آنها كه «مربى» نمى خواهند
۱- روزى داريوش مهرجويى در مقايسه اى بين فوتبال و سينما گفته بود: «فوتبال از سينما برتر است.» جذابيت فوتبال به پيش بينى ناپذيرى اش، به جدال ثانيه هايش، به دلهره ۹۰ و چند دقيقه اى اش است. نمونه اخير آن بازى پرسپوليس مقابل پيكان بود. بازى اى كه هيچ كس نمى توانست لحظه بعدى اش را حدس بزند. جدالى كه گرچه برنده نداشت اما يك فوتبال جذاب و تماشايى را به تماشاگران هديه كرد.
۲- هيچ كس فكر نمى كرد بعد از اينكه پنالتى اول نيكبخت گل نشد، پنالتى دوم را هم او بزند. افشين پيروانى انگار خودش هم باور نمى كرد سرمربى است. باور نداشت كه بايد او تعيين كند بازيكنى با روحيات نيكبخت نبايد ۲ بار پشت سرهم پنالتى بزند. همه حق دارند محو بازى شوند جز كادر فنى، جز شخص اول آن، جز سرمربى! البته بايد به پيروانى هم فرصت داد و درباره ويژگى هاى مثبت فنى و اخلاقى وى نيز بايد جداگانه به تفصيل نوشت . حتى اگر يكى از پنالتى ها را سوخته محسوب كنيم، باز هم پرسپوليس مى توانست ديدار ۶ امتيازى! با پيكان را ببرد. ۶ امتيازى از آن جهت كه جلوى جهش صدرنشين را گرفته و از آن سو توانسته بود خودش را در جدول چند پله بالاتر بياورد.
۳- پرسپوليس هنوز بر ستون ستاره هايش استوار است. تصور كنيد اگر اين تيم مربى نداشته باشد نمايشش چقدر با بازى امروزى اش متفاوت است؟ به عبارت ديگر تفاوت بودن يا نبودن سرمربى در بازى پرسپوليس و پيكان چقدر بود؟ كدام تصميم تأثيرگذار از سوى كادر فنى پرسپوليس در اين بازى گرفته شد؟ اشتباه به كرات ديده شد از جمله پنالتى زدن دوباره نيكبخت، تعويض نوروزى كه يك فرصت عالى را از دست داد و...
۴- پرسپوليس براى خارج شدن از پوسته تفكراتى كه از ابتداى فصل دچار آن بوده و حتى با كنار رفتن قطبى نيز گرفتار آن عادات است، بايد تغيير كند. هنوز كسى نمى داند اين همه اصرار بر حضور پژمان نورى در بازى چيست؟ نورى براى دست يافتن به ثبات فكرى و فرار از عدم تمركز به خاطر بازى هاى يك در ميان در دفاع چپ و هافبك دفاعى بايد مدتى از روى نيمكت به تماشاى بازى بنشيند. نورى مى داند كه تحت هر شرايطى فيكس است. به نظر شما بين اين نورى و نورى اى كه در داماش (پگاه سابق ) بازى مى كرد و نصف تيم هاى ليگ به دنبالش بودند چه تشابهى وجود دارد؟ شايد تنها اسمشان!
تمام تيم ها ديگر مى دانند كه پرسپوليس چگونه بازى مى كند. دست آنها براى تيم هاى مقابل رو شده است. اگر قرار بود پرسپوليس به همان شيوه و با همان سبك و سياق مقابل حريفان به ميدان برود، چه نيازى به تغيير بود؟ كارى به درست يا نادرست بودن تفكرات قطبى نداريم كه خود بحث ديگرى است. روى سخن ما با افشين دوم است كه همان شيوه پاس هاى بلند پشت دفاع را به سبك فوتبال هلندى اجرا مى كند و اتفاقاً از آن نيز به گل مى رسد اما وقتى ۲ مدافع بلندزن پيكان در نيمه دوم توجيه مى شوند و جلوتر بازى مى كنند، پاس هاى بلند پرسپوليسى ها مهاجمانشان را در تله آفسايد گرفتار مى كند! طبق معمول كادر فنى پرسپوليس همچنان تماشاگر است!
۵- توره بازگشت باشكوهى از داگ هاوس داشت. در اينكه هر بازيكنى كه نظم تيمى را مختل و ۲۳ روز تمرينات را ترك كند «بايد» به داگ هاوس يا هر نام ديگرى كه بر آن مى گذاريد برود شكى نيست اما وقتى اين بازيكن ستاره تيمت است نبايد آنقدر او را تحت فشار قرار داد كه به يكباره عاصى شده و از تيم فرارى شود. توره اين روزها نقش خليلى سال گذشته را در پرسپوليس دارد. مهاجمى كه به خوبى تك ضربه هاى آخر را مى زند. در مقابل او اما نيكبخت بود كه به همراه حقيقى دروازه بان پرسپوليس از عوامل اصلى از دست دادن ۲ امتياز حساس بودند. ۲ امتيازى كه به احتمال فراوان حسرت آن را خواهند خورد. قبلاً هم گفته بوديم كه حقيقى نمى تواند دروازه بان اول پرسپوليس باشد. او به هيچ وجه تمركز و اعتماد به نفس حراست از اين دروازه را ندارد. گل دوم پيكان گلى بود كه اگر مانند امروز با قحطى دروازه بان مواجه نبوديم، حقيقى را نه تنها تا ماه ها نيمكت نشين بلكه سكونشين مى كرد.