تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: آیا تناسخ از نظر عقلانی قابل قبول است ؟ ( دلیل خود را بیان کنید )

راي دهنده
37. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بله

    7 18.92%
  • خیر

    26 70.27%
  • نمیدانم

    4 10.81%
صفحه 13 از 16 اولاول ... 3910111213141516 آخرآخر
نمايش نتايج 121 به 130 از 152

نام تاپيک: تناسخ چیست؟

  1. #121
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    در تکمیل توضیحات امین ، برای روشن شدن جایگاه مغز در انسان کمک میکند...

    محل انباشته شدن اطلاعات پسیو=هارد=حافظه بلند مدت
    محل اطلاعات جدید و فراخوانی شده و اکتیو=رم=حافظه کوتاه مدت
    محل پردازش اطلاعات و فراخوانی برنامه ها برای کار=پردازشگر(CPU)=مخ
    میشه به همین صورت ادامه داد...
    راه اندازی=بوت=فرآیند بیدار شدن از خواب
    دریافت و ارسال اطلاعات=ورودی و خروچیها=سیستم عصبی
    و...

    مقداری توضیح واضحات و ساده است مطلب، ولی برای کسی که مقایسه ناهمگون بین کارکرد مغز و سیستمهای کامپیوتری میکند ممکنه روشنگر باشه.
    ضمن اینکه چیزی که از تعریف روح میبینیم همون تعریف دله که بعضی از علمای قدیم تصورش رو داشتند.

    عرض شود انسانها به محدودیت های حافظه ای خود آگاهند و بخاطر این در قدیم به اینسو در کتاب و هم اکنون در رسانه های دیجیتال اطلاعات را انباشته میکنند،
    به محدودیتهای پردازشی مغز و وجود استعدادهای خاص هم آگاهند و باعث شده انسانها رو به تخصص بیاورند، به این صورت که بجای بحرالعلومهای مثل بوعلی سینا که کمابیش کل دانش عصر را با خود حمل میکردند ، الان بسیاری از تحصیلکردگان دانشی کلی در حجم دریا و باعمق کم دارند ولی در مورد رشته تخصصییشان دانشی در حد عمق چاه.
    انسانها هیچ کدام از انواع این محتوا رو به روح نسپرده اند که با تناسخ هم جابجا شود، حفظ دانش بعلت اجتماعات انسانی و آثار مادی و توسعه خرد عمومی با درس و بحث است. و اینکه ما کودکمان را از 5-6 سالگی به مدرسه میفرستیم و آنها را با الفبا آشنا میکنیم برای این است که ابزار کدشکنی این اطلاعات رو بسرعت بدست نسل بعد بدهیم. کافی است در جامعه ای آموزش عمومی و خواندن و نوشتن را در دو سه نسل غدقن کنیم تا ببینیم چه پس مانده ای از دانش کنونی به نسلهای بعدی میرسد و روح در این رابطه چه میکند.
    برخی استدلالات که در این تاپیک رخ میده با اینکه بقول ربکا مطالعه زیادی هم در نظرات قدما داشتم من رو غافلگیر کرده.
    Last edited by Arash4484; 17-07-2013 at 19:11.

  2. 4 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #122
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    تـــبـــر یــــز
    پست ها
    491

    پيش فرض

    درود
    تلاش بی ثمر شما برای تحقیر بنده یا دوستانم ، ستودنیست....
    خیر بزرگوار، بنده به هیچ وجهی قصد تحقیر نداشته ام و هر کس تمام پستها را از اوّل با دقّت مطالعه کنه و در شکلکهایتان و سابز نکات ریز و درشت که نمیخوام بشمردم دقّت کنه خوب میفهمه که این شما و هم مسلکانتان هستید که قصد تحقیر دارید البته این طبیعیه که من را هم به کیش خود بپندارید.

    شما به طور آشکارا گفتید:

    #1
    که بنده نمونه ی رد کننده ای که خودتان بیان کرده بودید را به پیشگاه جنابعالی پیشکش کردم

    #2
    این رو قبلا توضیح دادم و دیگه تکرار نمیکنم. فقط این رو اضافه میکنم:
    هر جوابی به تناسب سؤال مخصوص به خودش دارای اطلاق و تقیید می گردد. شما یک جواب را از یک سؤال و یک جواب را از سؤال دیگر برداشتید و قیودش رو انداختید و ادّعا میکنید که این دو تا باهم متناقضند. در حالی که تناقض شروطی داره.


    بالاخره چرا مغز نمیتواند بنمایه ی اطلاعات گردد ؟ ما باید به کدام یک از بخشهای سخنان شما پناه بیاریم ؟ چون مغز مادی است و یا چون مغز محدود است ؟ گرچه بیان میکنید که اصلن از محدودیت مغز سخنی نگفته اید
    این سؤال نشون میده که شما اصلاً هیچ یک از مطالب گذشته رو درک نکرده اید!
    این دو مطلب هیچ تناقضی باهم ندارند. تمام اجسام مادّی محدودند. حالا یا مغز باشه یا هر چی.
    مغز به عنوان یک ارگان مادّی، محدود به فضا و ابعاد و وزن خاصّی است.
    ولی توانایی مغز به عنوان ابزار تعقّل برای روح، محدود نیست، چرا؟ چون روح خودش محدود و مادّی نیست و قوایش هم مادّی و محدود نیست.
    چشم انسان مادّی و محدوده، ولی قوّه‌ی باصره که از قوای روح است محدود و مادّی نیست، و به همین ترتیب تمامی قوای نفس همینطورند.

    در مورد محکوم کردن بنده به مغالطه هم این اوّلین بار شما نیست. شما از اوّلین پستی که بنده زدم شروع کردید به برچسب زدن این مارک روی بنده.

    من فعلا تا این حد فرصت دارم. الآن نیم ساعت هم از افطار گذشت. ولی دوست داشتم فرصت بیشتر بود. چون این مقوله روح واقعاً یه بحث جدّی زیربنایی هست حتما باید حل بشه.
    باز تحقیق بیشتری کنید. و این رو به خودم هم میگم نه فقط شما. باید تحقیق بیشتری بکنیم.

    مخلص شما . شب بخیر و موفّق باشید.

  4. #123
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    من فعلا تا این حد فرصت دارم.
    گرامی این تاپیک(موضوع) ماه ها و سالها بعد از مباحثات کنونی و با عدم حضور من و شما باقی میمونه، و براهش ادامه میده. ما که در یک مسابقه ریس شرکت نکرده ایم! بلکه علاقه مندیم کسب و نشر اطلاعات کنیم.
    پس لطف کنید هر بار کمبود وقت و رسیدگی به مسائل درسی و شخصیتون رو اینجا مطرح نکنید. هر وقت دوست داشتید و وقت مکفی داشتید بیاید و با فراغ بال از نظرتون و ایده تون دفاع کنید. هر وقت هم خسته شدید در حد اون وقتتون باشید، یا تصمیم دیگری بگیرید .(من و دیگران هم همینطوریم)



    از بحث اینکه کجا کی و توسط کی مطرح شد که بگذریم، در مورد نیاز به قوای نامحدود حتی ما اگر بطور همینجوری! و شهودی و لدنی هم وجود این قوا رو بپذیریم به پست قبلی من مراجعه کنید و دلایل عدم نیاز ما به همچین چیزهایی برای حفظ دانشمون و اندیشیدن و عقل ورزیدن رو مطالعه کنید.

  5. 5 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #124
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    این دوست عزیز مطالبی عنوان میکنن که کاملا مطالب و اعتقاد قبلیشون رو نقض میکنه که واقعا عجیبه
    البته با توجه به اینکه هربار از کمبود وقت و درحال درس خواندن یا بودن پدرشون در کنارشون مشخص میشه هنوز خیلی راه دارن به بلوغ برسن و حتی تایم استفاده از اینترنت رو براشون محدود میکنن پدربزرگوارشون

    ولی بازم فقط یه مطالب توی صحبتهاشون بهش اشاره میکنم که کل اعتقادات و تفکرشون رو زیرسوال میبره

    ایشون الان فقط اشاره میکننن به نامحدود بودن بعضی موارد و اینو دلیل وجود روح قرار میدن چون میگن روح کاملا نامحدود هست ولی باید یه مورد رو بهش اشاره کنم
    در تفکر اعتقادی خوده ایشون تنها موجودیت که نامحدود هست چیزی نیست بجز خدا و هیچ چیز دیگر در جهان مادی و غیر مادی مطلق و نامحدود نیست بجز خدا
    ولی حالا تمام حرف ایشون شده اینکه چون چیزهای مثل عقل و علم نامحدود هست(که البته کاملا غلطه و علم و عقل امثالهم هم محدودیت داره برای هر فرد) پس از اجرای روح هستن که روح هم نامحدود هست
    یا مثال زدن قوای باصره! نامحدود هست که واقعا طنز امیزه این حرف و فکر میکنم لازم به توضیه نداره چقدر قوای باصره محدود و ناقص هست
    ولی نمیدونن خوده این حرف در تفکر مذهبیشون کفر حساب میشه چون در این تفکر فقط و فقط ذات خدا نامحدود و مطلق هست و لاغیر
    البته ممکنه کسی بگه روح انسان از ذات خدا نشات گرفته پس میتونه نامحدود باشه ولی باید گفت که درسته روح فرضی در این تفکر که از ذات خدا نشات گرفته وی تیکه محدودی از ذات خدا رو گرفته نه کلش که اگر اینطور باشه که میشه همون خوده خدای فرضی و نه چیز جدید و جدایی

    در هر حال ایشون بهتره فعلا تحصیل کنن به وقت خودش حقایق براشون روشن میشه
      محتوای مخفی: ... 

    البته اگر واقعا دنبال حقیقت باشن چون خیلی از افراد وقتی با حقیقت روبرو میشن ترسهای که در وجودشون هست باعث میشه فقط چشم ببندن و ندیدن رو بر دیدن ترجیح میدن

  7. این کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #125
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    تـــبـــر یــــز
    پست ها
    491

    پيش فرض

    هر وقت دوست داشتید و وقت مکفی داشتید بیاید و با فراغ بال از نظرتون و ایده تون دفاع کنید.
    بلی از تذکّرتون ممنونم. ولی من هم هدفم تأکید بر این بود که کسی توهّم نکنه که این شبهات جوابی نداره و در نتیجه ما فرار کردیم و موضوع رو ترک کردیم، و نتیجه گرفته بشه که روحی هم وجود نداره.
    ضمن اینکه این تاپیک برای شخص من خسته کننده است. چون به منزله متکلّم وحده هستم و خودتون هم حتما متوجه هستید.
    و جالبه که من تا میخوام جواب یکی از پستها رو بدم متوجه میشم که دو پست دیگه زده شده و به همین ترتیب یه پدیده بهمنی در حال جریان است!

