دل ببردی و بحل کردمت ای جان ليکن
به از اين دار نگاهش که مرا میداری
ساغر ما که حريفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنيم ار تو روا میداری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان ليکن
به از اين دار نگاهش که مرا میداری
ساغر ما که حريفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنيم ار تو روا میداری
یاری ظاهر چه کار آید خوش آن یاری که او
هم به ظاهر یار بود و هم به باطن یار بود
بر نیاوردن مروت بود خود انصاف بود آرزوی
خاطری گردور یک دم دار بود
کرد وحشی شکوهی بی التفاتی برطرف
درد سر میشد و گرنه درد دل بسیار بود
محمد اینقد "ی" نده
دوست نداری
راحت بگو اگه می خوای
قلبه منو جا بذاری
دلم پر از شکایته
اما صدام در نمیاد
می ترسم از دست بری
کاری ازم بر نمیاد
دوش در خيل غلامان درش میرفتم
گفت ای عاشق بيچاره تو باری چه کسی
با دل خون شده چون نافه خوشش بايد بود
هر که مشهور جهان گشت به مشکين نفسی
خودش ی میاد
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
میگوید آن رباب که مردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم
شعر بالایی خیلی قشگه
ی هاتون رو ذخیره کنید.با هم ندید!!!
میای دارم چو جان صافی و صوفی میکند عيبش
خدايا هيچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
جدا شد يار شيرينت کنون تنها نشين ای شمع
که حکم آسمان اين است اگر سازی و گر سوزی
Last edited by mohammad99; 18-07-2007 at 00:15.
یار ساقی شد و سد توبه به یک حیله شکست
حیله انگیزی آن عهد شکن بسیار است
وحشی از من مطلب صبر بسی در غم دوست
اندکی گر بودم صبر ز من بسیار است
مرغابی را از آب میترسونی محمد؟
تو مثل يه موج ساحل , من تو رو دريا مي ديدم
تو يه كلبه ي محقر , من تو رو خدا مي ديدم
سروری جلال جون
ما را دو روزه دوری دیدار میکشد
زهریست این که اندک و بسیار میکشد
عمرت دراز باد که ما را فراق تو
خوش میبرد به زاری و خوش زار میکشد
ای بابا. منتظر "ی" بودم![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)