در تاریخ 16 اکتبر 2001 کنسول بازی PS2 یکی ار رویایی ترین روزهای خود را پشت سر گذاشت چرا که برای اولین بار یکی از بزرگترین بازی های تاریخ برای این کنسول به بازار امد.گیم پلی بسیار روان گرافیک باور نکردنی صداگذاری عالی و داستانی که برای اولین بار در این سبک تکراری نبود!
در این تاریخ بازی مشهور Devil May Cry وارد بازار شد و ارزش کنسول PS2 را چندین برابر کرد. فروش این بازی بسیار عالی بود و مهمترین نو آوری گیم پلی روان و کومبو های بسیار عالی و کار امد بازی بود. گرافیک بازی نسبت به زمان خودش خیره کننده به نظر میرسید و در همان زمان طرفداران زیادی را به دور خودش جمع کرد. برای همین کپکام بسیار سریع به فکر ساخت قسمت دوم بازی افتاد و همین عجله کار را خراب کرد. نسخه دوم بازی 2 سال بعد یعنی در تاریخ 25 ژوئن 2003 به بازار امد گیم پلی بازی همچنان عالی بود ولی گرافیک پیشرفت کمی کرده بود و نو اوری خاصی نداشت. همان داستان تکراری همان اسلحه ها و بدتر از همه اینکه معما های بازی بسیار کم شده و بازی کاملا اکشن شده بود. اما همچنان بازی فوق العاده ای بود و گیم پلی عالی خود را داشت به علاوه اینکه در این بازی میتوانستید با 2 شخصیت متفاوت بازی کنید.2 سال بعد یعنی در روز اول مارچ 2005 قسمت سوم بازی هم پا به عرصه بازی ها گذاشت که جبرانی بر قسمت دوم بود. این بار داستان مربوط به قبل از نسخه های دیگر میشد و گرافیک پیشرفت چشم گیری کرده بود و گیم پلی هم نو اوری های زیادی داشت و چندین اسلحه سر د و گرم جدید نیز به بازی اضافه شده بود.
سرانجام در E3-2005 خبر ساخت قسمت چهارم بازی از طرف شرکت کپ کام داده شد اما ان زما تنها یک دموی کوتاه از بازی به نمایش در امد و گفته شد که بازی فقط برای کنسول PS3 ساخته خواهد شد. تا TGS-2006 هم این بازی غایب بود و در این نمایشگاه تریلر های زیادی از بازی به نمایش در امد ولی باز هم بازی اختصاصا برای PS3 ساخته میشد. تا اینکه بالاخره از طرف کپ کام اعلام شد که این بازی برای XBOX360 و PC هم ساخته خواهد شد.
داستان نسخه چهارم بعد از نسخه اول و دوم اتفاق می افتد و بر خلاف نسخه های قبل این بار داستان پیرامون شخصیتی غیر از دانته در جریان است. پسر جوان و جویای نامی به نام نرو. سالها پیش دروازه تاریکی بروی زمین باز شده بود و موجودات سیاهی شروع به قتل عام انسانها کرده بودند. در ان زمان گروه های مختلفی در برابر ارتش تاریکی ایستادگی کردند اما همه نابود شدند تا اینکه یکی از بزرگترین فرمانده های همان ارتش به نام اسپاردا شروع به مبارزه با هم رزمان خود کرد و توانست بیشتر انها را از زمین بیرون کند و دروازه تاریکی را برای اولین بار ببندد و نگهبانانی برای محافظت از دروازه قرار دهد. بعد ها اسپاردا با یک زن زمینی ازدواج کرد و صاحب 2 فرزند دو قلوی عجیب شد او نام ان دو برادر را دانته و ورجیل نهاد.اسپاردا مرد و پسران او بزرگ شدند. یکی از پسر های اسپاردا با نام ورجیل طمع کرد و با اینکه انسان پر قدرتی بود از خانواده جدا شد و پی قدرت بیشتر رفت. او کشیش مخصوص پدرش را پیدا کرد و به کمک اویکی یکی موانع پدرش را پشت سر گذاشت اما برای باز کردن دروازه اصلی به گردنبندی احتیاج بود که اسپاردا برای پسرانش به یادگار گذاشته بود نصف این گردنبند همراه دانته و نصف دیگر در اختیار ورجیل بود. ورجیل بوسیله همان کشیش مرموز دانته را به بلندترین برج قعله دعوت میکند و شکست میدهد و دروازه تاریکی را دوباره باز میکند اما طولی نمی انجامد که دانته تله های پدرش را پشت سر میگذارد و ورجیل را در همان سرزمین نفرین شده شکست میدهد و دروازه تاریکی را برای دومین بار میبندد اما ورجیل هم نمیمیرد و در سرزمین تاریکی زنده میماند.