    بگذریم. به هر روی، با انکار من و شما که روح معدوم نمیشه.
    کلّ دنیا هم اگه انکارش کنند روح هست و خواهد بود. تردیدی نیست.
    صدها برهان بر وجود روح و تجرّد آن وجود دارد که بنده فقط به یکی دو تا اشاره کردم که این همه تنش ایجاد شد.

    - - - - - - - - - - - - - - - - - -
    و امّا اون مقایسه ای که بین کامپیوتر و انسان انجام دادید قبلا یکی از دوستان هم انجام داده بود و من به ایشان پاسخ گفتم و عرض کردم که چند مقوله هست که فقط به موجودات زنده اطلاق میشه مثل علم و توانایی، هیچ فرد عاقلی به کامپیوتر «دانا» و «آگاه» اطلاق نمیکنه.
    اونجا کمی توضیح دادم و تکرار نمیکنم. اکثر سؤالات به همین ترتیب تکراری هستند.
    در ضمن اینجا باید بفرمایید که این حافظه که نظیر هارد فرض کردید و متفاوت از مخ دانستید محلّش کجاست؟

    ولی خب یک مطلب دیگه هم اضافه میکنم که مفیده و این بیان رو قبلا مطرح نکرده بودم و قهراً مثل پاسخهای قبلی جار و جنجالها و تنشهای زیادی به راه خواهد افتاد و پدیده های بهمنی در انتظار ما خواهد بود و ظاهرا ما موظّفیم همه رو جواب بدیم، ولی چاره نیست:
    هر یک از شما در حدّ خودتان کم و بیش معلوماتی کسب کرده و به چیزهایی آگاه و دانائید.
    اگر چنانچه دانش شما در جزئی و گوشه ای از شما قرار بگیره (مثل هارد در کامپیوتر) باید فقط آن جزء، دانا باشه، نه اجزای دیگر شما؛
    و حال آنکه می دانیم این انسان، دانا است و دانا بودن صفتِ جملگی اوست، بدون نسبت آن به محلّ مخصوص.
    مثلاً اگه دانش در مغز رسوخ کرده باشه (نظیر هارد کامپیوتر که فرمودید) باید فقط همان مغز دانا باشه نه تمامی و جملگی انسان؛ دقّت کنید «دانا باشه» نه اینکه انباشته باشه مثل هارد.
    همچنانکه اگه یک بیماری و آسیبی به مغز دست بدهد اختصاص به همان مغز داره نه به اعضای دیگه. همچنانکه اگه کسی لوزه اش چرکین بشه معده اش را عمل نمی کنند.
    خلاصه اینکه: اگه دانش در جزئی از جسم قرار بگیره و مثل هارد کامپیوتر در حافظه (که به ادّعای شما حافظه جزئی از جسمه ولی به ادّعای ما قوّه ای از قوای روح) در این صورت باید تنها آن جزء، دانا باشه؛
    و حال آنکه دانایی، صفتِ جملگی انسانه و به محلّ مخصوصی اختصاص نداره.
    این دلیل اگرچه ظاهرش کوتاهه ولی در معنا بسیار بلنده.
    و در این جمله که گفتیم: «دانایی، صفتِ جملگیِ انسان است» دقّت بفرمایید که این «جملگی» چیست.
    دلایل سابق رو هم گه گفتیم روی هم بذارید و از اونا هم کمک بگیرید تا ببینید این «جملگی و تمامی» کیست که می گوید: «من دانایم» و هم اکنون با توجّه همه جانبه به خودتان در نسبت دادن دانایی مذکور بیندیشید.
    این «جملگی» شامل دست و پا و دندان و زبان نیست، ناخن و انگشت از این جملگی بر کنارند. گوش و بینی در آن شرکت ندارن، و همچنین اعضای بدن از این جملگی بدورند، و با این همه، تو دانایی.
    حال بفرمایید این «دانایی» صفتِ چیست و آن «جملگی» کدام است.
    و خیلی دقّت کنید که صفت دانایی به عنوان مثال، یاد شده است. وگرنه در همه صفاتِ نفسانی (نفس همان روح است) دلیل یادشده جاری است.
    مثلا بنگرید که وقتی به دیدارِ دوستی، به شما شادی دست می دهد و می گویی شاد و خرسندم، این شادی و خرسندی در کدام عضو شماست و در کجای شما قرار داره؟!
    سخن در این نیست که آثار شادی در چهره و بدن هویدا میشه. سخن در جا و محلّ خود شادی است.
    وقتی انسان خشم کرده یا از چیزی شادمان شد بر اثر ارتباطی شگفت که بین نفس و بدن است آثار صفات نفسانی در بدن دیده میشه و
    از ظاهر او فهمیده میشه که حالت خشم به او دست داد و یا ترس و بیم به او روی آورد، ولی صفت ترس و صفت خشم و صفت شادی و سرور و نظائر اینها دیده نمیشوند،
    و در هیچ عضوی از اعضای ظاهر و باطن بدن جا ندارند بلگه انسان به جملگی و تمامیِ خود، آن را دارا است و
    سخن ما اینه که انسان میگه: من دانایم یا خشم و شادی و امید و ترس دارم و همچنین در اوصاف دیگه نظیر اینها که صفاتِ جملگیِ انسانند،
    و جای آنها در هیچ جزئی از اجزای بدن نیست بلکه حقیقتی ماورای این تن و اعضای آن است که دارای این صفات است، و این حقیقت همان روح می باشد.

    موفّق باشید.
    - - - - - - - - - - - - - -
    بلی من تا خواستم یه پست بزنم طبق معمول دیدم پست زده شده:

    در هر حال ایشون بهتره فعلا تحصیل کنن به وقت خودش حقایق براشون روشن میشه
      محتوای مخفی: ... 

    البته اگر واقعا دنبال حقیقت باشن چون خیلی از افراد وقتی با حقیقت روبرو میشن ترسهای که در وجودشون هست باعث میشه فقط چشم ببندن و ندیدن رو بر دیدن ترجیح میدن
    بله خود شما هم همینطور بهتره به جای طعنه زدن، کمی تحصیل و تحقیق کنید و به یک هزارم از ادلّه ی وجود مبدأ و معاد و روح پی ببرید.
      محتوای مخفی: ... 

    البته اگر واقعا دنبال حقیقت باشین چون خیلی از افراد وقتی با حقیقت روبرو میشن ترسهای که در وجودشون هست باعث میشه فقط چشم ببندن و ندیدن رو بر دیدن ترجیح میدن و به این هم بسنده نکرده دیگران را تخطئه کرده و به هر برهان قاطعی مارک مغالطه زده و شروع به طعنه زدن میکنند
    Last edited by polestar98g; 17-07-2013 at 23:19.

  9. #126
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض


    - - - - - - - - - - - - - -
    بلی من تا خواستم یه پست بزنم طبق معمول دیدم پست زده شده:

    بله خود شما هم همینطور بهتره به جای طعنه زدن، کمی تحصیل و تحقیق کنید و به یک هزارم از ادلّه ی وجود مبدأ و معاد و روح پی ببرید.
      محتوای مخفی: ... 

    البته اگر واقعا دنبال حقیقت باشین چون خیلی از افراد وقتی با حقیقت روبرو میشن ترسهای که در وجودشون هست باعث میشه فقط چشم ببندن و ندیدن رو بر دیدن ترجیح میدن و به این هم بسنده نکرده دیگران را تخطئه کرده و به هر برهان قاطعی مارک مغالطه زده و شروع به طعنه زدن میکنند
    ببخشید در جریان نبودم برای پست زدن قبل از شما باید ازتون اجازه گرفت
    واقعا معذرت میخوام و از مدیران خواهش میکنم اینو توی قوانین انجمن قید کنن تا ما دچار همچین اشتباهی نشیم قبل از شما و تاییدتون پست نزنیم

    بنده بدون اغراق در این زمینه که شما میفرمایید مطالعه کافی و وافی دارم هم از اون هزاران دلیل و توجیه که شما مد نظرتونه هم از هزاران دلیل و توجیه دیگران چه بر تاییدش چه ردش
    از کتاب اسمونی شما تا کتاب بزرگان و امامان و علامه های شما گرفته تا بی سرپاهای خداناباور مطالعه و شناخت کافی دارم بر خلاف شما که عقاید دیگه رو بی سروپا میدونین و لایق اتش زدن و کتاب سوزی، ما بی سروپاهای خداناباور به همه احترام میزاریم و از صحبت و علم درست همه استفاده میکنیم

    در هر حال حداقل با اگاهی نظر بدین که اینطور عقایدتون دچار تنافض نشه و در پیشگاه خدای فرضیتون گناهکار و کفرگو هم شناخته نشین

    و جالبه که من تا میخوام جواب یکی از پستها رو بدم متوجه میشم که دو پست دیگه زده شده و به همین ترتیب یه پدیده بهمنی در حال جریان است!
    باید گفت که اینجا یه انجمنه و در انجمن افراد گوناگون با عنوان عقاید و سطح دانش و علم و تحصیلات وجود دارن و همه ازادن که نظر بدن و سوال کنن
    مشکل شما اینه که چرا همه از شما سوال میکنن و ایراد میگیرن و چرا همه شما رو تایید نمیکنن و همفکر شما نیستن
    باید بگم اون دوران تموم شده که درصد افراد اگاه و با دانش که مسائل رو به همین راحتی قبول نمیکنن پایین بود و شما هرحرفی میزدین اکثریت از روی نااگاهای فقط برای ابراز وجود شما رو تایید میکردن
    بلکه الان اینقدر اگاهی و دانش همه بالارفته که دیگه معدود افراد کندذهن هستن که مسائل پوچ و متناقض رو به این راحتی قبول کنن
    پس زیاد ناراحت نباشید کم کم عادت میکنید

