تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 128 از 137 اولاول ... 2878118124125126127128129130131132 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,271 به 1,280 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #1271
    حـــــرفـه ای raha bash's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    در خیال ترش کامی های ذهن سرکشم
    پست ها
    1,349

    پيش فرض

    دیشب می خواستم کمی زود تر از آن
    ستاره های مغموم به خواب بروم
    اما مگر می گذارند
    این چشم های همیشه بیدار تو
    که این چنین مرا می خوانند به خلوت خویش
    .
    . ...................
    جایت خالی
    خلوت کرده بودم دیشب با چشم هایت
    چشمانت به چشمانم دوخته شده بود
    و من داشتم کنده میشدم از این جهان
    .
    .....................

    سیروان مرادی

  2. 4 کاربر از raha bash بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1272
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aliaghil's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    360

    پيش فرض

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
    تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد.
    .
    .
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهای خیسم را می‌دیدی
    و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می‌دادی.
    .
    .
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
    تا من بر سکوتِ نگاه تو، رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
    ای کاش می دانستی ...
    .
    .
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای رهایم نمی کردی
    که این غریبه ی تنها, جز نگاه معصومت پنجره ای،
    و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد
    ای کاش می دانستی ...
    .
    .
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی
    همه‌ی آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای، و سال ها برایش گریسته ای
    .
    .
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه‌ی آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
    غرورت را، ...... قلبت را، ...... حرفت را.
    .
    .
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم خواهشم را برای داشتن امیدی كوچك رد نمی كردی
    امیدی كه فقط تو، دلیلی برای گسیخته نشدن، و روزنه ای برای باقی ماندنش بودی
    .
    .
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم دوستم می داشتی
    همچون عشق، که عاشقانش را دوست می دارد
    کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و مرا از این عذاب رها می کردی
    ای کاش تمام اینها را می دانستی ...

  4. 5 کاربر از aliaghil بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1273
    داره خودمونی میشه geojo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    129

    پيش فرض

    از وقتي سقف خانه مان چکه مي کند از باران بدم مي آيد.. از وقتي مادرم پاي دار قالي مرد از قالي بدم مي آيد از وقتي برادرم به شهر رفت و ديگر نيامد از شهر بدم مي آيد از وقتي پدرم شبها گريه مي کند از شب بدم مي آيد از وقتي دستان آن مرد سرم را نوازش کرد و بعد به پدرم سيلي زد از دستهاي مهربان بدم مي آيد.. از وقتي خواهرم پاهايش زير گرماي آفتاب تاول مي زند از آفتاب بدم مي آيد از وقتي سيل آمدو مزرعه را ويران کرد از آب بدم مي آيد و تنها خدا را دوست دارم!!! چون او باران را فرستاد تا مزرعه مان خشک نشود!!! چون او شب را مي آورد که اشک هاي پدرم را هيچ کس نبيند!!! چون او مادرم را برد پيش خودش که او هم گريه نکند!!! چون او به برادرم کمک کرد که برود تا آنجا خوشبخت تر زندگي کند!!! چون من دعا کردم و مي دانم دستهاي آن مرد را که به پدرم سيلي زد فلج خواهد کرد!!! چون او آفتاب را فرستاد تا مزرعه جوانه بزند!!! چون او سيل را جاري کرد تا گناه انسان را از زمين بشويد!!! و من تنها خدا را دوست دارم...

  6. 2 کاربر از geojo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1274
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض




    روزهای زیبا...



    الان که به تقویم دیواریِ اتاق نگاه می کنم روزهایی توو ذهنم روشنــ میشــن
    روزهایی که دوست داشـــتن هامون ساختنشون

    روزایی که از مذاب عمقِ نگاهِ تو و نفس نفس زدنـــای من بارونـــی شده بود...
    که زیر چتـــرِ همیـــن نم نمِ برونـــا ،شـــد قلبِ تو و دلِ مـــــــن .....


    حتی اگه دیگه کنارِ هم نباشیم،
    باز هم این روزا روزای عاشقی می مونن و قلبِ تو، قلبِ تو و دلِ من، دلِ من
    کاش کمــی قلبِ تو و دلِ من به هم نزدیکـــتر میشـــد...