چند سال بعد دختری در رستوران معروف دانته یعنی رستوران Devil May Cry سراغ دانته میاید و به او میگوید که موجوداتی از سرزمین تاریکی روی زمین باقی ماندند و در پی باز کردن دروازه برای سومین بار هستند تا زمین را از انسانها پاک کنند. دانته به مبارزه با انها میپردازد و هویت واقعی دختر مرموز که خود یک شیطان است را کشف میکند و سعی میکند زمین را از شر موجودات زمینی پاک کند. سپس او به درون دروازه نفوذ میکند و برای بسته شدن ان مجبور میشود مثل پدرش یکی از فرماندهان تاریکی را نابود کند و در حالی بر میگردد که زمین دیگر ارام شده. بعد از این جریانات وی نام کافه خود را به شیطان نمیتواند گریه کند تغییر میدهد چرا که با چشم خود اشک دختر را دید و به او اطمینان داد که او انسان است و این همه مدت اشتباه میکرده.
هزاران سال بعد یک سازمان مذهبی اسپاردا را پرستش کردند و تصمیم گرفتند تا زمین را از شر اهریمنان و موجودات شیطانی باقی مانده از سرزیمن تاریکی پاک کنند.محل اقامت انها در کلیسایی در شهر فورتونا بود و از ان به بعد همگان سازمان انها با نام ("Order of the Sword,") را شناختند. این سازمان از نخبه ترین شوالیه های پاکدامن ساخته شده بود. یک روز یک شوالیه جوان به نام نرو گواهی هایی مبنی بر قتل عام های فجیعی که توسط سلحشوری جوان انجام شده بودند را آشکار کرد. این سلحشور جوان کسی نبود جز دانته، پسر اسپاردای قهرمان!
حالا نرو مامور شده بود که دانته را نابود سازد تا به فکر کسب قدرت و باز کردن دوباره دروازه تاریکی نیفتد.اما نرو یک اشتباه خیلی بزرگ کرده بود و آن اینکه این بار قرار نیست با چند تا اهریمن ساده بجنگد. این بار جنگ با پسر اسپاردا است. کسی که چندین بار با فرماندهان تاریکی روبه رو شده و یک انسان معمولی نیست.
در دموی داستانی که از بازی به نمایش در آمد دانته به کلیسای شهر فورتونا حمله کرده و شروع به کشتن کشیش های زاهد آنجا میکند. در این لحظه نرو از راه میرسد و نبرد 2 قهرمان آغاز میشود.
با اینکه دست نرو در مبارزه میشکند، سرانجام موفق میشود دانته را به روی زمین بیندازد. اما زمانی که شمشیر را برای کشتن دانته بالا می آورد، دانته را نمیکشد!
در دمو های گیم پلی که از بازی به نمایش در آمده نرو با استفاده همان دستی که در مبارزه با دانته شکسته بود نیروی خاصی که مثل اتش سوزان است بر سر دشمنان میریزد. بزرگترین حدسی که درباره داستان زده شده این است که شاید دانته به نرو کمک کرده باشد تا این نیرو را بدست بیاورد. هر چه باشد نرو یک انسان است و این نیرو تا حدی عجیب به نظر میرسد.
گرافیک بازی پیشرفت بسیار خوبی داشته و بنظر میرسد با یکی از بهترین گرافیک های این سری بازی رو به رو باشیم. محیط های بازی بسیار وسیع تر و متنوع تر شده اند و دیگر مانند نسخه های قبلی اغلب در شکم یک موجود و یا در یک کلیسا مبارزه نمیکنیم. اینبار محیط هایی چون کوهستان، بندر و شهر های بزرگ انتظار ما را میکشند. صدا گذاری بازی هم که همچنان عالیست و این بار با اهنگ های تند تری رو به رو هستیم به علاوه دختری که همراه نرو است و به او کمک میکند، آواز هم میخواند!
تاریخ انتشار بازی :
ps3:Q4 2007
xbox360:Q1 2008
pc:TBA