مطلبی که در ادامه مشاهده میکنید یک Review نیست چون من هنوز بازی رو تموم نکردم!ولی نمیتونستم چیزی ننویسم، چون این عنوان برای من اهمیت بسیار زیادی داره و از مدت ها قبل پی گیرش بودم...
از مدتی قبل شروع کنم:
E3 2009 بود که در کنفرانس Microsoft گیم پلی Alan Wake رو میدیدم... در واقع آن چنان مجذوب این گیم شده بودم که اون قسمت کنفرانس رو چندین بار پشت سر هم مشاهده کردم!
در اون گیم پلی همه عوامل مورد علاقه من برای یک گیم Survivel Horror وجود داشت، حس تنهایی، آسیب پذیری، فضای مرموز، و بسیاری از عوامل دیگه که باعث شده بودن من به شدت منتظر لانچ بازی باشم.
فکرشو نمیکردم مایکروسافت بازی رو برای PC عرضه نکنه، همون موقع هم چند روز یکبار شایعاتی برای عرضه بازی روی PC مطرح میشد... که آخر سر فکر میکنم یکی از عوامل Remedy چیزی گفت با این مضمون که که بازی برای PC خیلی جالبی نمیشه و تجربه اون روی کاناپه لذت بخش تره!
به هر حال، نشد که عنوان رو روی X360 بازی کنم و اون ذوق فراوانم فروکش کرد... تا اونجایی که وقتی شنیدم بازی روی PC عرضه میشه خیلی عکسالعمل خاصی نشون ندادم.
به هر حال، عنوان رو شروع کردم و متوجه شدم که با یک شاهکار طرفم. کلا عنوان هایی هستند که دقت و دلسوزی سازنده رو در اون اثر به وضوح میشه دید، مثل Batman: AC یا Witcher 2 و بسیاری عنوان های دیگه، Alan Wake هم جزو اون عنوان هاست!
داستان و نحوه بیان اون اولین چیزی هست که خودنمایی میکنه!
داستان بازی در نگاه اول یک شروع بسیار قدرتمند داره و در ادامه با وقایع پشت سر هم و اتمسفر بسیار قوی آدم رو درگیر میکنه،و تا به این جا کاملا مرموز باقی مونده و سوالات بسیاری در ذهن ایجاد میکنه، تا اونجایی که به همه چیز بازی شک میکنید!
آیا همه این ها یک خواب هست؟ یا یک دنیای دیگر برای Alan در جریان هست؟ و هزاران "آیا" های دیگه...
روایت اپیزودیک بازی هم بسیار جالب کار شده و واقعا از این حرکت لذت بردم...
هوش مصنوعی بازی خیلی خوب کار شده، Taken ها معمولا سعی میکنن Alan رو دور بزنن و از پشت حمله کنن...
البته یک مورد به نظرم اصلا جالب کار نشده، وقتی قراره چند Taken با هم به الن حمله کنن، دوربین بازی از Alan فاصله گرفته و اون ها رو نشون میده، این کاملا باعث میشه ترس اون زمان از بین بره!(این مورد در اپیزود 3 بازی و جایی که در ساختمان متروکه، کف یکی از طبقات میریزه و الن به طبقه پایینی میوفته که چندین نفر همزمان بهش حمله میکنن هیجان اون صحنه رو از بین برده!)
گرافیک بازی بسیار بسیار زیبا کار شده.
هیچ موقع در گیمی نشده بود جنگل رو به این صورت وهم آورو در عین حال واقعی ببینم، اوایل بازی میخواستم توی جنگل فقط قدم بزنم و از محیط بکر بازی لذت ببرم، ولی حس تنهایی و ترسی که گیم به آدم القا میکنه مانع از این کار میشد...
در روز هم محیط زیبا هست و حس یک شهر خلوت و آروم و در عین حال پر رمز و راز رو میرسونه...
از نظر تکنیکی هم بازی ارزش های فراوانی داره!
نور... مهم ترین عامل داستانی و گیم پلی بازی، با قدرت تمام پیاده شده! از Volumetric Light های بسیار زیبا گرفته، تا بازتاب نور از اشیای مختلف!
در محیط های بسته وقتی چراغ قوه رو روی اجسام میگیریم بازتاب نور بسیار زیباست، و در کل در این زمینه هیچ کمبودی حس نمیشه.
البته در زمینه های دیگه، گرافیک بازی ضعف داره مثل تکسچر ها که اکثرا کیفیت لازم رو ندارن... یا آب رودخونه ها که اصلا جالب کار نشده.
ولی اصلا مهم نیست، عامل های گرافیکی بازی که برای غرق شدن در فضای گیم لازمه، همگی وجود دارن و در این زمینه کاستی خاصی وجود نداره.
از نظر موزیک و صدا هم بازی بسیار عالی عمل میکنه و هیچ ضعفی وارد نیست! موزیک که میتونم شاهکار خطابش کنم(OST بازی بی شک یکی از قویترین OST های بازی هاست)
صداگزاری هم ضعفی نداره و مخصوصا Alan بسیار باورپذیر صداگزاری شده!
دیگه بیشتر از این چیزی به ذهنم نمیرسه، بهتره برم به ادامه بازی برسم![]()
پیروز باشید.