تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 126 از 640 اولاول ... 2676116122123124125126127128129130136176226626 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,251 به 1,260 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1251
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    روز تلخ آخرم را زیر باران گریه کن ...
    مه گرفته ،
    رقص تابوت در هوا را گریه کن ...
    گریه کن ،
    من را میان دست ها و اشک ها
    اشک کن بدرقه راهم ، به یاد یاد ها
    روز خوب دل سپاری ، روز تلخ رفتنم ...
    خاک بسپار خاطراتِ از رنگ و رو افتاده ام ...
    گریه کن ...
    من را ، دلم را ... خط به خط فریاد ها...
    سر به دار و چشم بر در ، در دلم آشوب ها
    گریه کن ،
    و بغض بشکن ... در هجوم خاطرات
    دفترم را پاره کن ...دیگر این پایان ماست

  2. #1252
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    مطرب عشق عجب ساز و نوائي دارد
    نقش هر نغمه كه زد راه به جائي دارد
    عالم از ناله عشاق مبادا خالي
    كه خوش آهنگ و فرح بخش نوائي دارد

  3. #1253
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شب بود و خسته بودم از زخمه جدایی
    بی تو نشسته بودم در سوک آشنایی
    پیغام خود سپردم تا آورد نسیمت
    خون شد دل از غم تو ای بی نشان کجایی
    این سو آن سو از تو نشان بپرسم
    گاهی از این گاهی از آن بپرسم
    ماندم تنها و بی تو، گم شد ترانه هایم
    بغضی شد و گره خورد با نام تو صدایم
    بین من و تو اکنون دریا و کوه و هامون
    بی من تو در کجایی من بی تو در کجایم

  4. #1254
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دود می خیزد ز خلوتگاه من
    کس خبر کی یابد از ویرانه ام؟[/font]


    با درون سوخته دارم سخن[/font]


    کی به پایان می رسد افسانه ام؟[/font]


    دست از دامان شب برداشتم[/font]


    تا بیاویزم به گیسوی سحر[/font]


    خویش را از ساحل افکندم در آب[/font]


    لیک از ژرفای دریا بی خبر[/font]


    برتن دیوارها طرح شکست[/font]


    چشم می دوزد خیال روز و شب[/font]


    از درون دل به تصویر امید[/font]

  5. #1255
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    امشبی ای گریه امانم بده
    فرصت حرفی به زبانم بده
    مژده از من به کسانم بده
    چون سحر آمد به خدا می روم
    من دگر از شهر شما می روم
    آمده بودم که به دل سادگی
    زنده شوم با غم دلداگی
    پر کشم اکنون سوی آزادگی
    هدهدم و سوی صبا می روم
    من دگر از شهر شما می روم
    ای نفس خسته مرا صدا کن، صدا کن ، صدا کن
    زین قفس بسته مرا رها کن، رها کن، رها کن
    غمزده ای ای خدا، این همه تنها چرا
    بین ز کجا تا به کجا می روم
    من دگر از شهر شما می روم

  6. #1256
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    [FONT='Arial','sans-serif']روزی تو خواهی آمد،از کوچه های باران [/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']تا ازدلم بشویی غمهای روزگاران[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']و روح سبزگلزار ،گل شاداب بی خار[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']مرا از پا فکنده شکستنهای بسیار[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']تو یاس نومیده،من گلبرگ تکیده[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']روزی آیی کنارم که عشق از دل رمیده[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']که عشق از دل رمیده[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']تو را نادیدن ما غم نباشد[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif'] که در خیلت به ازما کم نباشد[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']من از تو در دست عالم نهم روی[/font]


    [FONT='Arial','sans-serif']ولیکن چون تو در عالم نباشد[/font]

  7. #1257
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ای فسانه ای فسانه ای فسانه
    ای خدنگ تو را من نشانه
    ای علاج دل ای داروی درد
    همره گریه های شبانه
    با من سوخته در چه کاری
    ای فسانه خسانند آنان
    که فرو بست به راه و به گلزار
    خس به صدسال طوفان ننالد
    گل ز یک تند باد است بیمار
    تو مپوشان سخن ها که داری[/font]

  8. #1258
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    آسمانت فتنه بار است و زمینت فتنه زار
    دست زرعت تخم غم پاش است و تخم دل٬ فگار
    ای عجب زین تخم کار و وا اَسَف زان تخم زار
    تخم در دل ریخته٬ از دیده روید زار زار
    وه ز تو ای زارع آزرم کار
    روزگار٬ ای روزگار!


    دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان
    با بدان خوبی و با خوبان بدی در این جهان
    چیره سازی بدسگالان را به نیکان هر زمان
    تا به کی با من رقیبی این چنین چون این و آن؟
    با رقیبانم همیشه یار غار
    روزگار٬ ای روزگار!


    از عدم آورده اند و می برندم در عدم
    زندگی راه مزار است از رَحِم در هر قدم
    وندرین ره٬ فتنه است و شور و شر٬ اندوه و غم
    در رَحِم ای کاش می دانستم این را بیش و کم
    تا که می کردم رَحِم بر خود مزار
    روزگار٬ ای روزگار!

    چیره و با اقتدار و «ثابت و پا در رهی»!
    هر قدم در رهگذارت٬ زیر پا بینم چهی
    ای که پرتو بخش سیاراتی و مهر و مهی
    پرده دار آسمان و خیمه ساز شب گهی
    نیست مانندت مداری بر قرار
    روزگار٬ ای روزگار!

    خوش بود گر با تو در یک جَلسه بنشینم به داد
    تا مُدَلَّل سازم از کارت٬ کنایات زیاد
    بر تو بایستی نه بر ما محشر یوم المعاد
    تا مجازاتت خداوند آنچه می باید٬ دهاد
    ای پر از اسرار٬ چرخ کج مدار
    روزگار٬ ای روزگار!

    باز را چنگالِ گنجشکان بیازردن چراست؟
    شیر را برگو : که آهوی حزین خوردن چراست؟
    من ندانستم پس از این زندگی٬ مردن چراست؟
    با طراوت بودن و آخر افسردن چراست؟
    ای سبک بن خانه ی بی اعتبار
    روزگار٬ ای روزگار!


    از چه روی خوبرویان را چنین افروختی؟
    کز شرارش٬ قلب عشاق جهان را٬ سوختی؟
    از چه «عشقی»را٬ لب آزاد گفتن دوختی؟
    وینهمه سر مگو در خاطرش اندوختی؟
    روزگار٬ ای تلخ کام ناگوار!
    روزگار٬ ای روزگار!

  9. #1259
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض

    دلم می خواست پرنده ای بود

    و روی درخت سبز پنجره ام می نشست

    یک روز سرد وبارانی،

    پیکر خیس و لرزانش را پناه میدادم

    دلم می خواست دفتر خاطراتم بود

    و تا آخر دنیا ورق داشت

    یک روز که غمم بود،

    حرفهای بی رنگ دلم در آن رنگ می گرفت...

    دلم می خواست صندوقچه ی کوچکی،

    گوشه ی اتاقم بود ومن،

    حجم سبز خیالم را در آن پنهان می کردم

    دلم می خواست طرحی بود

    که هیچ گاه رنگ نمی شد

    بی قاب...به وسعت دیوارهای اتاقم گسترده بود

    دلم می خواست همیشه بود

    و من چون روح،

    در هوایی که نفس می کشید

    تا ابد معلق می ماندم...

  10. این کاربر از Enter_The_Love بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #1260
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض

    براي خريدن عشق هر كه هر چه داشت آورد
    ديوانه هيچ نداشت و گريست

    گمان كردم چون هيچ ندارد مي گريد
    اما هيچ كس ندانست بهاي عشق
    اشك است و بهاي اشك عشق
    ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •