فدات شم الهی چرا همیشه ما رو شرمنده میکنیتقدیم به دوست عزیزم Mmohammd99
ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
مو آن آزرده بي خانمونم
مو آن محنت نصيب سخت جونم
مو آن سرگشته خارم در بيابون
كه هر بادي وزه پيشش دونم
شب خوش
فدات شم الهی چرا همیشه ما رو شرمنده میکنیتقدیم به دوست عزیزم Mmohammd99
ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
مو آن آزرده بي خانمونم
مو آن محنت نصيب سخت جونم
مو آن سرگشته خارم در بيابون
كه هر بادي وزه پيشش دونم
شب خوش
من زنگي را دوست دارم
ولي از زندگي دوباره مي ترسم!
دين را دوست دارم
ولي از كشيش ها مي ترسم!
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبان ها مي ترسم!
عشق را دوست دارم
ولي از زن ها مي ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولي از آينه مي ترسم!
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم مي ترسم!
من مي ترسم ، پس هستم
اين چنين مي گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار مي ترسم!
کمی فکر که انتقاد بشه هضم
کمی پول که مشکلات بشه حل
تقصیر من نیست که نوشتم کشید به بی وزنی
وقتی تو رو میبینم چیزی میکنه رو قلبم سنگینی
اولش ماله یکی دیگس![]()
شبت بخیر محمد جان![]()
![]()
یادمان باشد:
آسمان شاهد عهدیست که با هم بستیم
ابرها در سفرند
آسمان
اما
هست
توی تنگنای نفسهام
زخم دردی ریشه داره
كه تو هق هق غریبی
منو راحت نمیزاره...
هيچ وقت
هيچ وقت نقاش خوبي نخواهم شد
امشب دلي کشيدم
شبيه نيمه سيبي
که به خاطر لرزش دستانم
در زير آواري از رنگ ها
ناپديد ماند
دامن كشان ساقي مي خواران، از كنار ياران، مست و گيسو افشان مي گريزد
در جام مي، از شرنگ دوري، از غم مهجوري، چون شرابي جوشان، مي بريزد
دارم قلبي لرزان به رهش، ديده شد نگران
ساقي مي خواران، از كنار ياران، مست و گيسو افشان مي گريزد
دارم چشمي گريان به رهش، روزو شب بشمارم تا بيايد
آزرده دل از جفاي ياري، بي وفا دلداري، ماه افسونكاري، شب نخفتم
با يادش تا دامن از كف دادم، شد جهان از يادم، راز عشقش را در دل نهفتم
از چشمانش ربزد به دلم، شور عشق و اميد
دامن از كف دادم، شد جهان از يادم، راز عشقش در دل تا نهفتم
دارم چشمي گريان به رهش، روزو شب بشمارم تا بيايد
سلام حمید.پاکر
سلام ابجی بزرگه .کجایی؟مثل اینکه ما سعادت دیدار نداریم؟
در كلاس روزگار
درس هاي گونه گونه هست :
درس دست يافتن به آب ونان
درس زيستن كنار اين و آن.
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن.
درس با سرشك غم زهم جدا شدن!
--
سلام.. همینجام.. تو نیستی هی می ری گردش
نه ديگه اين واسه ما دل نميشه
نه ديگه اين واسه ما دل نميشه
هر چي من بهش نصيحت مي کنم
که بابا آدم عاقل ديگه عاشق نمي شه
ميگه يا اسم آدم دل نمي شه
يا اگه شد ديگه عاقل نمي شه
بهش ميگم جون دلم اين همه دل توي دنيا
چرا يک کدوم مثل دل خراب و صاحب مرده ي من
پا پي تنهاي خوشگل نمي شه
چرا از اين همه دل
يک کدوم مثل تو ديوونه ي زنجيري نيست
يک کدوم صبح تا غروب تو کوچه ول نمي شه
ميگه يک دل مگه از فولاده
که تو اين دور و زمونه چشش و هم بذاره
هيچ چيزي نبينه يا اگه چيزي ديد
خم به ابروش نياره
ميگم آخه بابا جونم اون دل فولادي
دست کم دنبال کيس خودشه
ميگه از اشک چشش زير پاش گل نميشه
ميگه هر صيد که مي شه قلب باشه
ميگه هر صيد که مي شه قلب باشه
اما هر چي قلب شد دل نمي شه
نه ديگه نه ديگه
نه ديگه اين واسه ما دل نمي شه
نه ديگه اين واسه ما دل نمي شه
دیشب که اینجا از تنهایی تا صبح دق کردم.شما کجا بودید؟
هرگز دوست نداشته ام
نقش فرهاد را
بازی کنم
در این زمانه که بمب ها
به راحتی بیستون را
جابجا میکنند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)