تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 124 از 233 اولاول ... 2474114120121122123124125126127128134174224 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,231 به 1,240 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #1231
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    قبلا از رو خریت خیال می کردم خیلی باهوشه. واسه اینکه خیلی چیزا از سینما و نمایش و ادبیات و اینا میدونست. اگه کسی از این چیزا سر دربیاره، خیلی طول میکشه آدم بفهمه طرف مشنگه یا سرش به تنش میارزه.



    ناتور دشت

    مرحوم
    جی. دی. سلینجر

  2. 9 کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1232
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    پسره واقعا کمبود داشت چون پدر مادرش نه پولدار بودن نه درست حرف میزدن. ولی پسر خیلی خوبی بود. اون وقت روبرتا والش ازشش خوشش نمیاومد، میگفت پسره از خود راضیه، چون گفته بود کاپیتان یه تیمه. همین. قضیه اینه که وقتی دخترا از کسی خوش شون بیاد، هرچقدرم طرف پست و حرومزاده باشه، بازم میگن پسره کمبود عاطفی داره. برعکس اگه از یکی خوشون نیاد، هرچقدرم پسره خوب باشه میگن پسره از خود راضیه. حتی دخترای باهوشم این جوری ان.



    ناتور دشت

    مرحوم
    جی. دی. سلینجر

  4. 12 کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1233
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    ريو فريادهاي شادي را كه از شهر برميخاست ميشنيد و به ياد مي آورد كه اين شادي پيوسته در معرض تهديد است. زيرا ميدانست كه اين مردم شادان نميدانند، اما در كتابها ميتوان ديد كه باسيل طاعون هرگز نمي ميرد و از ميان نميرود، و ميتواند ده ها سال در ميان اثاث خانه و ملافه ها بخوابد، توي اتاق ها، زيرزمين ها، چمدان ها، دستمال ها، كاغذپاره ها منتظر باشد و شايد روزي برسد كه طاعون براي بدبختي و تعليم انسانها ، موش هايش را بيدار كند و بفرستد كه در شهري خوشبخت بميرند.

    طاعون
    كامو

  6. 12 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1234
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    در راستای طاعون نویسی : دی

    شبی که بعد از آن شب آمد دیگر شب ِ نبرد نبود، بلکه شب ِ سکوت بود. در این اطاق بریده از دنیا بر فراز این جسد که اکنون لباسی به تن داشت،به همان سکوتی می اندیشید که در بستر خالی مردگان احساس می شد. همه جا همان وقفه، همان فاصله ی باشکوه و همان آرامش بود که به دنبال نبرد ها می آمد. و این سکوت، سکوت شکست بود. اما سکوتی که اکنون دوست او را در بر گرفته بود، متراکم تر بود. و با سکوت کوچه ها و شهر آزاد شده از طاعون چنان تطبیقی داشت که احساس کرد این بار شکست نهایی است، همان سکوتی که جنگ ها را پایان می دهد و اط صلح و آرامش عذاب علاج ناپذیری می سازد. دکتر نمی دانست که آیا تارو که به هنگام مرگ به آرامش دست یافته است یا نه؟ اما دست کم در این لحظه می دانست که دیگر برای خود او ارامشی امکان نخواهد داشت، همانطور که برای مادر جدا شده از فرزند یا برای مردی که دوستش را دفن می کند آرامشی وجود ندارد.

    #

    بـرد او در این میان فقط این بود که طاعـون را بشناسد و به یاد بیاورد؛ دوستی را بشناسد و به یاد بیاورد، محبت را بشناسد و روزی مجبور باشد که به یاد بیاورد. تمام آنچه انسان می توانست در بازی طاعون و زندگی ببرد، عبارت از معرفت و خاطره بود. و شاید آنچه تارو " بردن بازی " می نامید همین بود.

  8. 7 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1235
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    TeH
    پست ها
    1,631

    پيش فرض

    پائلو کوئلیو - کنار رود پیدرا نشستم و گریستم
    این که بدانی در راه درستی هستی یک چیز است و این که فکر کنی راه درست فقط همین است یک چیز دیگر.هرگز نمیتوانیم درباره ی زندگی دیگران قضاوت کنیم.چون هر کس رنج ها و وانهادگی های خودش را دارد.

  10. 14 کاربر از Miss Artemis بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1236
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    وقتی بزرگ شدی خیلی باهوش می شی. اما اگه نتونستی باهوش و یه دختر معرکه بشی، اون وقت اصلا دلم نمی خواد ببینم بزرگ شدی. دختر معرکه ای شو، مت.

