهای بروز عکس العمل در مقابل شنیدن عقیده مخالف می باشد که در طول تاریخ باعث بروز جنایت و قتل و کشتار و جنگ های بسیاری شده و البته نتیجه ای هم جهت خفه کردن عقیده مخالف نداشته است و برعکس باعث می شود عقیده و نظر شما در ذهن دیگران کم ارزش ترباشد و قابلیت احترام رو از دست بده.
دومین عکس العمل اینه که فارغ از نظر، عقیده ، بینش و .. خودمان، عمیقا به فکر برویم موضوع و مطلب را در ذهن خودمان و البته با منطق و عقل خودمان براورد و سبک سنگین کنیم، در صورتی که دانش لازم رو نداریم یا قدرت تحلیل و بررسی موضوع را نداریم درباره موضوع و مطلب تحقیق و سرچ کنیم، مطالعه کنیم، سوال بپرسیم، به منابع موافق و مخالف عقیده مان رجوع کنیم و نهایتا اگرنتوانستیم میان موضوع مطرح شده و استدلال های منطقی و عقلی و مدارک به نتیجه ای برسیم به صورت مستدل و با بیان برهان عقلی و طبق اصول منطقی یک بحث مخالفت خودمون رو ابراز کنیم. این روش بروز عکس العمل از مدنی ترین و متمدن ترین روش های بیان مخالفت می باشد.
با توجه به اینکه بالاتر بودن هوش هیجانی (EI) انسان ها رو در برقراری ارتباط با سایر انسان ها و کنترل و هدایت اوضاع ، شرایط و بیان عقاید و نظراتشون موفق تر کرده است شاید بتوان مدل دوم بروز عکس العمل رو در مقابل عکس العمل بدوی قبلی روش مناسبی در تبلیغ و متمایل کردن افراد به پذیرش عقاید و نظراتمان در نظر بگیریم..
سلام
عکس العمل به یک عقیده چند حالت داره
پذیرفتن اون عقیده که خود به خود احترام بهش میشه
نپذیرفتن اما احترام گذاشتن همراه با احترام بهش
نپذیرفتن همراه با بی تفاوتی
نپذیرفتن و توهین و اهانت و ناسزا بهش
=================================
بعضی عقیده ها به هیچ وجه قابل احترام نیست اما حتی عقیده ای که قابل احترام نیست هم کسی حق نداره بهش توهین کنه و بهش ناسزا بگه اما منظور از توهین فحش هست وگرنه مانعی نداره که حقیقتِ اون عقیده بیان بشه و خصلتِ دارندگانِ اون عقیده ذکر بشه مثل جاهل و نادان , گمراه , غافل , فریب خورده , کثیف , بی وجدان , بی شرف , بی عفت و بی رحم و مروت و خبیث و پلید و حیوان صفت , جنایتکار , مزدور و عامل و سرسپرده , مستَبِدّ , مستکبر , استعمارگر , نژاد پرست , خیانتکار , خائن , ظالم و غیره
مثال:
عده ای عقیده دارند که رابطه جنسی با حیوانات هم یکی از لذتهای زندگیست پس هیچ اشکالی نداره و هر کسی خوشش میاد باید آزاد باشه تا باحیواناتِ مورد علاقه اش رابطه جنسی داشته باشه
آیا این عقیده و این کار قابلِ احترامه ؟
و یا کسانی که عقیده دارند هیچ حد و مرزی در رابطه ی جنسی با انسانها نباید وجود داشته باشه حتی با بستگانِ درجه یک و درجه 2 (پدر , مادر , خواهر , برادر , فرزند / عمه , عمو ,دایی , خاله , پدر بزرگ , مادر بزرگ ) و متأهلها
این عقیده قابل احترامه ؟
نتیجه:
کسی حق فحش و ناسزا و توهین به عقیده ی دیگران رو نداره اما بیان کردنِ خصوصیات و خصلتهای دارندگانِ اون عقیده توهین و فحش نیست
کسی که بچه ی بیگناهی رو میدزده و میکشه و تکه تکه میکنه و اعضای قابل فروش بدنش رو میفروشه و بقیه رو هم میریزه جلوی سگهای ولگرد , اگر بهش بگن بی رحم , بی وجدان , حیوان صفت , از خدا بی خبر و غیره , آیا اینها فحش و ناسزاست ؟
یا کسی که عقیده داره که دختر نه یا ده ساله ی خودش رو میتونه با تهدید و کتک و شکنجه وادار به تن فروشی میکنه , اگر بهش بگن بی شرم و حیا , بی وجدان , بی غیرت , بی آبرو , جنایتکار , بی رحم و مروت , ناجوانمرد , نامرد و ... آیا اینها فحش و بی احترامی هست یا بیانِ صفاتِ واقعی اون شخص ؟
===============================
پس به عقیده ی بنده ی مخلص , سوال باید این باشه :
آیا توهین نکردن و ناسزا نگفتن به عقیده ی دیگران ضروری هست ؟
که جوابش هم بله هست
با عرض معذرت از مثالهایی که نوشتم
چاره ای نبود . برای روشن شدنِ موضوع باید چیزی از بدترین و زشت ترین و پلیدترین و خبیث ترینِ و کثیف ترین و غیر انسانی ترین عقیده ها رو مثال میزدم
p===================================
صرفه جویی های میلیونی در هزینه های خودرو و هزینه های زندگی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Last edited by MOHAMMAD_ASEMOONI; 05-04-2018 at 07:45. دليل: تصحیح
سلام
بنده موافق این عقاید نیستم اما چرا این عقاید بنظر شما قابل احترام نیستن؟ احساس میکنم افرادی که با این عقاید مخالف هستن دلایلشون ایدولوژیک و فرهنگی هست ... و چون هر کس جهانبینی خودش رو داره نمیشه براحتی به معتقدین به این موارد انواع صفات بد رو نسبت داد
تقریبا کلیه این لغات زشت و بی ادبانه هستند. لغات بی ادبانه معنی و مفهوم خودشان را دارند. حتی اگر برای منفورترین اشخاص بکار گرفته شوند.جاهل و نادان , گمراه , غافل , فریب خورده , کثیف , بی وجدان , بی شرف , بی عفت و بی رحم و مروت و خبیث و پلید و حیوان صفت , جنایتکار , مزدور و عامل و سرسپرده , مستَبِدّ , مستکبر , استعمارگر , نژاد پرست , خیانتکار , خائن , ظالم و غیره
احترام گذاشتن به عقاید به معنی پذیرفتن آن عقیده نیست. بلکه حمله نکردن به عقاید فردی است.
شخصی معتقد است که با سرمایه گذاری در بورس میتواند پیشرفت کند.
شخصی معتقد است با سرمایه گذاری در املاک میتواند پیشرفت کند.
احمق خواندن فرد بی احترامی به عقاید است. احترام گذاشتن به این معنی است که فرد را نادان و احمق خطاب نکنی. و یا هرگونه لغات لیست شده در بالا.
قوانین را با عقاید اشتباه نگیریم.یا کسی که عقیده داره که دختر نه یا ده ساله ی خودش رو میتونه با تهدید و کتک و شکنجه وادار به تن فروشی میکنه , اگر بهش بگن بی شرم و حیا , بی وجدان , بی غیرت , بی آبرو , جنایتکار , بی رحم و مروت , ناجوانمرد , نامرد و ... آیا اینها فحش و بی احترامی هست یا بیانِ صفاتِ واقعی اون شخص ؟
عقاید تا زمانی که فردی باشد و به دیگران آسیبی وارد نکند، یک عقیده است. اما اگر تاثیر گذار بر دیگران باشد، رنگ و لعاب قوانین بر آن حاکم است.
مواردی مثل تهدید، کتک، شکنجه جزء موارد تجاوز و قوانین است.
اما اگر اشکالهای قوانینی بر آن حکم فرما نباشد استفاده از لغات بی ادبانه، بی احترامی است.
===با کسی که عقیده داره که میتونه با ناموس و همسرش رابطه جنسی برقرار کنه، بهش بگن بی شرم و حیا , بی وجدان , بی غیرت , بی آبرو , جنایتکار , بی رحم و مروت , ناجوانمرد , نامرد و ... آیا اینها فحش و بی احترامی هست یا بیانِ صفاتِ واقعی اون شخص ؟===
:مسلما بی احترامیست. چراکه عقاید فردی است.
