نه ببين خودت و (خودموني ) خودت رو (رسمي)
ببخشيد مودبانه نيست![]()
گويند كه پشم كس ليلي
از اندازه گذشته بود خيلي
در خيمه نشسته بود و پشم مي كند
هر پشم ز هزار خشم مي كند
ناگه ز غبار شتر سواري
ان شتر سوار نامه بر دست
بر چوبه خيمه نامه بر بست
نامه ز كه بود:ز مجنون
چه ميگفت :كه اي ليلي از عشق تو سگ پدر خمارم
تا صبح كس خرس مي گذارم
ليلي چو نامه را خواند
انگشت سبابه خود علم كرد
با اب كس خويش چين رقم كرد
كه اي مجنون اي شوهر اصل كاري من
كيرت موتور سواري من
كي مي شود از سفر بيايي تا مرا از روي پتو بگايي
سلام و خداحافظ.نوشته شده توسط imhn
خيلي زور داره با اولين پست بن بشه!!!!!!
يا حق![]()
بیا مثل دو لپ کون یاشم / که حتی وقتی به هم ریدیم / در کنار هم باشیم
خشک میره تو ... خیس میاد بیرون ... سفت میره تو .. شل میاد بیرون ... چند بار باید ببری تو بعد بیاری بیرون تا اون چیزی که میخوای بشه ... ( چای کیسه ای گلستان )
شب زفاف ... داماد : عزیزم امشب جاییت میزارم که تا حالا کسی نزاشته !!! عروس : نه نه نه تو گوشم نه !!
بهم گفت بخواب ؟ خوابیدم ... گفت وا کن ؟ وا کردم ... یه چیزی در آورد کرد توش ... وقتی کارشو انجام داد خیلی خون اومد ... خیلی ترسیده بودم ... اولین بار بود دندون می کشیدم !!
یه بار رشتیه میره خونه میبینه یه نفر بقل زنش خوابیده ... میگه اوووووووووووووووو ... اینقدر بدم میاد یکی ادا منو در بیاره !!!
اون چیه که مردا در میارن زنا میخورن ؟؟؟ بی ادبا یه لقمه نونه !!
![]()
گر پسري كشته شود دختري ترشيده شود
گر پسران كشته شوند كل جهان ليته شود
باادب باش و پادشاهي كننوشته شده توسط imhn
بي ادب باش و هرچه خواهي كن
بهتره تا خراب نكردي زيپ دهن را بكشي
هاله
***************************
به من می گفت هیجده ساله هستم// تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد// زدست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله زموهای کمندش// کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست// زصورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من// اسیرش گشته بیمارش شدم من
دراو دیدم تمام آرزوهام// كه باشد همسرواميّد فردام
برای دیدنش بی تاب بودم// زفكرش بي خور و بي خواب بودم
زبس هرشب به او چت می نمودم// به او من کمکم عادت می نمودم
به خود گفتم كه وقت آن رسيده// كه بينم چهره ي آن نور ديده
به او گفتم كه قصدم ديدن توست// زمان ديدن وبوييدن توست
زرويارويي ام او طفره مي رفت// هراسان بود اواز ديدنم سخت
خلاصه راضي اش كردم به اجبار// گرفتم روز بعدش وقت ديدار
رسيد از راه وقت و روز موعود// زدم ازخانه بيرون اندكي زود
چوديدم چهره اش قلبم فروريخت// توگويي اژدهايي برمن آويخت
خود او نیز بودش مات و حیران // گزیده نوک انگشتش به دندان
زترس و وحشتم از هوش رفتم// از آن ماتم كده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم ديدم كه اوهم // گرفته در بغل زانوی ماتم
به خود لعنت فرستادم كه ديگر// نيابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به « جاويد» // به شعر آورد او هم آنچه بشنيد
كه تا هركس بگيرد درس عبرت // سرانجامي ندارد قصّه ي چت
چوخواهی که بدانی جای هاله// که بود آنجا که من را کرد واله
به جای «ها » تو« خا» بگذار ای دوست// ببین این خاله جان ما چه پُرّروست
(این شعر را مرحوم مرتضی فرجیان طنز پرداز معاصر سروده است)
از گرانی
************************************************** *
از گرانی آدم خل میشود//سفت هم باشد اگر,شل میشود!
از گرانی میپرد از کله هوش//از گرانی میشود هر گربه موش!
از گرانی چاق,لاغر میشود//اسب سرکش عینهو خر میشود!
از گرانی کله گردد منگ منگ//کله گردد منگ,پاها لنگ لنگ!
از گرانی جیب خالی میشود//قامت آدم هلالی میشود!
از گرانی پیر آدم در میاد//چشم آدم میشود خیلی گشاد!
از گرانی خنده گریه میشود//آمپر آمپر برق,از سر میپرد!
از گرانی کارمند کم حقوق//میکند هی ناله و هی نق و نوق!
از گرانی آدمی گردد گدا//میرود آنگه,سوی دار فنا!
راننده کاميوني وارد رستوران شد.
دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را در استکان چاي راننده خاموش کرد.
راننده به او چيزي نگفت . دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت ماند.
دقايقي بعد از خروج راننده از رستوران يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!
رستورانچي جواب داد : از همه بدتر رانندگي بلد نبود چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)