    #

    اگر ما به گذشته برگردیم، اگر مردای آلمانی به گذشته برگردن، اگر مردای بریتانیایی برگردن و اگر ژاپنی ها و فرانسوی ها و تمام مردای دیگه برگردن، یعنی با تمام گفته ها، نوشته ها، نقاشی ها، فیلم ها، سوسک ها، سنگرهای تک نفره و خونه مون به گذشته برگردیم، نسل بعدی همیشه محکومند که گرفتار هیتلرای آینده بشن. این جوری هیچ وقت پسرا از جنگ متنفر نمی شن و عکسای سربازا رو توی کتابای تاریخ نشون نمی دن و به اونا نمی خندن. اگر پسرای آلمانی یاد گرفته بودن از خشونت متنفر باشن، هیتلر مجبور بود بره برای خودش ژاکتشو ببافه.


    یادداشت های شخصی یک سرباز/ سلینجر / آخرین روز از آخرین مرخصی

  12. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1237
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Narsis_E's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    "Half Of The World"
    پست ها
    237

    پيش فرض

    سلام

    این اولین پست من در این بخش هستش..نمی دونم جملاتی که انتخاب می کنیم فقط باید از رمان(و داستان) باشند یا هر کتابی؟....در هر حال من مشغول خوندن کتاب خودسازی انقلابی از دکتر شریعتی هستم بخشی از این کتاب رو که بنا به دلایلی خیلی ازش لذت بردم در اینجا قرار میدم:


    آزادی انسانی را تا آنجا حرمت نهيم كه مخالف را و حتی دشمن فكری خويش را به خاطر تقدس آزادی، تحمل كنيم و تنها بهخاطر اينكه "می توانيم"، او را از آزادی تجلی انديشه خويش و انتخاب خويش، با زور باز نداريم وبه نام مقدس ترين اصول، مقدس ترين اصل را، كه آزادی رشد انسان ازطريق تنوع انديشه ها و تنوع انتخاب ها و آزادی خلق و آزادی تفكر و تحقيق و انتخاب است، با روش های پليسی و فاشيستی پايمال نكنيم. زيرا هنگامی كه «ديكتاتوري» غالب است، احتمال اينكه عدالتی در جريان باشد، باوری فريبنده و خطرناك است و هنگامی كه «سرمايه داري» حاكم است ، ايمان به دموكراسی و آزادی انسان يك ساده لوحی است.

  14. 2 کاربر از Narsis_E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1238
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    کنار ثامن
    پست ها
    161

    پيش فرض

    شهر زمستان از كتاب آيينه در آيينه (ه.ا.سايه):

    سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت,
    سرها در گريبان است.
    كسي سر برنيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را.
    نگه جز پيش پا را ديد, نتواند
    كه ره تاريك و لغزان است.

    وگر دست محبت سوي كس يازي,
    به اكراه آورد دست از بغل بيرون,
    ‌كه سرما سخت سوزان است.

    نفس كز گرمگاه سينه مي آيد برون,‌ابري شود تاريك,
    چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
    نفس كاين است پس, ديگر چه داري چشم ؟
    ز چشم دوستان دور يا نزديك...

  16. این کاربر از Mr_Hamid_Media بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #1239
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    من آزادم: دیگر هیچ دلیلی برای زندگی کردن برایم نمانده است؛ همه ی دلایلی را که آزمودم فرو شکسته اند و من نمی توانم دلایل دیگری را تخیل کنم. من هنوز جوانم، هنوز نیرو دارم که از نو شروع کنم. ولی چه چیز را باید از نو شروع کرد؟ فقط حالا است که پی می برم چقدر، در بحبوحه ی شدیدترین ترس ها و تهوع هایم، به آنی وابسته بودم که نجاتم بدهد. گذشته ام مرده است، مارکی دورولبون مرده است، آنی فقط برای این برگشت تا همه ی امید را از من بگیرد. توی این کوچه باغ سفید تنها هستم. تنها و آزاد. ولی این آزادی بک خرده به مرگ می ماند.

    تهـوع ، ژان پل سارتر

  18. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1240
    داره خودمونی میشه salazarsnape's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    188

    پيش فرض

    علاوه بر خون چیز دیگری نیز ازاسنیپ بیرون میزد.ماده ی آبی-نقره ای رنگی که چیزی بین مایع و گاز بود،از دهان و چشم و گوشش بیرون آمد و هری فهمید که آن چیست اما نمیدانست چه باید بکند- قمقمه ای که هرمیون از غیب ظاهر کرده بود در دست لرزانش قرار گرفت.با چوبدستی اش ماده ی نقره فام را به درون قمقمه، منتقل کرد.وقتی قمقمه لب به لب پر شد و به نظر رسید دیگر خونی در بدن اسنیپ باقی نمانده است،چنگی که به ردای هری زده بود،شل شد.اسنیپ به زمزمه گفت:

    -به...من...نگاه...کن...
    نگاه آن چشمان سبز به دو چشم سیاه افتاد و لحظه ای بعد،گویی در ژرفای آن چشمان سیاه چیزی از میان رفت و آن ها را خالی و خیره و مات کرد.دستی که هری را گرفته بود به زمین افتاد و اسنیپ دیگر حرکتی نکرد...
    هری پاتر و یادگاران مرگ-جی کی رولینگ

  20. 2 کاربر از salazarsnape بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •