هيچ چيز تكرار نمي شود
و عمر به پايان مي رسد:
پروانه
بر شكوفه يي نشست
و رود به دريا پيوست ...
هيچ چيز تكرار نمي شود
و عمر به پايان مي رسد:
پروانه
بر شكوفه يي نشست
و رود به دريا پيوست ...
دریا را می شکافد
کوه ها را می درد
مردی که می آید برای تو
به خاطر تو
زمین را در می نوردد
اما عشق او را کشته است
تو دیگر بر او خنجر نزن
فرانک خانوم نوشته ای از من خوندی؟
نه ديگه زنها ظريفن نه تو مردامون غروره
نه ديگه دلي صبوره تو شباي بي ستاره
حالا اينجا ته بن بست
همه چي رنگ سرابه
حرف عاشقانه گفتن توي دفتر وکتابه
آره توي دفتر و کتابه
گویی سر جدا کنم
خون خود بریزم بر زمین
این جان چه ارزشی دارد پیش تو
ای آرام من
تقدیم به آقا محمد که امیدوارم ناراحت نشده باشه!
هر که را با خط سبزت سر سودا باشدنه ديگه زنها ظريفن نه تو مردامون غروره
نه ديگه دلي صبوره تو شباي بي ستاره
حالا اينجا ته بن بست
همه چي رنگ سرابه
حرف عاشقانه گفتن توي دفتر وکتابه
آره توي دفتر و کتابه
پای از اين دايره بيرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخيزم
داغ سودای توام سر سويدا باشد
تصویری خشن
عشق را می خشکاند
خنجرت بدتر از این نمیزند
سلام صاحب باغ معرفت saye عزیز
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
....
عذر میخوام که اینو میگم
ولی شما فکر کنم این جارو با یه تاپیک دیگه اشتباه گرفتین
اگه اسم تاپیک رو نگاه کنین نوشته مشاعره !
ممنون میشم اگه رعایت کنین
در می زنندهر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از اين دايره بيرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخيزم
داغ سودای توام سر سويدا باشد
کسی
کسانی
که تنهایی شان بر دوش و
فراخ حوصله شان تنگ
من خسته ام
لبالب از میل عمیق فروشدن در خویش
در می زنند
کسی
کسانی
کلید قفلهای جهان را
به آب های رفته سپردم
من خسته ام از گشودن درهای بی دلیل
از دیدن و
شنیدن و
گفتن
...
فکر کنم دارم همین کار رو میکنم
به هر حال معذرت میخوام!
عجیبه !
من که پستای شما رو دیدم
شعر دیدم ولی مشاعره نبود
به هر حال موفق باشید
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)