مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
ترسا بچه![]()
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
ترسا بچه![]()
آن گمان ترسا برد مومن ندارد آن گمان
کو مسیح خویشتن را بر چلیپا میکشد
ساقی
عمرتان باد و مراد اي ساقيان بزم جام
گر چه جام ما نشد پر مي به دوران شما
گلچهره
هست مستی که مرا جانب میخانه برد
جانب ساقی گلچهره دردانه برد
آسمان
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه ي كار به نام من ديوانه زدند
سبكبال
بلم آرام چون قویی سبکبال *** به نرمی بر سر کارون همی رفت
جراحت
این کلمه جراحت هم عجب کلمه ایه
من هنوز تو چند هزار بیت شعر این کلمه را بدست نیاوردم
البته منظورم تو شعر های قافیه داره
تو شعر های بی در و پیکر همه چیز گیر می یاد
پس بچه کو من گفتم ترسا بچه![]()
منظورت اینکه با بچه ش حساب کنیم
حالا بچه مال کی بود
مولوی
جراحت همه را از نمک بود فریاد
مرا فراق نمکهاش شد وبال وبال
ملک
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)