    در مورد مسائل جدیدی هم که مطرح کردین مثل دانایی و جملگی و محل قرار گیری این دانایی و ... هم اینقدر حرفاتون سطحی و ابتدایی هست که احتیاجی به بررسی نداره کسی حتی کتابهای علوم ابتدایی یا کتابهای رشته تجربی دبیرستان رو مطالعه کرده باشه به تمام مطالب شما میخنده که هنوز نمیدونین محل قرار گیری حافظه کدوم بخش بدن انسان هست

  10. 2 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #127
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    شما متکلم وحده نشدید چون بفرمایش خودتان مرتب پستهای جدید میرسه، در حقیقت شما منظورتون اینه که در حال حاضر کسی در مورد این ایده غیر از شما دفاع و ادله ای نداشته، که خوب این نه تقصیر ما(مخالفان این نظر) و نه شماست. و میشه برای خسته نشدن بدون عجله و با مطالعه مطالب رو بیان بشه.

    در ضمن اینجا باید بفرمایید که این حافظه که نظیر هارد فرض کردید و متفاوت از مخ دانستید محلّش کجاست؟

    مکان تمام چیزهای که ذکر کردم در مغزه...شما مغز رو اگر با رایانه قیاس کنید باید به شکل یک سیستم کامپیوتری باید بهش توجه کنید که شامل حافظه موقت و پردازشگر و حافظه دایم و... هست.
    مجموع فعالیت های این اجزا در مغز و تن ماست که من و ما رو بوجود میاره.
    در پاسخ به پرسشتون چندین بخش مغز در فرآیند تثبیت حافظه نقش بازی میکنه، و در مورد حافظه بلند مدت Hippocampus که در زیر مخ قرار داره یکی از اصلیترین بخشهاست.
    کافی مکان پردازش حافظه در مغزمون جابجا بشه تا مبتلا به شیزوفرنیبشویم، یا مکان نگهداری حافظه آسیب ببینه تا مبتلا به پارکینسون بشویم(رجوع کنید به وضعیت محمدعلی بوکسور نامدار) و ببینید در این زمینه روحتون کاری براتون نمیکنه.
    مغز شامل چندین بخشه، با یک گوگلینگ ساده و کمی مطالعه کتب آناتومی بدن انسان میتونید جواب این قبیل سوالاتون رو پیدا کنید.


    اما من متوجه هستم منظور شما چیست، شما در مورد معنی ((من)) و چگونگی ((خودآگاهی)) و ((هوشیاری)) صحبت میکنید، این خیلی جای بحث داره و بقولی یکی از سه مساله پر چالش علم نوینه، اما چون شما این آگاهی از من بودن رو مرتبط کردید با روح ، و همینطور خیلی ساده به سیستم بدن توجه میکنید، بحث شکل دیگری میگیره و باید ادله کافی برای صحبتتون داشته باشید، و فقط نفرمایید قابل انکار نیست و صد دلیل وجود داره و...
      محتوای مخفی:  

    دوستان بنظرم متلک رو هم تعطیل کنیم خیلی بهتره، همه میدونیم نه ارزشی داره و نه راه به جایی میبره و نه دریچه دانشی رو مفتوح میکنه.

  12. 11 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #128
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,119

    پيش فرض

    گرامی این تاپیک(موضوع) ماه ها و سالها بعد از مباحثات کنونی و با عدم حضور من و شما باقی میمونه، و براهش ادامه میده. ما که در یک مسابقه ریس شرکت نکرده ایم! بلکه علاقه مندیم کسب و نشر اطلاعات کنیم.
    پس لطف کنید هر بار کمبود وقت و رسیدگی به مسائل درسی و شخصیتون رو اینجا مطرح نکنید. هر وقت دوست داشتید و وقت مکفی داشتید بیاید و با فراغ بال از نظرتون و ایده تون دفاع کنید. هر وقت هم خسته شدید در حد اون وقتتون باشید، یا تصمیم دیگری بگیرید .(من و دیگران هم همینطوریم)
    این نکته اهمیت بالایی دارد ،

    مشکلی که هست در این گفتگو و تمام گفتگوهای این چنینی ، اینست که دوست ما گمان میکنه ما یک دسته انسان هستیم که با انگیزه ی جنجال و میدان جنگ وارد تاپیک شده ایم و مطلب میگذاریم و یا با خود ایشان جنگی داریم . برای نمونه در پست های واپسینم ، در مورد 21 گرم بودن وزن روح سخنی گفتیم ، دوستمان به طور خودکار خودش را مخاطب نهاد.. در حالیکه اصلن سوی سخن من به سمت ایشان نبود! بنده فقط یک مطلبی را اینجا گذاشتم تا همگان استفاده ببرند!

    دوست گرامی ، همه ی این تلاشهایی که من و دگر دوستان میکنیم به این امید هست که شاید یک درصد شما روی این چیزها با خودت پنداشت کنی و گویی نکند اینها درست میگوینـد ؟
    روزهایی را به یاد دارم که شاید بنده از شما بسیار خشک اندیش تر بودم ، حتا از گمان و پندار این موضـوع ها هم لرزه به بدنم میفتاد.. درست مث شما دوست نداشتم کسی به باورهایم
    کوچکترین کمبودی وارد و اشارت نماید ؛ ولی پژوهش کردم و پژوهش ، پرسشهایی برایم پیش میامد و هرگاه که میپرسیدم میگفتند انسان در جایگاهی نیست که بتواند پی ببرد و ...

