دلم میخواد خودت بیای ببینی
نبض منو قلب تو باهم زده
عشقت گذشته از پل دشت پر از گلایول
گمشده ی دو حرفی خسته ی روز برفی...
با سلام خدمت همه ی دوستان...خیلی شب قشنگیه...این طور نیست؟
دلم میخواد خودت بیای ببینی
نبض منو قلب تو باهم زده
عشقت گذشته از پل دشت پر از گلایول
گمشده ی دو حرفی خسته ی روز برفی...
با سلام خدمت همه ی دوستان...خیلی شب قشنگیه...این طور نیست؟
هيچ وقت
هيچ وقت نقاش خوبي نخواهم شد
امشب دلي کشيدم
شبيه نيمه سيبي
که به خاطر لرزش دستانم
در زير آواري از رنگ ها
ناپديد ماند
__________________
سلام من خوابیده بودم
تحت تاثیر حرفهایت
زندگی را تا میکنم و در پاکتی میگذارم
شاید روزی او را برای تو بفرستم
اما اینک خیره ام به چشمانت
اه قاطی شد اشکال نداره جاش رو عوض کنین!
محمد جان میخوای بترکونی دیگه(ببخشید ادبیش چی میشه؟)
تو اتاقم دارم از تنهايي آتيش مي گيرم
عشق شكوفه توي زمونه كرده
چي بخونم جوونيم رفته صدام رفته ديگه
گل يخ توي دلم جوونه كرده ...
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!
مي روم
نگو چه زود
مي روم
نگواحساس نداشت
مي روم
نگو حيف, جايش خاليست...
توی آسمون دنیا
هر کسی ستاره داره
چرا وقتی نوبت ماست
آسمون جایی نداره
همچو بارانی كه شوید جسم خاك
هستی ام ز آلودگی ها کرده پاک
ای طپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای مرا با شور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی
یاد می اید مرکز کودکی
همره من بوده همواره یکی
قصه ای دارم از این همراه خود
همره خوش ظاهر بدخواه خود
او مرا همراه بودی هر دمی
سیرها می کردم اندر عالمی...
يک روز مي رسد که در آغوش گيرمت
هرگز بعيد نيست خدارا چه ديده اي
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)