    به امیـــدِ روزای زیبا ... تــر ... بارونـــی

  8. 3 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1275
    در آغاز فعالیت par--par's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    پست ها
    1

    پيش فرض

    دارم راه می افتـم
    تـا چـطور با تـو حـرف بـزنم
    کـه چـطور به حـرف هایت گـوش کـنم ..
    بـرای به تـو رسیـدن
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ک بـار بـرای همیشه بایـد راه می افتـادم
    بـرای با تـو مانـدن امـا
    روزی هـزار بـار
    بایـد راه افتـاد ..


  10. 4 کاربر از par--par بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1276
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    با هم قرارِ ملاقات داشتیم!
    روزهاست نیامده،
    شاید بیمار شده یا زیر قطار رفته؟
    شاید کسی نظرش را عوض کرده است
    شاید ساعـت مچی‌اش را فرامـوش کرده،
    و یا ساعت مچی‌اش، فراموش کرده وقت درست را به او بگوید!
    شاید ماشین‌اش روشن نشده و یا وسط راه خراب شده،
    شاید درست وقتی که می‌خواسته بیاید کسی به او زنگ زده با پیغامی که او به مراسم تدفینی باید برود.
    یا مادرش مُرده است!
    شاید آشنای قدیمی را سر راه دیده،
    شاید سر کارش دعوا کرده، اخراج شده و سرش را زیر بالش پنهان کرده.
    شاید در ترافیک مانده.
    شاید چراغ راهنمایی روی قرمز مانده است!
    شاید عابر بانک، کارتش را خورده، یا در راه فهمیده که کیف پولش را فراموش کرده.
    شاید عینکش را گم کرده شاید نتوانسته از خواندن دست بکشد،
    و یا تلویزیون برنامه‌ای داشته که می‌خواسته تا آخرش را ببیند!
    شاید حیوان خانگی‌اش را نتوانسته پیدا کند و یا دسته کلیدش را هیچ جا پیدا نکرده،
    شاید تلفن در دسترس‌اش نبوده و رستوران را نتوانسته پیدا کند، و یا اشتباهی جایی دیگر منتظر است! -
    آخرین امکان غیر قابلِ درک و پیش بینی نشده -
    شاید او، دیگر مرا
    دوست ندارد...!


    هاجر پی‌ترز - Hagar Peeters شاعر معاصر هلندی

  12. 2 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1277
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی fati ghasemi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    محل سكونت
    زمین
    پست ها
    423

    پيش فرض

    فرقـے نمـے کند !!

    بگویم و بدانـے ...!

    یا ...

    نگویم و بدانـے..!

    فاصله دورت نمی کند ...!!!

    در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

    جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

    دلــــــــــــــم.....!!!

  14. #1278
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    کاش همان روز دنبالت کرده بودم.....

    همان روزی که تِل قرمز به سر از اتوبوس پیاده شدی....

    نگاهی کردی و رفتی......ایستگاه را هم با خود بردی.....همه را بردی....

    حتی همین نیمکت زوار در رفته ای که ساعتهای تنهائیم را پر می کرد...

    نشد ....پایم در قیر شک بود انگار.....تردید کنده نشد.... سنگین شده بود....

    ای کاش برگشته بودی...نگاهی حواله می کردی دوباره....بلکم جانی بگیرد این پای وامانده .......

    اتوبوس باز می رود..... اما تو همان یک بار بودی........
    تکرار نمی شوی.....

  15. #1279
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی fati ghasemi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    محل سكونت
    زمین
    پست ها
    423

    پيش فرض

    این روزها دلم از همه بیشتر برای خودم تنگ می شود
    برای خودی که هنوز رویا می پروراند
    برای خودی که خسته است اما دوام می آورد
    این روزها دلم بیشتر برای دلم می سوزد

    برای همه خستگی هایش

  16. این کاربر از fati ghasemi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #1280
    M Ơ Ɗ Є Ʀ ƛ Ƭ Ơ Ʀ VAHID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    "فروم" ها خانه دوم ما
    پست ها
    10,149

    پيش فرض

    دم از بازی حکـــــــم میزنی ... !
    دم از حکــم دل میزنی

    پس به زبان " قمــــــــــار " برایت میگویم !

    ... قمـــار زندگی را به کسی باختم که " تک " " دل " را با " خشـــت " برید

    جریمه اش " یک عمر"" حســــرت" شد!

    ... باخت ِ زیبایی بود!

    یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!

    یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!

    "دل" را باید " بُــر" زد


  18. 7 کاربر از VAHID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •