تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 13 از 29 اولاول ... 39101112131415161723 ... آخرآخر
نمايش نتايج 121 به 130 از 290

نام تاپيک: *** تاپيك ويژه براي اشعار طنز ***

  1. #121
    Banned H.I.V's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    47

    پيش فرض

    نه ببين خودت و (خودموني ) خودت رو (رسمي)

  2. #122
    داره خودمونی میشه imhn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    85

    پيش فرض

    ببخشيد مودبانه نيست

    گويند كه پشم كس ليلي
    از اندازه گذشته بود خيلي
    در خيمه نشسته بود و پشم مي كند
    هر پشم ز هزار خشم مي كند
    ناگه ز غبار شتر سواري
    ان شتر سوار نامه بر دست
    بر چوبه خيمه نامه بر بست
    نامه ز كه بود:ز مجنون
    چه ميگفت :كه اي ليلي از عشق تو سگ پدر خمارم
    تا صبح كس خرس مي گذارم
    ليلي چو نامه را خواند
    انگشت سبابه خود علم كرد
    با اب كس خويش چين رقم كرد
    كه اي مجنون اي شوهر اصل كاري من
    كيرت موتور سواري من
    كي مي شود از سفر بيايي تا مرا از روي پتو بگايي

  3. #123
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    نقل قول نوشته شده توسط imhn
    ببخشيد مودبانه نيست
    سلام و خداحافظ.
    خيلي زور داره با اولين پست بن بشه!!!!!!

    يا حق

  4. #124
    داره خودمونی میشه imhn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    85

    پيش فرض

    بیا مثل دو لپ کون یاشم / که حتی وقتی به هم ریدیم / در کنار هم باشیم

    خشک میره تو ... خیس میاد بیرون ... سفت میره تو .. شل میاد بیرون ... چند بار باید ببری تو بعد بیاری بیرون تا اون چیزی که میخوای بشه ... ( چای کیسه ای گلستان )

    شب زفاف ... داماد : عزیزم امشب جاییت میزارم که تا حالا کسی نزاشته !!! عروس : نه نه نه تو گوشم نه !!

    بهم گفت بخواب ؟ خوابیدم ... گفت وا کن ؟ وا کردم ... یه چیزی در آورد کرد توش ... وقتی کارشو انجام داد خیلی خون اومد ... خیلی ترسیده بودم ... اولین بار بود دندون می کشیدم !!

    یه بار رشتیه میره خونه میبینه یه نفر بقل زنش خوابیده ... میگه اوووووووووووووووو ... اینقدر بدم میاد یکی ادا منو در بیاره !!!

    اون چیه که مردا در میارن زنا میخورن ؟؟؟ بی ادبا یه لقمه نونه !!


  5. #125
    پروفشنال Old Owl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    In The Wake Of Poseidon
    پست ها
    554

    پيش فرض

    گر پسري كشته شود دختري ترشيده شود
    گر پسران كشته شوند كل جهان ليته شود

  6. #126
    پروفشنال Old Owl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    In The Wake Of Poseidon
    پست ها
    554

    پيش فرض

    Imhn جان خدا رحمتت كنه

  7. #127
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط imhn
    بیا مثل دو لپ کون یاشم / که حتی وقتی به هم ریدیم / در کنار هم باشیم

    خشک میره تو ... خیس میاد بیرون ... سفت میره تو .. شل میاد بیرون ... چند بار باید ببری تو بعد بیاری بیرون تا اون چیزی که میخوای بشه ... ( چای کیسه ای گلستان )

    شب زفاف ... داماد : عزیزم امشب جاییت میزارم که تا حالا کسی نزاشته !!! عروس : نه نه نه تو گوشم نه !!

    بهم گفت بخواب ؟ خوابیدم ... گفت وا کن ؟ وا کردم ... یه چیزی در آورد کرد توش ... وقتی کارشو انجام داد خیلی خون اومد ... خیلی ترسیده بودم ... اولین بار بود دندون می کشیدم !!

