مثل من فلک زده مثل من غریب
در جای جای هفته اسیرند لحظه ها
انگار در نگاه تو تکثیر می شوند
انگار بر تو بخش پذیرند لحظه ها
حالا منم و گریه بر این درد مشترک
از زندگی بدون تو سیرند لحظه ها
مثل من فلک زده مثل من غریب
در جای جای هفته اسیرند لحظه ها
انگار در نگاه تو تکثیر می شوند
انگار بر تو بخش پذیرند لحظه ها
حالا منم و گریه بر این درد مشترک
از زندگی بدون تو سیرند لحظه ها
آهسته دل سپردم
آهسته بي تو مٌردم
تو رو از ياد نبردم
به من نگو
براي ما
فراموشي حلاجه
بذار بگم
كه عشق تو
واسم يه اعتياده
همزمان فرستادیم ..........
اگر آن ترک شــیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
حافظ
اگر درد من به درمان رسد چه میشه
شب هجر اگر به پایان رسد چه میشه
اگر بار من به منزل رسد چه گردد
سر من اگر به سامان رسد چه میشه
هوای بودن یک عمر با تو را دارم
منی که دلخوش دیدارهای گهگاهم
برای گفتن یک حرف عاشقانه فقط
اسیر سختترین زخمهای جانکاهم
شعر بالایی را که شجریان خونده را خیلی دوست دارم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد جان شیرین خوش است
تو دركنار كودكي غنچه آرميده اي
و من كهولت شاخه ها بسر مي برم
اي لحظه هاي ناب ، غنچه هاي گمگشته را
در شاخسار خميده ام پيدا كنيد ...
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شيوه شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
در مذهب طريقت خامی نشان کفر است
آری طريق دولت چالاکی است و چستی
تا فضل و عقل بينی بیمعرفت نشينی
يک نکتهات بگويم خود را مبين که رستی
سلام
یارب از کرده به لطف تو پناه آوردیم
به امید کرمت روی به راه آوردیم
بر سر نفس بدآموز که شیطان رهست
از ندامت حشر از تو به سپاه آوردیم
باز هم علیک
هم اکنون 6 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 6 مهمان)