در بند سر زلف نگاری بوده است
.
چو عهدی با کسی کردی به جای آر....
در بند سر زلف نگاری بوده است
.
چو عهدی با کسی کردی به جای آر....
که ايمانست عهد از دست مگذار
روز و شب چون مژه در پيش نظر جلوه گر ست
Last edited by reza41; 10-08-2009 at 13:14.
نسخه اي كز خط مشكين تو برداشته ام
جان عزم رحيل كرد گفتم كه مرو
جان عزم رحیل کرد و گفتم که مرو...
گفتا چکنم خانه فرو می آید
****
بنماي رخ که باغ و گلستانم آرزوست...
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست.
جز غم چه مي دهد به دل شاعر....
سنگین غروب تیره و خاموشت
در زير لب آوازه شكستيم فغان را
گوشي بنما تا بگشائيم زبان را
عشقت آتش به دل كس نزد تا دل ماست
عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست ...
کی به مسجد سزد آن شمع که بر خانه رواست.
***
یادگار از تو همین سوخته جانی ست مرا ...
Last edited by hopee; 13-09-2009 at 17:25.
شعله از توست ، اگر گرم زبانی است مرا
مگر اين بحر بي پايان حريف درد دل گردد
كه دارد در جگر درياي آتش حرس استسقا
نواي من از آن پر سوز و بي باك و غم انگيز است
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)