داریم از تو به زمان ِ گذشته حرف می زنیم
و قلب مان از این خطا به درد می اید
و چهره ی تو را در آینه می جوییم.
داریم از تو به زمان ِ گذشته حرف می زنیم
و قلب مان از این خطا به درد می اید
و چهره ی تو را در آینه می جوییم.
من واقعا شکسته ام...
بيشتر از آنکه تصور کني خيانت ديده ام
وبيشتر از انکه باور کني قلبم را شکسته اند
اما تو نه خيانت کرده اي نه قلبم را شکستي
تو جگرم را آتش زدي
زبانم ميگويد به اميد روزي که روزگارت سياه تر از پر کلاغ
تيره تر از غروب
و غمگين تر از دم جدايي باشد.
اما دلم مي گويد ! اما دلم ميگويد ! به اميد روزي که
ديدگانت زيبا تر از بهشت
بر لبانت لبخنده
و صد هزار پري کنيزت باشد.
چیزی نیست.ولی دعا کنید
دیدم اهریمن شب در شب کشتن خویش
آنقدر می زده بود تا اهورا شده بود
رفته بودم به برش پیرهن پاره کنم
یوسف از فرط جنون چون زلیخا شده بود
معذرت ميخوام
Last edited by •*´• pegah •´*•; 17-07-2007 at 02:35.
در دل ات ترانه ای خواهی شنید
که با هم در میدان می خواندیم...
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهاني
فرانک چشم بندی میکنند!!!
یک روز از هم می درم این پرده تزویر را
یک روز می پیچم به هم سررشته تقدیر را
آیینه دل بشکنم تا وقت دیدار رخش
صد بار حک سازم به دل تکرار این تصویر را
در حلقه دیوانگان تیرخرد بهر نشان
پیچید دور گردنم این حلقه زنجیر را
Last edited by •*´• pegah •´*•; 17-07-2007 at 02:39.
او گفت خاطرت هست به تو نگاه کردم
آن شب به خاطر تو کلی گناه کردم
گفتم چطور زیبا چیزی شده مگر ؟ گفت
قدری شبیه اویی من اشتباه کردم
ماژیک در دست.
چشمان ِ سنگ نگاه می کنند
اما بیهوده.
هنوز هم میان نام های ناپدید شد گان
واژه ی عشق را می نویسی
یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد
مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره
یه نفر تولدش مهمونیه ،همه میان
یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره
همیشه از ساعت ها و قطار ها می گفتی
و از ایستگاه های کوچک زیر باران
ناگاه خواستی جهان را به شگفتی واداری
با شاعری جوان بگریزی، خدا می داند به کجا
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)