    یه بار رشتیه میره خونه میبینه یه نفر بقل زنش خوابیده ... میگه اوووووووووووووووو ... اینقدر بدم میاد یکی ادا منو در بیاره !!!

    اون چیه که مردا در میارن زنا میخورن ؟؟؟ بی ادبا یه لقمه نونه !!

    باادب باش و پادشاهي كن
    بي ادب باش و هرچه خواهي كن

    بهتره تا خراب نكردي زيپ دهن را بكشي

  8. #128
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    هاله
    ***************************
    به من می گفت هیجده ساله هستم// تو اسمت را بگو، من هاله هستم

    بگفتم اسم من هم هست فرهاد// زدست عاشقی صد داد و بیداد

    بگفت هاله زموهای کمندش// کمان ِابرو و قد بلندش

    بگفت چشمان من خیلی فریباست// زصورت هم نگو البته زیباست

    ندیده عاشق زارش شدم من// اسیرش گشته بیمارش شدم من

    دراو دیدم تمام آرزوهام// كه باشد همسرواميّد فردام

    برای دیدنش بی تاب بودم// زفكرش بي خور و بي خواب بودم

    زبس هرشب به او چت می نمودم// به او من کمکم عادت می نمودم

    به خود گفتم كه وقت آن رسيده// كه بينم چهره ي آن نور ديده

    به او گفتم كه قصدم ديدن توست// زمان ديدن وبوييدن توست

    زرويارويي ام او طفره مي رفت// هراسان بود اواز ديدنم سخت

    خلاصه راضي اش كردم به اجبار// گرفتم روز بعدش وقت ديدار

    رسيد از راه وقت و روز موعود// زدم ازخانه بيرون اندكي زود

    چوديدم چهره اش قلبم فروريخت// توگويي اژدهايي برمن آويخت

    خود او نیز بودش مات و حیران // گزیده نوک انگشتش به دندان

    زترس و وحشتم از هوش رفتم// از آن ماتم كده مدهوش رفتم

    به خود چون آمدم ديدم كه اوهم // گرفته در بغل زانوی ماتم

    به خود لعنت فرستادم كه ديگر// نيابم با چت از بهر خود همسر

    بگفتم سرگذشتم را به « جاويد» // به شعر آورد او هم آنچه بشنيد

    كه تا هركس بگيرد درس عبرت // سرانجامي ندارد قصّه ي چت

    چوخواهی که بدانی جای هاله// که بود آنجا که من را کرد واله

    به جای «ها » تو« خا» بگذار ای دوست// ببین این خاله جان ما چه پُرّروست

  9. #129
    کاربر فعال انجمن تلویزیون و رادیو yusef's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبادان-اصفهان
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    (این شعر را مرحوم مرتضی فرجیان طنز پرداز معاصر سروده است)
    از گرانی
    ************************************************** *
    از گرانی آدم خل میشود//سفت هم باشد اگر,شل میشود!

    از گرانی میپرد از کله هوش//از گرانی میشود هر گربه موش!

    از گرانی چاق,لاغر میشود//اسب سرکش عینهو خر میشود!

    از گرانی کله گردد منگ منگ//کله گردد منگ,پاها لنگ لنگ!

    از گرانی جیب خالی میشود//قامت آدم هلالی میشود!

    از گرانی پیر آدم در میاد//چشم آدم میشود خیلی گشاد!

    از گرانی خنده گریه میشود//آمپر آمپر برق,از سر میپرد!

    از گرانی کارمند کم حقوق//میکند هی ناله و هی نق و نوق!

    از گرانی آدمی گردد گدا//میرود آنگه,سوی دار فنا!

  10. #130
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    25

    پيش فرض آدم بي خاصيت

    راننده کاميوني وارد رستوران شد.
    دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را در استکان چاي راننده خاموش کرد.
    راننده به او چيزي نگفت . دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت ماند.
    دقايقي بعد از خروج راننده از رستوران يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!
    رستورانچي جواب داد : از همه بدتر رانندگي بلد نبود چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •