تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 125 از 640 اولاول ... 2575115121122123124125126127128129135175225625 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,241 به 1,250 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1241
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    بنال بلبل اگر با منت سر ياري است
    كه ما دو عاشق زاريم و كار ما زاري است
    در آن زمين كه نسيمي وزد ز طره دوست
    چه جاي دم زدن نافه هاي تارتاري است
    راهي ست راه عشق كه هيچ كس كناره نيست
    آنجا جز آنكه جان بسپارند چاره نيست
    هر گه كه دل به عشق دهي خوش دمي بود
    در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
    بيا كه رايت منصور پادشاه رسيد
    نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد
    جمال بخت ز روي ظفر نقاب انداخت
    كمال عدل به فرياد داد خواه رسيد

  2. #1242
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    صبا ز منزل جانان گذر دريغ ندارد
    و از او به عاشق بي دل خبر دريغ مدار
    به شكر آنكه شكفتن به كام بخت اي گل
    نسيم وصل ز مرغ سحر دريغ مدار

  3. #1243
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    هر جا اي پيك مشتاقان بده پيغام دوست
    تا كنم جان از سر رغبت فداي نام دوست
    زلف او دام است و خانش دانه آن دام ومن
    بر اميد دانه اي افتاده ام در دام دوست

  4. #1244
    داره خودمونی میشه Enter_The_Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    هر كجا هستم باشم، به درك
    پست ها
    191

    پيش فرض

    دلم تنگ است

    دلم تنگ است

    دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است

    سکوت از کوچه لبریز است

    صدایم خیس و بارانی ست

    نمی دانم چرا در قلب من

    پاییز طولانی ست...

  5. #1245
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    دبدم به خواب خوش كه به دستم پياله بود
    تعبير رفت و كار به دولته حواله بود
    آن نافه مراد كه مي خواستم ز بخت
    در چين زلف آن بت مشكين كلاله بود

  6. #1246
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    شربتي از لب لعلش نچشيدم و برفت
    روي مه پيكر او سير نديدم و برفت
    گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
    باربر بست و به گردش نرسيدمو برفت

  7. #1247
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    حلق آویز شده بر دار تنهایی
    ذهنی سرشار از خاطرات رنگ پریده
    گمشده در نفس های خون آلود
    در چرخشی به دور محور خود
    بر ویرانه ی آرزوهای از دست رفته اش ...
    و سکوتی که تمام اتاق را پر کرده است
    چشمان بی تابش ، در جستجوی چیزی
    یا آمدن کسی ...
    پشت آخرین پلک زدن ها به سیاهی می رود

  8. #1248
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    پشتم لرزید ،
    آن زمان که سرمای مرگ را احساس کردم
    گریه کردم
    که می دانم هیچ چشمی بر مرگ من نمی گرید
    کسی برای قبر من
    شیر سنگی نمی تراشد
    پس وصیت می کنم ،
    تمام نداشته هایم را
    تمام تنهایی هایم را
    تمام اشک هایم را
    و تمام آرزو های که ، تا ابد آرزو می مانند
    با یک سلام و یک خداحافظ ...
    آغاز و پایانی بی نظیر را
    در یک عمر انتظار مهر و موم می کنم
    یک عمر آشفتگی و اشک
    با گریه متولد شدم
    و در گریه پایانم ...
    آری ،
    پایان باشکوه تنهایی من
    در شمارشی معکوس برای آغازی نو
    لبخند به لب چشمانم را می بندم ...

  9. #1249
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دوست داشتم تو را به اندازه دوست داشتنم
    در آغوش بگیرم ...
    اما ،
    چقدر فاصله دارم از تو
    انقدر که فقط لبخند های تو را می بینم
    و تو مرا هیچ ....

  10. #1250
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    در شبی سرد به وسعت تمام زمستان های عمرم
    با بی حوصلگی تمام
    قلم می چرخانم بر کاغذ سفید
    به یادگار این شب سرد ، خودم را می کشم
    میان سفیدی کاغذ و سرمایی اتاقم ....
    زمستانی سرد ،
    با گوش های دراز
    از لای پنجره ، سرک می کشد و
    می لرزاند قامت تنهاییم را
    تمام حجم اتاقم ، لبریز شده از حس یخ زدن
    پتو را به دور خودم می پیچانم و
    برای لحظه ای چشمانم را می بندم
    برخورد دندان هایم به هم
    لرزش نوک قلم بر کاغذ
    و آغاز یخ زدن
    حیف است یخ زدن افکارم
    سخت است انتظار خورشید
    شاید این زمستان تمام نشد
    پس ...
    نخ کبریتی می کشم و
    پتو را با آن آشنا می کنم
    سوختن بهتر از یخ زدن است
    شاید از خاکسترم ققنوسی آفریده شود
    شایدم ...درون کوزه ای در رودخانه رها شوم
    مهم نیست
    مهم امید به پرواز آتش است و تولدی دیگر ...
    بر فراز شعله های دفترم پرواز می کنم ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •