نام تو شد روشنی ذکر خموشان
هلهله و هروله کوزه به دوشان
این همه تصویر تویی در شب روشن
تا که ببینم تو را آینه پوشان
نام تو شد روشنی ذکر خموشان
هلهله و هروله کوزه به دوشان
این همه تصویر تویی در شب روشن
تا که ببینم تو را آینه پوشان
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده میروم و همرهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
این شعرو خیلی دوست دارم
Last edited by sise; 19-07-2007 at 20:17.
دریچه ای شعله ور گشودی به عشق و آتش جگر گشودی
ز بستر سینه پر گشودی به زیر دندان رسیدی آخر
دلبر عزيز ، شوخه و تميز ، برخيزو بريز
زان مي كه جوان سازد ، عشقم به تو پردازد
تو اگر عشوه بر خسرو پرويز كني
همچو فرهاد روم از عقب كوه كني
جلال با کی بوده![]()
يادم آمد
شوق روزگار کودکی
مستی بهار کودکی
يادم آمد
آن همه صفای دل که بود
خفته در کنار کودکی
رنگ گل جمال ديگر در چمن داشت
آسمان جلال ديگر پيش من داشت
شور و حال کودکی برنگردد دريغا
قيل و قال کودکی برنگردد دريغا
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مه رویان مجلس گر چه دل میبرد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
Last edited by sise; 19-07-2007 at 20:17.
دلم تنگه منو ببر
منو ببربه اونجا که
واسه صبح دل انگیزش شب از عشق لبریزش
تابستون تب آلودش پاییز غم انگیزش
دلم تنگه دلم تنگه
همیشه نگاهت را دوست دارم
فرارهای کودکانه اش را
آن گاه که باران را
میزبانی می کند ...
دزديده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
چون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای مشعله تابان من
نازنینتر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)