نمیدونم هر کدوم از این تجربه ها واسه ی دوستان تا چه حد قابل درکه . اما واسه من هر کدومش تاوانی داشته و بهائی. مثل همین تجربم که واقعا به خاطرش روزای بد و تلخی داشتم .
میخوام بگم وقتی اشتباهی مرتکب میشید و واقعا به خاطرش عذاب وجدان می گیرید و میخواید یه جوری خودتونو آروم کنید هیچوقت واسه آروم کردن خودتون ، با کسی درد و دل نکنید و پیشش اعتراف نکنید.
من این کارو کردم با اینکه دوست نداشتم کسی بفهمه اما چون خیلی بهم فشار اومده بود با یه نفر در میون گذاشتم ، ولی طرف انگار که آتو دستش اومده باشه هر دفعه گفت به مامانت میگم به فلانی میگم و اینا
فکر اینکه کسی بفهمه واقعا آشفتم کرده بود . تا اینکه یه روز دلو زدم به دریا گفتم خدایا تو کل به خودت بعدم واستادم تو روش گفتم برو هر کاری دلت میخواد کن . به هر کی هم میخوای بگو . بعد هم ارتباطمو باهاش قطع کردم .
طرفم وقتی قاطعیتمو دید وا رفت و دمش رو گذاشت رو کولش . این ضربه رو تازه کسی به من زد که باهاش بزرگ شده بودم و بهش اعتماد کرده بودم .
من خودم از این تجربم دو تا درس گرفتم : 1 اینکه اشتباهاتو فقط پیش خدات اعتراف کن . 2 رازی که داری رو به هیچکس نگو وقتی خودت نمی تونی نگهش داری از بقیه چه انتظاری داری .