تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1210 از 2734 اولاول ... 21071011101160120012061207120812091210121112121213121412201260131017102210 ... آخرآخر
نمايش نتايج 12,091 به 12,100 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #12091
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    من بی می ناب زیستن نتوانم
    بی باده کشید بار تن نتوانم

    من بنده آن دمم که ساقی گوید
    یک جام دگر بگیر و من نتوانم

  2. #12092
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    قصه ی رنگ پریده ، خون سرد
    من ندانم با که گویم شرح درد
    قصه ی رنگ پریده ، خون سرد ؟
    هر که با من همره و پیمانه شد
    عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
    قصه ام عشاق را دلخون کند
    عاقبت ، خواننده را مجنون کند
    آتش عشق است و گیرد در کسی
    کاو ز سوز عشق ، می سوزد بسی
    قصه ای دارم من از یاران خویش
    قصه ای از بخت و از دوران خویش
    یاد می اید مرکز کودکی
    همره من بوده همواره یکی
    قصه ای دارم از این همراه خود
    همره خوش ظاهر بدخواه خود
    او مرا همراه بودی هر دمی
    سیرها می کردم اندر عالمی
    یک نگارستانم آمد در نظر
    اندرو هر گونه حس و زیب و فر
    هر نگاری را جمالی خاص بود
    یک صفت ، یک غمزه و یک رنگ سود
    هر یکی محنت زدا ،‌خاطر نواز
    شیوه ی جلوه گری را کرده ساز
    هر یکی با یک کرشمه ،‌یک هنر
    هوش بردی و شکیبایی ز سر
    هر نگاری را به دست اندر کمند
    می کشیدی هر که افتادی به بند
    بهر ایشان عالمی گرد آمده
    محو گشته ، عاشق و حیرت زده
    من که در این حلقه بودم بیقرار
    عاقبت کردم نگاری اختیار
    مهر او به سرشت با بنیاد من
    کودکی شد محو ، بگذشت آن ز من
    رفت از من طاقت و صبر و قرار
    باز می جستم همیشه وصل یار
    هر کجا بودم ، به هر جا می شدم
    بود آن همراه دیرین در پیم
    من نمی دانستم این همراه کیست
    قصدش از همراهی در کار چیست ؟
    بس که دیدم نیکی و یاری او
    مار سازی و مددکاری او
    گفتم : ای غافل بباید جست او
    هر که باشد دوستار توست او
    شادی تو از مدد کاری اوست
    بازپرس از حال این دیرینه دوست
    گفتمش : ای نازنین یار نکو
    همرها ،‌تو چه کسی ؟ آخر بگو
    کیستی ؟ چه نام داری ؟ گفت : عشق
    گفت : چونی ؟ حال تو چون است ؟ من
    گفتمش : روی تو بزداید محن
    تو کجایی ؟ من خوشم ؟ گفتم : خوشی
    خوب صورت ، خوب سیرت ، دلکشی
    به به از کردار و رفتار خوشت
    به به از این جلوه های دلکشت
    بی تو یک لحظه نخواهم زندگی
    خیر بینی ، باش در پایندگی
    باز ای و ره نما ، در پیش رو
    که منم آماده و مفتون تو
    در ره افتاد و من از دنبال وی
    شاد می رفتم بدی نی ، بیم نی
    در پی او سیرها کردم بسی
    از همه دور و نمی دیدیم کسی
    چون که در من سوز او تاثیر کرد
    عالمی در نزد من تغییر کرد
    عشق ، کاول صورتی نیکوی داشت
    بس بدی ها عاقبت در خوی داشت
    روز درد و روز نکامی رسید
    عشق خوش ظاهر مرا در غم کشید
    ناگهان دیدم خطا کردم ،‌خطا
    که بدو کردم ز خامی اقتفا
    آدم کم تجربه ظاهر پرست
    ز آفت و شر زمان هرگز نرست
    من ز خامی عشق را خوردم فریب
    که شدم از شادمانی بی نصیب
    در پشیمانی سر آمد روزگار
    یک شبی تنها بدم در کوهسار
    سر به زانوی تفکر برده پیش
    محو گشته در پریشانی خویش
    زار می نالیدم از خامی خود
    در نخستین درد و نکامی خود
    که : چرا بی تجربه ، بی معرفت
    بی تأمل ،‌بی خبر ،‌بی مشورت
    من که هیچ از خوی او نشناختم
    از چه آخر جانب او تاختم ؟
    دیدم از افسوس و ناله نیست سود
    درد را باید یکی چاره نمود
    چاره می جستم که تا گردم رها
    زان جهان درد وطوفان بلا
    سعی می کردم بهر جیله شود
    چاره ی این عشق بد پیله شود
    عشق کز اول مرا درحکم بود
    س آنچه می گفتم بکن ،‌ آن می نمود
    من ندانستم چه شد کان روزگار
    اندک اندک برد از من اختیار
    هر چه کردم که از او گردم رها
    در نهان می گفت با من این ندا
    بایدت جویی همیشه وصل او
    که فکنده ست او تو را در جست و جو
    ترک آن زیبارخ فرخنده حال
    از محال است ، از محال است از محال
    گفتم : ای یار من شوریده سر
    سوختم در محنت و درد و خطر
    در میان آتشم آورده ای
    این چه کار است ، اینکه با من کرده ای ؟
    چند داری جان من در بند ، چند ؟
    بگسل آخر از من بیچاره بند
    هر چه کردم لابه و افغان و داد
    گوش بست و چشم را بر هم نهاد
    یعنی : ای بیچاره باید سوختن
    نه به آزادی سرور اندوختن
    بایدت داری سر تسلیم پیش
    تا ز سوز من بسوزی جان خویش
    چون که دیدم سرنوشت خویش را
    تن بدادم تا بسوزم در بلا
    مبتلا را چیست چاره جز رضا
    چون نیابد راه دفع ابتلا ؟
    این سزای آن کسان خام را
    که نیندیشند هیچ انجام را
    سالها بگذشت و در بندم اسیر
    کو مرا یک یاوری ، کو دستگیر ؟
    می کشد هر لحظه ام در بند سخت
    او چه خواهد از من برگشته بخت ؟
    ای دریغا روزگارم شد سیاه
    آه از این عشق قوی پی آه ! آه
    کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟
    تازگی ها ، کامرانی ها چه شد ؟
    چه شد آن رنگ من و آن حال من
    محو شد آن اولین آمال من
    شد پریده ،‌رنگ من از رنج و درد
    این منم : رنگ پریده ،‌خون سرد
    عشقم آخر در جهان بدنام کرد
    آخرم رسوای خاص و عام کرد
    ...

  3. #12093
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    در زمینی که ضمیر من و توست
    از نخستین دیدار
    هر سخن هر رفتار
    دانه هایی ست که می افشانیم
    برگ و باری است که می رویانیم
    آب و خورشید و نسیمش مهر است

  4. #12094
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    تو مسافری روان کن سفری بر آسمان کن
    تو بجنب پاره پاره که خدا دهد رهایی

    بنگر به قطره خون که دلش لقب نهادی
    که بگشت گرد عالم نه ز راه پر و پایی

    نفسی روی به مغرب نفسی روی به مشرق
    نفسی به عرش و کرسی که ز نور اولیایی

  5. #12095
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    يا رب از ابر هدايت برسان بارانی
    پيشتر زان که چو گردی ز ميان برخيزم

    بر سر تربت من با می و مطرب بنشين
    تا به بويت ز لحد رقص کنان برخيزم



    سلام

    پایان کنسرت سرو چمان هست
    Last edited by mohammad99; 12-07-2007 at 14:36.

  6. #12096
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    مرا ز کیش محبت همین پسند افتاد
    که گر چه هست سد آواز سرگرانی نیست

    تو خون مرده‌ی وحشی چرا نمیریزی
    بریز تا برود ، آب زندگانی نیست


    سلام. چطوری اخوی؟

  7. #12097
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
    رنجي به قدر کوچ کنونم کشيد و رفت

    ديگر اسير آن من بيگانه نيستم
    از خود چه عاشقانه برونم کشيد و رفت.


    قربانت.تو چطوری

  8. #12098
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
    عشق خود نیست اگر تا نفس آخر نیست

    اثر شیوه‌ی منظور کند هر چه کند
    میل این فتنه نخست از طرف ناظر نیست


    مرسی. صندلی چطوره؟

  9. #12099
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    تو را گفتم كه: مشنو گفت بد گوي

    علي‌رغم من مسكين شنيدي

    مرا گفتي: رسم روزيت فرياد

    عفا الله نيك فريادم رسيدي!

    دمي از پرده بيرون آي، باري

    كه كلي پرده صبرم دريدي

    هم از لطف تو بگشايد مرا كار

    كه جمله بستگي‌ها را كليدي

    نخستم برگزيدي از دو عالم

    چو طفلي در برم مي‌پروريدي

    لب خود بر لب من مي‌نهادي

    حيات تازه در من مي‌دميدي

    خوشا آن دم كه با من شاد و خرم

    ميان انجمن خوش مي‌چميدي

    ز بيم دشمنان با من نهاني

    لب زيرين به دندان مي‌گزيدي

    چو عنقا، تا به چنگ آري مرا باز

    وراي هر دو عالم مي‌پريدي

    مرا چون صيد خود كردي، به آخر

    شدي با آشيان و آرميدي

    تو با من آن زمان پيوستي، اي جان

    كه بر قدم لباس خود بريدي

    از آن دم بازگشتي عاشق من

    كه در من روي خوب خود بديدي

    من ار چه از تو مي‌آيم پديدار

    تو نيز اندر جهان از من پديدي

    مراد تو منم، آري، وليكن

    چو وابيني تو خود خود را مريدي

    گزيدي هر كسي را بهر كاري

    عراقي را براي خود گزيدي


    فخر الدين عراقي ( قرن هفتم )


    کماکان خوبه

  10. #12100
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    یک خنده‌ی رسمی ز تو ننهاده ذخیره
    این چشم به حسرت نگرانی که مرا هست

    زایل نکند چین جبین و نگه چشم بر
    لطف نهان تو گمانی که مرا هست

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 6 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 6 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •