توکز مهنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
توکز مهنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض
پادشاهي كامران بود از گدايي عار داشت
در نمي گيرد نياز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن كز نازنينان بخت برخوردار داشت
تركان پارسي گو بخشندگان عمرند
ساقي بشارتي ده پيران پارسا را
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگيخت
آه از آن مست که با مردم هشيار چه کرد
اشک من رنگ شفق يافت ز بیمهری يار
طالع بیشفقت بين که در اين کار چه کرد
![]()
با عرض شرمندگی این پست از دستم در رفت و ایجاد شد![]()
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت ان کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
دوش رفتم به در ميكده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس كنان مغبچه ي باده فروش
گفت بيدار شو اي رهرو خواب آلوده
شستشويي كن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده
سلام و شب بحير
به نظر ميرسه كه من امشب تا صبح بيدار هستم
30 - 40 مگ بايد آپلود كنم
دوستان
حريف ميطلبم
هزار جهد بكردم كه يار من باشي / مرا بخش دل بي قرار من باشي
يافتم روشندلي از گريه هاي نيمشب
خاطري چون صبح دارم از صفاي نيمشب
شاهد معني كه دل سر گشته از سوداي اوست
جلوه بر من كرد در خلوت سراي نيمشب
در دل شب دامن دولت به دست آمد مرا
گنج گوهر يافتم از گريه هاي نيمشب
ديگرم الفت به خورشيد جهان افروز نيست
تا دل درد آشنا شد آشناي نيمشب
نيمشب با شاهد گلبن درآميزد نسيم
بوي آغوش تو آيد از هواي نيمشب
نيست حالي در دل شاعر خيال انگيز تر
از سكوت خلوت انديشه زاي نيمشب
با اميد وصل از درد جدايي باك نيست
كاروان صبح آيد از قفاي نيمشب
همچو گل امشب از پاي تا سر گوش باش
تا سرايم قصه اي از ماجراي نيمشب
...
برخيز و مخور غم جهان گذران
بنشين و دمي به شادماني گذران
در طبع جهان اگر وفايي بودي
نوبت به تو خود نيامدي از دگران
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)