Last edited by siava5h; 06-04-2018 at 12:46.
شخصا هر اعتقادی رو شایسته احترام نمیبینم، من لزومی به احترام به عقیده ای که قبولش ندارم نمیبینم بنابراین نمیتونم برای احترام به عقیده ای که قبولش ندارم تغییری در سبک زندگی ام ایجاد کنم یا موقتا بخاطر یک عقیده ای که قبولش ندارم مجبور به تحمل یا انجام اعمالی باشم که ریشه در اعتقاد من نداره و من عقلا و قلبا با اون مخالف هستم.
به نظر من اعتقاد و طرز فکر انسان ها امری شخصی است و انسان ها هیچ مسئولیت و انتظاری در قبال عقاید و طرز فکر هم دیگه نمیتونن داشته باشن مگر اینکه عقیده کسی ازادی و حقوق انسانی دیگری یا مال و جان دیگری رو تهدید کنه.که در این حالت فقط یک قانون که ازادی و حقوق همه انسان ها رو به صورت عادلانه و منصفانه در نظر بگیره میتونه بین انسان ها قضاوت یا تصمیم گیری داشته باشه.
طبق این نظر بقیه هم مسلما باید آزاد باشن ما رو طبق ادبیات خودشون توصیف کنن و هدفشونم صرفا بیان خصوصیاتی از ما باشه که در درون ما وجود داره. به نظرم خیلی ازفحش ها و ناسزاها هم در واقع وصف و توصیف هستن که ما بنا به تفکرات و نگرش خودمون نسبت به افراد اون رو فقط بیان میکنیم. کلماتی که در نظر ما طرف مقابلمون واقعا این صفات رو داراست.بعضی عقیده ها به هیچ وجه قابل احترام نیست اما حتی عقیده ای که قابل احترام نیست هم کسی حق نداره بهش توهین کنه و بهش ناسزا بگه اما منظور از توهین فحش هست وگرنه مانعی نداره که حقیقتِ اون عقیده بیان بشه و خصلتِ دارندگانِ اون عقیده ذکر بشه مثل جاهل و نادان , گمراه , غافل , فریب خورده , کثیف , بی وجدان , بی شرف , بی عفت و بی رحم و مروت و خبیث و پلید و حیوان صفت , جنایتکار , مزدور و عامل و سرسپرده , مستَبِدّ , مستکبر , استعمارگر , نژاد پرست , خیانتکار , خائن , ظالم و غیره
بحثی که مطرح شد صرفا مربوط به یک بحث منطقی بین دو عقیده مخالف هم هست، مطمئننا در یک بحث منطقی هیچ دو نفری به جای تحلیل و نقد عقیده و نگرش و طرز فکر طرف مقابل به تحلیل و نقد و توصیف خصوصیات و شخصیت بحث کننده نمی پردازن!
چون اساسا موضوعاتی مورد بحث قرار گرفته اند که به عقاید، نظر، بینش و طرز فکر انسان ها مربوط می شود نه به شخصیت و فردیت افراد که نیازی به وصف یا توصیف ما یا طرف مقابل داشته باشه. مگر اینکه بحث کننده با منحرف کردن یک بحث منطقی قصدی جز سفسطه یا مغلطه نداشته باشه. یا اصول یک بحث منطقی رو ندونه یا برای ادامه بحث ، اساسا اعتقادش پیرو عقل و منطق نباشد و شخص برای ادامه دادم شخصیت و منزلت طرف مقابل رو هدف قرار بده.
Last edited by V E S T A; 06-04-2018 at 14:15.
بررسی مغلطه های پُر کاربرد – بخش چهارم: مغلطه های “احترام به عقاید” و “آزادی بیان”
نویسنده : شکاک منطق
این دو مغلطه را به طور همزمان توضیح می دهم چرا که دارای یک روش برخوردی است، اما در دو جایگاه کاملا متضاد از آن بهره می برند. مغلطه ای است که هم دوستان دیندار و هم دوستان بی دین و حتی بی خدا دچارش می شوند. این دو مغلطه مغلطه های ترکیبی هستند، به گونه ای که اگر موشکافانه به آنها نگاه کنیم از دل آنها چندین مغلطه ی پایه ای دیگر در می اید.