    همه ی پاسخی که بنده دریافت مینمودم این بود که شمـا به عنوان یک انسان گیرایی بسنده بر این موضوعها نداری و یه دسته براهین آکمنـــــد بی اساس! پس بدگمان شدم و روز به روز
    بدگمان تر.. کم کم اون دید خشک اندیشانه در من خاموش تر میشد و حقیقت ها را بهتر درک مینمودم و میپذیرفتم.. هرچه بیشتر این حقایق رو میشنیدم ترسم بیشتر میریخت تاکنون که
    دیگر به جایی رسیدم که هیچ چیز را بدون برهان نمیپذیرم. بگذارید راحتتان کنم : اگر کسی به من بگویـد روح وجود دارد از او برهان مناسب میخواهم و اگر بگوید روح وجود ندارد هم باز از او
    برهان میخواهم..

    میدانم که به ما به چشم دشمنان خویش نگاه مینمایی که با انگیزه ی جنگ و درگیری و ریشخند وارد این برگه شده ایم؛

    ولی همه ی خواهش من اینست ، بله چکیده ی همه ی سخنان من و دوستان اینست گرامی:

    به همه چیز و همه کس ( از من و باورهایم گرفته تا باورهای خودتان !!) شکاک باش! همه ی این جهان هستی سزاوار شک است. از هیچ چیز بیمی نداشته باش و شکاک باش ، هیچ چیز را به سادگی نپذیر ! دستاوردهای خوبی از آن شما خواهد شد.


    ارادتمند.

  14. 6 کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #129
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    جناب [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] من که دارم تاپیک رو دنبال می کنم کاملا به نظر میاد شما همون حرف های قبلیتون رو می زنید و توضیحات شما هم همگی حالت خبری دارند و وقتی از شما پرسیده میشه "چرا باید اینطور باشه؟" و "شما از کجا این رو می دونید؟" هیچ پاسخی وجود نداره و برای همین هم سوالات تکراری هستند، چون پاسخی براشون ارائه نشده. وظیفه اثبات ادعا همیشه با مدعی هست و این شیوه استدلالی "اگر این نه پس چه" شما در اصل توسل به جهل و نادانی است.


    در ضمن اینجا باید بفرمایید که این حافظه که نظیر هارد فرض کردید و متفاوت از مخ دانستید محلّش کجاست؟
    بر اساس دانش روز:

    Medial Temporal Lobe
    Prefrontal Cortex

    ولی خب یک مطلب دیگه هم اضافه میکنم که مفیده و این بیان رو قبلا مطرح نکرده بودم و قهراً مثل پاسخهای قبلی جار و جنجالها و تنشهای زیادی به راه خواهد افتاد و پدیده های بهمنی در انتظار ما خواهد بود و ظاهرا ما موظّفیم همه رو جواب بدیم، ولی چاره نیست:
    هر یک از شما در حدّ خودتان کم و بیش معلوماتی کسب کرده و به چیزهایی آگاه و دانائید.
    اگر چنانچه دانش شما در جزئی و گوشه ای از شما قرار بگیره (مثل هارد در کامپیوتر) باید فقط آن جزء، دانا باشه، نه اجزای دیگر شما؛
    و حال آنکه می دانیم این انسان، دانا است و دانا بودن صفتِ جملگی اوست، بدون نسبت آن به محلّ مخصوص.
    مثلاً اگه دانش در مغز رسوخ کرده باشه (نظیر هارد کامپیوتر که فرمودید) باید فقط همان مغز دانا باشه نه تمامی و جملگی انسان؛ دقّت کنید «دانا باشه» نه اینکه انباشته باشه مثل هارد.
    همچنانکه اگه یک بیماری و آسیبی به مغز دست بدهد اختصاص به همان مغز داره نه به اعضای دیگه. همچنانکه اگه کسی لوزه اش چرکین بشه معده اش را عمل نمی کنند.
    خلاصه اینکه: اگه دانش در جزئی از جسم قرار بگیره و مثل هارد کامپیوتر در حافظه (که به ادّعای شما حافظه جزئی از جسمه ولی به ادّعای ما قوّه ای از قوای روح) در این صورت باید تنها آن جزء، دانا باشه؛
    و حال آنکه دانایی، صفتِ جملگی انسانه و به محلّ مخصوصی اختصاص نداره.

    خیلی خوب صحبت کردید چون این دقیقا خلاف ادعاهای شما رو نشون می ده. دانا بودن انسان به خاطر مغزش هست و این کاملا واضحه، بقیه قسمت های بدن فقط کار خودشون رو انجام میدن (قلب خون رو منتقل می کنه، شش تنفس و ...)، شما اگه قلب و جگر و کلیه و شش یک نفر رو به یک شخص دیگه پیوند بزنید فرقی در دانایی این شخص نمی کنه. شما دو دست و دو پای یک شخص رو قطع کنید و چشمش رو کور کنید و گوشش رو کر کنید باز هم این شخص همون دانش قبلی خودش رو داره و هیچ حافظه ای رو از دست نمی ده.

    از اون سمت هر نوع آسیب به مغز یک شخص یا بیماری هایی که مغز رو تحت تاثیر قرار میدن مثل آلزایمر یا پارکینسون و هانتینگتون، تاثیر کاملا مستقیمی بر دانش و قابلیت های اون شخص خواهند گذاشت.

    چیزی که شما بهش میگید روح، ما بهش میگیم ذهن (Mind) که تعریف علمیش هم اینه:

    A mind is the set of cognitive faculties that enables consciousness, perception, thinking, judgement, and memory—a characteristic of humans, but which also may apply to other life forms.

    که در قدیم این Mind (یا به قول شما روح) با صحبت های مذهبی توضیح داده می شد، بعد از اون با فلسفه و امروزه از طریق روانپزشکی و نوروساینس در زیر پرچم علم و طی این 100 سال آگاهی ما در این زمینه هزاران برابر شده به پاس خدمات دانشمندان (نه متخصصین مذهب). ما در دنیایی هستیم که کودکی که مشکل کمبود توجه و تمرکز داره و هیچ چیز رو یاد نمی گیره، بعد از دو روز خوردن قرص های ریتالین همه توجه و تمرکزش برمی گرده و یادگیریش شروع میشه، و بعد از یک روز قطع کردن دارو مثل قبل میشه و این همه بیماری روانی (احتمالا در ذهن شما بیماری روحی) با داروهای کاملا فیزیکی درمان میشن، و باز هم این حرف های عجیب که شاید ارزش ادبی داشته باشند ولی در علم جایی ندارند رو می شنویم.



    این دلیل اگرچه ظاهرش کوتاهه ولی در معنا بسیار بلنده.
    و در این جمله که گفتیم: «دانایی، صفتِ جملگیِ انسان است» دقّت بفرمایید که این «جملگی» چیست.
    دلایل سابق رو هم گه گفتیم روی هم بذارید و از اونا هم کمک بگیرید تا ببینید این «جملگی و تمامی» کیست که می گوید: «من دانایم» و هم اکنون با توجّه همه جانبه به خودتان در نسبت دادن دانایی مذکور بیندیشید.
    این «جملگی» شامل دست و پا و دندان و زبان نیست، ناخن و انگشت از این جملگی بر کنارند. گوش و بینی در آن شرکت ندارن، و همچنین اعضای بدن از این جملگی بدورند، و با این همه، تو دانایی.
    حال بفرمایید این «دانایی» صفتِ چیست و آن «جملگی» کدام است.
    و خیلی دقّت کنید که صفت دانایی به عنوان مثال، یاد شده است. وگرنه در همه صفاتِ نفسانی (نفس همان روح است) دلیل یادشده جاری است.
    مثلا بنگرید که وقتی به دیدارِ دوستی، به شما شادی دست می دهد و می گویی شاد و خرسندم، این شادی و خرسندی در کدام عضو شماست و در کجای شما قرار داره؟!
    سخن در این نیست که آثار شادی در چهره و بدن هویدا میشه. سخن در جا و محلّ خود شادی است.
    وقتی انسان خشم کرده یا از چیزی شادمان شد بر اثر ارتباطی شگفت که بین نفس و بدن است آثار صفات نفسانی در بدن دیده میشه و
    از ظاهر او فهمیده میشه که حالت خشم به او دست داد و یا ترس و بیم به او روی آورد، ولی صفت ترس و صفت خشم و صفت شادی و سرور و نظائر اینها دیده نمیشوند،
    و در هیچ عضوی از اعضای ظاهر و باطن بدن جا ندارند بلگه انسان به جملگی و تمامیِ خود، آن را دارا است و
    سخن ما اینه که انسان میگه: من دانایم یا خشم و شادی و امید و ترس دارم و همچنین در اوصاف دیگه نظیر اینها که صفاتِ جملگیِ انسانند،
    و جای آنها در هیچ جزئی از اجزای بدن نیست بلکه حقیقتی ماورای این تن و اعضای آن است که دارای این صفات است، و این حقیقت همان روح می باشد.
    اتفاقا شاید صحبت های شما در ظاهر اندکی زیبایی ادبی داشت، در معنا کاملا پوچ و خالی و فقط به دلیل بی دانشی و Ignorance به تمام معناست.

    تمام این صفات شادی و خوشحالی و عشق و مهربانی و خشم و عصبانیت و افسردگی و ترحم و امید و ناامیدی به خاطر فعالیت های مغزی هستند و امروزه ما اینها رو زیر دستگاه های fMRI می تونیم مشاهده کنیم، افرادی که به دلیل آسیب مغزی، مغزشون قادر به این فعالیت ها نیست اون نوع صفات رو در خودشون نشون نمیدن و اصلا قادر به درکشون هم نیستند. هیچ چیز ماورایی در اینجا وجود نداره و اگه شما معتقد هستید وجود داره باید ادعاتون رو اثبات کنید (نه اینکه بطور خبری به ما بگید و انتظار داشته باشید ما قبول کنیم).

