آدم بزرگها درباره ی همه چیز فکرهای از پیش ساخته شده ای دارند که وادارشان می کند بدون فکر کردن حرف بزنند، و می دانیم که فکرهای از پیش ساخته شده همیشه عقاید نادرستی بوده است. این عقاید مال سال ها پیش است و معلوم نیست به دست چه کسانی ساخته و پرداخته شده است. این ها دیگر حسابی هم کهنه شده، ولی چون تعداد این عقاید و افکار زیاد است و درباره ی همه چیز هم هست؛ کمتر اتفاق می افتد که کسی آن ها را عوض کند و یا تغییری درشان بدهد.
اگر ما فقط به این خاطر به دنیا آمده ایم که روزی مثل بقیه ی آدم بزرگ ها بشویم و عقاید از پیش آماده شده را با راحتی توی کله مان جا بدهیم که هیچ؛ ولی اگر به دنیا آمده ایم تا کار به خصوصی انجام بدهیم یعنی بخواهیم که حسابی دنیای دور و برمان را برانداز کنیم، این چیزها به این سادگی ها توی کله مان جا نخواهند گرفت. و آن وقت است که عقاید از پیش ساخته شده نمی توانند راهی به مغز ما پیدا کنند. همین که از گوش راستمان وارد شدند، از گوش گوش چپمان بیرون می آیند و با باد هوا یکی می شوند و آن وقت است که با پدر و مادر و آدم بزرگ های دیگر درباره ی عقاید عجیب و غریبشان به بحث می نشینیم!
تیستوی سبز انگشتی
نوشته ی موریس دوئون