خوابي را كه ديشب ديدم بر مي دارم
و مي گذارم توي فريزر
تا اين كه روزي خيلي دور از امروز
وقتي پير و ناتوان شدم
آن را آبش كنم
بعد گرمش كنم و بنشينم
و پاهاي سردم را توي آن فرو برم.
خوابي را كه ديشب ديدم بر مي دارم
و مي گذارم توي فريزر
تا اين كه روزي خيلي دور از امروز
وقتي پير و ناتوان شدم
آن را آبش كنم
بعد گرمش كنم و بنشينم
و پاهاي سردم را توي آن فرو برم.
اگر سرمان لولا داشتچيزهاي بد را دور بريزيم و چيزهاي خوب را نگه داريم
ديگر گناهي از ما سر نمي زد.
براي اين كه مي توانستيم بازش كنيم
از گورخر پرسيدم
آيا تو سياه هستي با خط هاي سفيد
يا كه سفيدي با خط هاي سياه؟
و گورخر از من پرسيد
آيا تو خوبي با عادت هاي بد
يا بدي با عادت هاي خوب؟
آيا آرامي اما بعضي وقتها شلوغ مي كني
يا شلوغي بعضي وقتها آرام مي شوي؟
آيا شادي بعضي روزها غمگين مي شوي
يا غمگيني بعضي روزها شاد؟
آيا مرتبي بعضي روزها نامرتب
يا نامرتبي بعضي روزها مرتب؟
و همچنان پرسيد و پرسيد و پرسيد.
ديگر هيچوقت
از گورخري درباره خط روي پوستش
نخواهم پرسيد.
رفتم دكتر
ته گلويم را ديد
يك لنگه كفش بيرون كشيد
يك قايق اسباب بازي
يك كفش اسكيت
يك زين دوچرخه
و گفت: «از اين به بعد وقتي غذا مي خوري
كمي بيشتر احتياط كن.»
لیست برخی آازآثارشل سیلوراستاین
ده را بگیر 1955
جوراب هایت را بچسب 1956
گزارشی از هیچ کجا 1960
کتابی پر از بیهودگی 1960
کتاب Abz عمو شلبی 1961
لافکادیو ، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد 1963
یک زرافه و نیم 1964
درخت بخشنده 1964
کسی یک کرگدن ارزان نمی خواد ؟ 1964
باغ وحش عمو شلبی ( به گلامپ تنه نزنید ) 1964
تی وی جیبی 1965
جایی که پیاده رو تمام میشه 1974
قطعه گم شده 1976
رقص های مختلف 1979
نوری در اتاق زیر شیروانی 1981
ملاقا ت قطعه گم شده با دایره بزرگ 1981
بالا افتادن 1996
برخی از آثار سیلور استاین که به فارسی ترجمه شدهاست:
شیری که جواب گلوله را با گلوله داد
درخت بخشنده
جایی که پیادهرو تمام میشود
نوری در اتاقک زیر شیروانی
بالا افتادن
یک زرافه و نصفی
در جستجوی قطعه گمشده
کسی یک کرگدن ارزان نمیخواد؟
بابا دمتون گرم.
عجب تاپيك توپيه!
اصلا نميشه گفت كدوم پست قشنگتره.
بازم تشكر از همه
استحقاقرو داره.
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
يك تور ماه گيري ساخته ام
امشب مي خواهم ماه را شكار كنم.
آن را دور سرم چرخ خواهم داد
و قرص بزرگ ماه راخواهم گرفت
فردا نگاهي به آسمان بكن،
اگر ماه در آن نديدي
بدان كه آخر سر شكارش كردم
و انداختمش توي تور
امااگر ماه همچنان ميدرخشد
يك ذره پائين تر را نگاه كن
و مرا ببين كه با ستاره اي
در تور ماه گيري ام در آسمان پرواز مي كنم.
لباسهاشو گذاشت
توماشين رختشويي
فكركرد خودش هم بره اون تو
يهحموم مجاني بكنه.
الانداره دور مي گرده، دور مي گرده
شلپشلوپ، شلپ شلوپ
مثلاينكه تميز شده
امازياد سرحال نيست.
بايستند،نگاه كنند ... و نوكي بزنند
بيائيدبا غذاهايمان رنگ كنيم.
برايقرمز آب اين آلبالوها
برايصورتي اين انگورها
برايآبي كدو،
برايسياه بادمجان،
برايقهوه اي آب گوشت برداريم،
برايزرد هم نوك قلم را
بزنبه زرده تخم مرغ،
زيرشاسم مان را امضاء كنيم
واسم تابلو را بگذاريم: «ناهارمان»
وبزنيم به ديوار تا كه همه
بلهدرسته، ما اون غاز تپل رو پختيم وبعدش خورديمتوحياط بازي مي كرد
ميگيد ديوانه ايم ما
چونكه اون غاز طلايي بود، تخم طلا ميگذاشت.
اماخبر ندارين
وقتيشكم گرسنه اس
پختنتخم طلا
چقدرعذاب آوره
اگهغاز عزيزم
تخمهاي عادي مي كرد.
حالاديگه زنده بود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)