چند نمونه:
۱-
– محمد: من با مطالعه ی قران به موارد زیادی فرمان ظلم و آزار و اذیت برخورد کرده ام، که بنظر من این متن نمی تواند از سوی خدایی عادل آمده باشد .
– مینا: تو داری به باور من توهین می کنی، چرا که از دیده من قرآن مقدس است و از سوی خدا آمده. (مغلطه ی احترام به عقاید)
۲-
– پرستو: با مطالعه ی تک تک ادیان دریافتم که ادیان و قوانین آنها درباره ی زنان، بسیار بی رحمانه و در حقیقت زن ستیز هستند؛ برای نمونه در قران زن نصف مرد حساب شده و یا مرد اجازه دارد هر کاری با زنش بکند (زنان مزرعه شما هستند) و حتی او را کتک بزند. این دین (یا ادیان) ضد زن هستند.
– رضا: تو داری به مقدسات من توهین می کنی. (مغلطه ی احترام به عقاید)
در فرتور نمونه ای از کودک آزاری های اسلامی را مشاهده می کنید. یک دیوانه شمشیری را بر گلوی لطیف نوزادی بینوا می فشارد تا یادی از علی اصغر، فرزند امام حسین کرده باشد، باید این جانور را چه نامید؟ آیا باید به اعتقاد ایشان احترام گذاشت؟
۳-
– کوروش: در دین مسیحیت از کلام عیسی گفته شده که هرگاه که تو به او از ته قلب ایمان بیاوری بخشوده می شوی و به بهشت می روی، فرض کن فردی به انسانی تجاوز کرده و مرتکب قتل شده، اما لحظه آخر زندگی به عیسی باور پیدا کرده و به بهشت می رود.! این دین و باور بسیار وقیحانه و ضد بشری است.
-کریستوفر: کوروش چرا به خودت اجازه می دهی که به مقدسات من توهین کنی؟. (مغلطه ی احترام به عقاید)
۴-
حسن: من می گویم هیتلر خوب کاری کرد که یهودیان را کشت، نژاد آریایی نژاد برتر است.
سینا: حسن جان سخن تو نژاد پرستانه و دفاع از یک ایدولوژی نژادپرستانه است و درست نیست. شما اجازه نداری سخن نژاد پرستانه را در مجامع همگانی بگویی.
حسن: پس آزادی بیان چه می شود؟ من دارم از آزادی بیانم استفاده می کنم (مغلطه ی آزادی بیان)
۵-
داریوش: متنی نوشته ام که تازیان را باید کشت، چرا که عامل بدبختی ما هستند.
علی: داریوش جان دین و باور اسلام چه ربطی به اعراب داره، ما هم به خیلی از کشورها در دوران پادشاهی مان حمله کردیم، آیا آنها هم باید ما را بکشند؟ در ضمن سخنت نژاد پرستانه است و در مجله ی ما چاپ نمی شود.
داریوش: پس آزادی بیان چه می شود، شما سانسورچی و دیکتاتور هستید و تنها رای موافق خود را چاپ می کنید. (مغلطه ی آزادی بیان)
۶-
زهرا: مسلمانان انسانهای احمقی هستند و وجودشان در جامعه ی متمدن خطرناک است، آنها را باید از اروپا و امریکا اخراج کرد. من از شما مسئول شورای شهرمان می خواهم که مسلمانان این شهر را حداقل اخراج کنید.
سیمین: زهرا جان نمی توانیم همه را احمق بدانیم و این راهکاری که شما فرمودید برخورد یکسویه با باورمندان یک دین است و تبعیض دینی است، ما نمی توانیم تقاضای شما را انجام دهیم و بخاطر این سخن شما در شورای شهر اخطار می گیرید.
زهرا: اینها مملکت را ویران کرده اند من اخطار می گیرم و تهدید به اخراج از شورا می شوم؟ پس آزادی بیان چه می شود؟ (مغلطه ی آزادی بیان)
۷-
فاطمه: آتئیست ها انسانهای بی اخلاقی هستند و حکم آنها بنا بر قران برای کافران، اعدام است.
ساسان: این سخن تو انسانی نیست و نباید فردی را بخاطر باور او اعدام کرد. اگر اینجا یک کشور متمدن بود تو بخاطر این سخنت باید در دادگاه جواب پس می دادی.
فاطمه: در یک کشور آزاد و متمدن هم همین است، پس آزادی بیان من چه می شود؟ (مغلطه ی آزادی بیان)
ساسان: آزادی بیان چهارچوب دارد و نمی توان تفکرات و دیدگاه های ضد انسانی را در چهارچون آزادی بیان گفت.
فاطمه: های ساسان مواظب حرف زدنت باش! داری اسلام را دین ضد انسانی می نامی، به مقدسات من توهین نکن (مغلطه ی احترام به عقاید)
آدولف هیتلر با داشتن باورهای نژاد پرستانه، میلیون ها نفر انسان بیگناه را به قتل رساند، نژاد پرستی و اینکه کسی گمان کند به دلیل نژادش و یا رنگ پوستش از شخص دیگری بهتر و والاتر است، دیوانگی محض است. حال نمی توان سخنان فاشیستی و نژاد پرستانه را با سوء استفاده از قانون آزادی بیان هر جایی بیان کرد و یا به تبلیغ آن پرداخت. آزادی بیان نیز حد و مرز های مشخص شده خود را دارد.
نمونه های بالا نشان از مغلطه های احترام به عقاید و آزادی بیان بود که بخاطر اینکه در یک گونه گفتمان کاربرد دارند آنها را در کنار هم بیان می کنیم. حال چرا اینگونه سخنان مغلطه است؟ همانگونه که گفته شد این مغلطه ها مغلطه هایی ترکیبی هستند و فرد مقابل بجای بررسی منطقی یک گزاره و اثبات منطقی آن و دادن راهکار منطقی به این دو جمله توسل می کند.
در اصل با آلوده کردن سرچشمه توپ را در میدان حریف می اندازد. حال برای توضیح به نمونه هفتم می پردازیم که هردو مغلطه از زبان یک فرد در آمد. در گفتمان منطقی هیچ باوری آنقدر مقدس نیست که به نقد کشیده نشود، اما باید اصول نقد سالم رعایت شود، اما این آزادی تنها درباره باورهاست نه خود انسانها و کرامت انسانی.
شما می توانید بگویید به دیده من بیخدایی یک باور مسخره است و … سپس دلایل منطقی خود را نیاورید. این یعنی گفتمان سالم چه من بی خدا بپسندم که شما باور من را مسخره خواندید یا نه، سخن شما نقد سالم است؛ اما اگر بگویی بی خدایان آدمهای مسخره ای هستند و یا …. شما دارید به کرامت انسانی افراد توهین می کنید و این کار جایز نیست.
آزادی بیان و ابراز عقیده به معنی آزادی بی مرز نیست و نباید آزادی های پایه ای دیگران را پایمال کند. سخنان ضد بشری، سخنانی که از فاشیسم یا نژادپرستی یا تبعیض قومی و دینی بر ضد انسان ها (توجه کنید نه باور آن انسانها بلکه خود انسانها) را تبلیغ می کند و سخنان توهین آمیز مستقیم به افراد در آزادی بیان جایی ندارند.
در مقابل هم تنها کرامت انسانی شما محترم است، اینکه چه باوری داری چیزی درون مغز شماست و اگر کسی بطور منطقی یا حتی به شوخی آن باور را نقد یا حتی تمسخر کرد نمی توانی به او خورده بگیری و بگویی به باور من احترام بگذار، اگر او به تو یا افراد بی احترامی کرد و تمسخر کرد می توانی اعتراض کنی اما باور خیر.
برای روشنی بیشتر به بررسی نمونه آخر شماره ۷ می پردازم که هر دو مغلطه را دارا بود: فاطمه می گوید آتئیست ها (نه باور آتئیستی) انسانهای بی اخلاقی هستند (با جمع بستن بدون شواهد دارد سرچشمه را هم گل آلود می کند) سپس به همین بسنده نمی کند و می گوید حکم قران درباره آنها که به دیده این خانم کافر هستند، اعدام است.
سید علی خامنه ای مخالفین خود را میکروب و خس و خاشاک خوانده و آنان را به جرم مخالفت و اعتراض، کافر و ملحد می نامد و دستور قتل ایشان را صادر می کند. آیا وی با تکیه بر حق آزادی بیان اجازه بیان چنین سخن های ضد انسانی و یا اجازه صدور دستور کشتار مخالفین خود را دارد؟ آیا باید به افکار او و طرفدارانش احترام گذاشت؟ پاسخ خیر است چرا که سخنان ضد انسانی، فاشیستی، نژاد پرستانه و توهین آمیز که کرامت انسانی را لکه دار می نمایند در چهارچوب آزادی بیان جایی ندارند.
یعنی ابراز خشونت و حتی اعلام موافقت با گونه ای کشتار باورمندان یک باور (خود باور مقدس نیست، اینجا سخن از انسانها است). وقتی ساسان به این گونه سخن خشونت بار اعتراض می کند و برای نمونه می گوید در یک کشور آزاد تو باید پاسخگوی اینگونه دیدگاه بودی فاطمه به مغلطه ی آزادی بیان دست می زند.
درصورتی که اگر سخن ساسان با شواهد بود می پذیرفت یا به سراغ نقد آن قانون به روش منطقی می رفت، اما برای نجات و راه فرار می گوید من آزادی بیان دارم و حتی دموکراسی را به دیده خودش به چالش می کشد. وقتی در پاسخ ساسان توضیح می دهد که سخنان غیر انسانی جایگاهی ندارد، فاطمه با قیاس اشتباه نمونه ها دست به مغلطه احترام به عقاید می زند. در حالی که می توانست بگوید بله حق با شماست.
این دو مغلطه معمولا برای فرار از پاسخگویی و دادن حکم آخر به سود خود بکار می رود. چگونگی برابری و برخورد با این مغلطه: بکار بردن نمونه های مشهور تاریخی از عقاید تندرو و ضد بشری و حتی یافتن نمونه ای از دیدگاه که دیدگاه خود طرف مقابل را توهینی به دیدگاه خود می دانند و اگر آزادی بیان می داشتند به فرد توهین کرده و یا وی را تهدید می نمودند؛ بهترین شیوه است.
احترام به مقدسات:
برای مثال فردی شیعه است و دم از مقدسات و احترام به آن می زند، می توان برای وی شاخه ای تندرو از سنی ها یا وهابی ها را مثال بزنی که ریختن خون شیعه را گشودن دری از درهای بهشت می دانند و با این پرسش که آیا باید به دیدگاه او احترام بگذارم؟ اندیشه فرد را به چالش بکشید.
فردی وطن پرست افراطی است و می گوید اعراب را باید کشت، مانند نمونه آورده شده می توان گفت خوب آیا می پسندی که آنها که ما در طول تاریخ حمله کرده ایم مانند هندیان، گرجیان و … ما را لایق مرگ بدانند؟ فردی قوم گرای آذری است و همه ی فارس ها را فاشیست و شوینیسم می داند و به فارس ها فحش خواهر و مادر می دهد، به او می توان گفت آیا زیبا است که فارس ها هم به شما نسبت ناروا بدهند یا اینکه ارامنه که توسط ترکان نسل کشی شدند بیایند شما را با ترکان عثمانی برابر کرده بگویند همه آذری ها و ترک ها فاشیست هستند و …؟
آزادی بیان:
فردی به بهانه آزادی بیان می خواهد به باورمندان دینی توهین کند (سخن از خود دین و یا نقد باور نیست) با نمونه بردن از همان باورمندان و اگر آزادی بیان است آنها هم باید در دادن حکم اعدام و گسترش خشونتشان آزادی داشته باشند؛ نمونه می آوریم. فردی به بهانه آزادی بیان می خواهد به مردمان قومی توهین کند از روش مشابه بالا استفاده می کنیم و می بینیم کدام قوم ممکن است از قومیت این فرد بدشان می اید و با گوشزد کردن آن ناهنجاری این رفتار را به او نشان می دهیم.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)