    خلاصه اینکه این جمله های خبری شما نه برای ما قابل قبول هست و نه اثبات محسوب میشه. شما دارید یک داستان میگید که با واقعیت های علمی جور نیست، و شاید صدها سال پیش در دوران Ignorance و جهالت کامل بشریت پاسخ هایی رو برای ذهن های کنجکاو به همراه داشت ولی امروزه سطح استاندارد مورد نظر برای قبول کردن یک ادعا به عنوان واقعیت تغییر کرده و یک جمله خبری که یک داستان رو تداعی کنه ارزش منطقی یا علمی نداره.

  16. 9 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #130
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    تـــبـــر یــــز
    پست ها
    491

    پيش فرض

    با عرض سلام و خسته نباشید به پژوهشگران عزیز

    خب اشکالاتی که قابل پاسخگوییه:

    نمونه در پست های واپسینم ، در مورد 21 گرم بودن وزن روح سخنی گفتیم ، دوستمان به طور خودکار خودش را مخاطب نهاد.. در حالیکه اصلن سوی سخن من به سمت ایشان نبود! بنده فقط یک مطلبی را اینجا گذاشتم تا همگان استفاده ببرند!
    ببن امین جان شما اونجا این نظریه رو به همه افرادی که معتقد به وجود روحند نسبت دادید:
    جالب اینجا است که نه تنها ادعا میکنند روح وجود دارد ، بلکه برای آن وزن 21 گرمی هم در نظر گرفته اند که همین وزن جدیدن شده status فیسبـوک و جملات قصارشون.
    در حالیکه اگه انصاف داشتید باید میگفتید : بعضی از آنهایی که ادّعا میکنند...
    چون من قبل از اون توی چندین پست توضیح دادم که روح دارای وزن و ابعاد نیست و خواصّ مادّه رو نداره.
    بنابراین هر فردی هم که معتقده روح دارای وزن میتونه باشه این اصلا به مفهوم روح پی نبرده و روح رو نمیشناسه.


    روزهایی را به یاد دارم که شاید بنده از شما بسیار خشک اندیش تر بودم ، حتا از گمان و پندار این موضـوع ها هم لرزه به بدنم میفتاد.. درست مث شما دوست نداشتم کسی به باورهایم
    کوچکترین کمبودی وارد و اشارت نماید ؛....
    ببین اینجا شما به طور ناجوانمردانه داری این رو به ذهن مخاطب تزریق میکنی که هرکس به ماورای مادّه معتقد باشه حقایق رو نمیدونه!
    به ذهن مخاطب القاء میکنی که کسی که مخالف عقیده‌ات باشه خشک اندیش است و از گمان و پندار باورهای ضدّ خودش میلرزه!

    در حالی که
    درست برعکسه؛ شما و نوع شما که جمود کردی به مادّه و از تصوّر ماورای مادّه وحشت داری شما خشک اندیش هستی.

    شما هر چه را که با حواسّ ظاهریت برات قابل لمس و قابل احساس باشه اون رو می پذیری و ما بقی رو هر قدر که برهان هم قوی باشه نمی پذیری.

    خشک اندیشی اینه نه اینکههم مادّه و خواصّ مادّه و آثار عظیم اون رو قبول داشته باشی و هم ماورای مادّه را،

    ما کاملا هم انعطاف پذیر هستیم. منتها چیزی که بهش یقین داریم یقین رو نمیشه انکار کنیم اگه هم انکار کنم به صورت ظاهری و زبانی خواهد بود.

    شما ضمن اینکه درک کاملی هم از مادّه ندارید. اگه کسی درک درستی از مادّه و خواصّ اون داشته باشه به ماورای مادّه هم پی می بره و متوجّه میشه که این آثار، آثار مادّه نیست و مادّه نمیتونه این آثار رو داشته باشه.
    به همین جهت گفته اند که فیزیک نردبان متا فیزیک است.

    کلّ ادلّه ی شما برمیگرده به اینکه: دلیلی بر وجود روح و مانند اون نیافته اید، این یافتن هم تحقیق میخواد تلاش میخواد، جسارت نباشه ولی با استاتوس های فیسبوک نمیشه به حقیقت رسید.
    ولی من بارها گفته ام که نیافتن ما و شما دلیل بر نبودن یک چیز نیست.

    و امّا با این سخنت کاملاً موافقم:

    به همه چیز و همه کس ( از من و باورهایم گرفته تا باورهای خودتان !!) شکاک باش! همه ی این جهان هستی سزاوار شک است. از هیچ چیز بیمی نداشته باش و شکاک باش ، هیچ چیز را به سادگی نپذیر ! دستاوردهای خوبی از آن شما خواهد شد.
    آره این رو همه باید مدّ نظر داشته باشیم و کورکورانه چیزی رو نپذیریم. اعتقاد و باور کورکورانه در هیچ مکتبی ستوده نیست و بها و ارزشی هم نداره.
    نظیر حضرت ابراهیم(ع) باشیم که در مورد خدا به همه چیز شک کرد، از ستاره و ماه و خورشید شروع کرد تا به ماورای اینها رسید. شکّ سازنده به این میگن.

    ارادت هم کامله. این بحثها به ارادت ما لطمه ای نمیزنه.


    موفّق باشید.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •