در تکمیل توضیحات امین ، برای روشن شدن جایگاه مغز در انسان کمک میکند...
محل انباشته شدن اطلاعات پسیو=هارد=حافظه بلند مدت
محل اطلاعات جدید و فراخوانی شده و اکتیو=رم=حافظه کوتاه مدت
محل پردازش اطلاعات و فراخوانی برنامه ها برای کار=پردازشگر(CPU)=مخ
میشه به همین صورت ادامه داد...
راه اندازی=بوت=فرآیند بیدار شدن از خواب
دریافت و ارسال اطلاعات=ورودی و خروچیها=سیستم عصبی
و...
مقداری توضیح واضحات و ساده است مطلب، ولی برای کسی که مقایسه ناهمگون بین کارکرد مغز و سیستمهای کامپیوتری میکند ممکنه روشنگر باشه.
ضمن اینکه چیزی که از تعریف روح میبینیم همون تعریف دله که بعضی از علمای قدیم تصورش رو داشتند.
عرض شود انسانها به محدودیت های حافظه ای خود آگاهند و بخاطر این در قدیم به اینسو در کتاب و هم اکنون در رسانه های دیجیتال اطلاعات را انباشته میکنند،
به محدودیتهای پردازشی مغز و وجود استعدادهای خاص هم آگاهند و باعث شده انسانها رو به تخصص بیاورند، به این صورت که بجای بحرالعلومهای مثل بوعلی سینا که کمابیش کل دانش عصر را با خود حمل میکردند ، الان بسیاری از تحصیلکردگان دانشی کلی در حجم دریا و باعمق کم دارند ولی در مورد رشته تخصصییشان دانشی در حد عمق چاه.
انسانها هیچ کدام از انواع این محتوا رو به روح نسپرده اند که با تناسخ هم جابجا شود، حفظ دانش بعلت اجتماعات انسانی و آثار مادی و توسعه خرد عمومی با درس و بحث است. و اینکه ما کودکمان را از 5-6 سالگی به مدرسه میفرستیم و آنها را با الفبا آشنا میکنیم برای این است که ابزار کدشکنی این اطلاعات رو بسرعت بدست نسل بعد بدهیم. کافی است در جامعه ای آموزش عمومی و خواندن و نوشتن را در دو سه نسل غدقن کنیم تا ببینیم چه پس مانده ای از دانش کنونی به نسلهای بعدی میرسد و روح در این رابطه چه میکند.
برخی استدلالات که در این تاپیک رخ میده با اینکه بقول ربکا مطالعه زیادی هم در نظرات قدما داشتم من رو غافلگیر کرده.