فکر رفتن باز
در سرم افتاد
داستانی شد
این سفر رفتن
کومه ها سردند
کوچه ها تاریک
گرمی خاطر
همچو مو باریک
سینه ها پر آه
قصه ها ناقص
دشت هم برفی
جاده یخبندان
شوق رفتن هست
جای رفتن نیست
جاده یخبندان
پای ما در گـل
راهها بسته...
* * *
پای رفتن هست
حال ماندن نیست! ...