ديروز هاي کسي را دوست داشتيم
اين روزها دلتنگيم...
اين روزها تنهاييم
تنها
تمام عمر ما به همين سادگي گذشت
ديروز هاي کسي را دوست داشتيم
اين روزها دلتنگيم...
اين روزها تنهاييم
تنها
تمام عمر ما به همين سادگي گذشت
تا درون سنگ و آهن تابش و شادی رسید
گر تو را باور نیاید سنگ بر آهن بزن
بنگر اندر میزبان و در رخش شادی ببین
بر سر این خوان نشین و کاسه در روغن بزن
عقل زیرک را برآر و پهلوی شادی نشان
جان روشن را سبک بر باده روشن بزن
خب دوستان از من شب خوش
نگهدار فرصت كه عالمي دمي است
دمي پيش دانا به از عالمي است
سعدي
سلام آقا جلال حال شما؟ ما خيلي مخلصيم
شب خوش از ما نيز
Last edited by Payan; 17-07-2007 at 01:32.
تو که اسیر هوسی
ترسم به دادم نرسی
ياد اور اين خسته را کاين مرغ پر بسته را ياد بهاران خوش است
مرغي که زد ناله ها هر نفس در قفس
عمري زد از خون دل نقش گل در قفس ياد باد
داد داد عارف با داغ دل زاد
داد اي دل عارف با داغ دل زاد
ديروز بود شايد هم امروز
مي گذشتم از گذر زمان, از كنار خيال,از كنار درياي محال
پرواز مي كردم مي گذشتم از آرامش
به سياهي مي رسيدم و دوباره مي گذشتم و هم چنان در پي محبت بودم
در پي فرداي بهتر
و اي كاش.................
نمي گذشتم.
من از این دل به عذابم دل ز من پر از شکایت
گریه هام خیلی زیاده می تونه باشه حکایت
کاش دست سردم را لمس کند تا جانی گیرم
هر چند خسته از شب تارم
کاش دست سردم را بگیرد...
هرچند به ما میگن گم شو!
سلام فرانک خانوم شبت بخیر
وقتي که ديگر نبود
،
من به بودنش نيازمند شدم ،
وقتي که ديگر رفت ،
به انتظار آمدنش نشستم ،
وقتي که ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد ،
من او را دوست داشتم ،
وقتي که او تمام کرد ،
من شروع کردم ...
وقتي او تمام شد... من آغاز شدم ،
و چه سخت است تنها متولد شدن ،
مثل تنها زندگي کردن است ...
مثل تنها مردن !!
شما سروری کجا؟کجا
نقش ماه
که پیچ و تاب می خورد
بر پهنه ی دریا
چرخه ی سیال خیال را
به نسیم می سپارم
و ترانه ی خزه آلودم را
با ته نشین یادی
برای خواب مرغان دریایی
زمزمه می کنم
سلام پاکر جان
خوبی ؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)