تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 121 از 469 اولاول ... 2171111117118119120121122123124125131171221 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,201 به 1,210 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #1201
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Man Hunter
    بچه ها....بابا ما كه ديگه حق آب و گل داريم تو اين تاپيك چرا ديگه رفتيم تو باقاليا؟بي خيال.

    فقط من جواب آخر رو بگم و خلاص.....

    رامبد جون داداش...تو منو ميخواي ازت سوتي بگيرم.

    نويد..تو هم بشين سر جات,ازش سوتي گرفتم...ميدم تو تاپيك بزني(چه جنگي عليه من راه بيافته).

    يا حق
    من كه ميدونم دستم به اين شهريار برسه چيكارش كنم

  2. #1202
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    4

    با سلام
    سوتی پشت سر سوتی
    خدمت شهریار گلم و همه بچه های تاپیک سوتی
    آقا ما داشتیم از سر کار میومدیم ساعت 10 بود بابام اومده بود دنبالم
    تو این فاصله تا از مغازه بیام دمه ماشین سریع زنگ زدم به رفیقم(منظور اینجا دختر می باشد)
    مشغول صحبت بودیم
    رسیدیم دمه ماشین به بابام گفتم بابا من میرونم_حالا من گواهینامه هم ندارما دقت کنید)
    بابام گفت باشه
    سوییچو داد دستم
    منم نشتم تو ماشین همزمان با صحبت کردن بعد ماشینو روشن کردم بعدشم چراغارو
    هر چی رو پدال کلاچ فشار دادم دیدم نمیشه
    گفتم چشه
    دیدم بابام داره می خنده گفت اخه خنگ خدا مگه کوری نمی بینی من قفل فرمون زدم
    من شدم
    خلاصه اومدیم خونه
    گفتم بذار این سوتی رو اینجا بذارم تا اومدم بنویسم دوستم از اصفهان زنگ زد گفت براش پسورد تبیانو بفرستم منم گفتم باشه حالا این تبیانه جریان داره
    گفتم که باشه من میگیرم برات اما تو زنگ بزن بهت بگم چی شد از همون جا هم برو تو نت ببین پسوردت اومده
    یارو شد
    گفت اخه وقتی من دارم با تو صحبت میکنم چه جوری برم تو نت
    دیدم به به شاهکار کردم امروز
    خلاصه مشغول تایپ بودم که دیدم تلفن زنگ میزنه اوه اوه شماره مغازه هستش
    گوشیرو برداشتم
    دیدم پسره هست که تو مغازمون کار میکنه(یعنی داداش کوچیکش که کلب هم دوست دختر داره 14 سالشه فقط)
    گفتم چی شده ؟
    گفت کلید مغازه پیش تو هستش؟
    دیدم اوخ اوخ کلید پیشمه چه ضایع شد
    اونا تا 11 مغازه مونده بودن دنبال کلید میگشتن
    اخر سر هم این نگهبان اومده بود می خواست قفل خودشو بده اینا درو ببندن
    منم 11 ماشینو برداشتم رفتم کلید بدم بهش
    رسیدم دمه مجتمع دیدم پلیس اونجاست
    منم رفتم همچینی پیشش چون عجله داشتم
    گاز دادم دیدم داره بدجور منو نگاه میکنه
    شانس اوردم که ماسک زده بودم واسه همین بهم گیر نداد بعد رفتم دمه در دیدم بسته هست کل درهارو گشتم اخر سر هم دیدم هیچ کدوم باز نیست زنگ زدم بهش گفتم به نگهبان بگو بیاد درو قفل کنه
    تا اینو گفتم گفت بابا در که قفله تو امروز چته قاطی کردی
    خلاصه کلیدو دادیم بهش و اونا رو هم تا در خونه رسوندیم
    هیچی ئیگه دمه در هونه هم سوسک بود منم دمپایی رو ورداشتم برم بکشمش دیدم که مرده حالا منون بگو کلی لگد مالش کردم که مثلا بمیره
    بعد یادم افتاد اینو بابام کشته بود قبلا
    ببینید عاشقی این مشکلاتو هم داره
    شوخی بید
    حالا کی عاشق شده
    من هنوز دهنم بوی قرمه سبزی میده
    اخه شام قرمه سبزی داشتیم
    تازه من شامم نخوردم اخه دهنم زخم شده به خاطر این قرصا
    بچه ها دعا کنید زودتر حالم خوب شه دیگه قرص نخورم
    دمه همتون گرم
    Last edited by سینا2006; 03-07-2006 at 23:50.

  3. #1203
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    سلام به علما و فضلای عزیز
    اول دبیرستان که بودیم یه ناظم داشتیم که یه بند از انگشت کوچیکش قطع شده بود.
    یه روز خیلی شلوغ کردم و کلی شنگول بودم.یهو ناظم اومد تو و منو دید.
    داد و بیداد کرد و گفت 4 نمره از انضباط تو کم میکنم و 4تا انگشتشو نشون داد.
    منم بلند گفتم اینکه سه و هفتاد و پنجه(3.75)اقا.کلاس با صدای فجیع بچه ها
    به لرزه دراومد.بعد از 10 ثانیه من با لگد از کلاس پرتاب شدم بیرون و انضباط 14 گرفتم.
    اینم از شاه سوتی من.خوش باشین

  4. #1204
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    سينا جان و آقا كاظم مرسي خيلي عالي بود

  5. #1205
    حـــــرفـه ای Hamid110's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    پست ها
    3,461

    پيش فرض

    سلام . .
    دوستان امشب سوتی های باحالی نوشتید . .
    سوتی آقا سینا که مثل یک داستان بود البته از ساعت 10 شب به بعد . .
    سوتی آقا کاظم هم که فکر کنم آخر و عاقبتش اخراج از مدرسه بود . .!

    مرسی دوستان عزیز

    خدانگهدار . .

  6. #1206
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط hamid110
    سلام . .
    دوستان امشب سوتی های باحالی نوشتید . .
    سوتی آقا سینا که مثل یک داستان بود البته از ساعت 10 شب به بعد . .
    سوتی آقا کاظم هم که فکر کنم آخر و عاقبتش اخراج از مدرسه بود . .!

    مرسی دوستان عزیز

    خدانگهدار . .
    حميد جان اگه ازتون بخوام شما هم يه سوتي تعريف كنيد چي جواب ميديد ؟

  7. #1207
    حـــــرفـه ای Hamid110's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    پست ها
    3,461

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط WooKMaN
    حميد جان اگه ازتون بخوام شما هم يه سوتي تعريف كنيد چي جواب ميديد ؟
    سلام . .
    رامبد جان باز هم تشکر از تاپیک باحالی که راه انداختی . .
    چون شما می فرماید . . باشه .
    من هم یه سوتی از پسر عموم میگم :
    امروز ما با دوستان و پسر عموی نابغه مون ( 7 نفری ) رفته بودیم استخر که آخر سانس شد و ما اومدیم که دوش بگیریم . .
    آخرین نفر ها هم ما بودم . . (محل شنای این استخر با جای دوش گرفتنش زیاد فاصله نداشت) . .
    یکی از دوستامون اومد به بقیه گفت هرکی اگه بره و الان ( فکر کنم 15 دقیقه از آخر سانس گذشته بود ) بپره توی آب و شنا کنه من 500 تا تک تومنی بهش میدم . . ! پسر عموی ما هم که یکمی تنش میخاره برای این کارا رفت و پرید توی آب . . ( در این زمان غریق نجات های استخر که بنده های خدا داشتند چای و عصرونه میخوردند و استراحت میکردند تا که سانس بعدی شروع بشه با دیدن این صحنه سریع اومدند که جلوی اون رو بگیرند . . که پسر عموم سریع از آب اومد بیرون و پا به فرار گذاشت . .حالا این وسط فحش هایی هم اون غریق نجاته بهش داد که دیگه نمیگم . .) هیچی دوستان . . آخر هم کسی به شناگر ماهر ما 500 تومن رو نداد . . در ضمن قبلش هم که توی سانس بودیم این آقا نجات غریق ها رو اذیت کرده بود و بخاط او پریده بودند وسط آب & ( با این که شنا یاد داشت . .وسط آب داد و بیداد راه انداخت و درخواست کمک کرد که دارم غرق میشم. )

    شرمنده سرتون رو درد آوردم . .دوستان نمیدونم این سوتی بود یا چیز دیگر . . به هر حال امیدوارم خوشتون اومده باشه . .( ما که دیگه با این پسر عموی بی آزارمون جرات نمیکنیم جایی بریم ).

    موفق باشید دوستان گرامی

  8. #1208
    آخر فروم باز MR.Punisher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    None of your Business
    پست ها
    1,711

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط hamid110
    سوتی آقا کاظم هم که فکر کنم آخر و عاقبتش اخراج از مدرسه بود . .!
    خیلی شانس اوردم که اخراج نشدم.ولی کلی ابروم رفت.

  9. #1209
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    این هم یه سوتی از امضای Man Hunter عزیز »
    همه اش 1 آبجي با حال هم ما داريم تو اين سايت....آره.!(حالا خودم آبجي ندارم, بنا نميشه كه آبجي اينترنيت نداشته باشم كه بابا!!!)
    اونجا که بولد شده رو داشته باشید ، جمله بندی رو هم داشته باشید !!!

    ( محض شوخی : اینتر که میدونید چیه ؟ نیت هم که میدونید چیه ؟ حالا این کلمه رو بخواهیم تفسیر کنیم این میشه :
    نیتی که موقع زدن دکمه اینتر انجام میدن ! )

    این امضای Man Hunter عزیز میباشد!!!
    با اینکه من کم سوتی میدم ، ولی این سوتی رو هم گرفتم

    بگذریم ...

    داشتم این سوتی هارو میخوندم ، یکی بود میگفت پشت تلفن سوتی داده ، این هم جوابش :
    من همیشه پشت تلفن سوتی میدم ، ولی اصلا به فکرم نرسیده بود که اینجا بزارم :
    اول حرفی که پشت گوشی به من زدند ... جواب من :
    یه نفر که از دوستای بابامه و باهاش رو در بایسی دارم : آقا مسعود ، حالتون چطوره ؟ .... خوبم ، فقط رو ک.نم نشسته بودم ، سر شده ! ( آخه وزنم زیادی زیاده ! )
    دوست مامانم : مادرتون خونست ؟ ... نه ، رفته گل بچینه !!!
    این بار موبایل داییم دستم بود : ببخشید شما ... به تو چه !!! ( طرف فکر میکنه اشتباه گرفته ، قطع میکنه ، بعد یه دقیقه دوباره زنگ میزنه ، من هم از شمارش فهمیدم اونه ، صدامو عوض کردم که ضایع نشم. ) ببخشید ، علی آقا هستند ... نه ، رفته خیر سرش برینه !!! ( من با داییم خیلی دوستم ، میمیریم برای هم دیگه ، برای همین بهم کتک نزد ، فقط تا یه هفته با من قهر بود ! )
    یکی از دوستای جون جونی مامانم : ببخشید ، مامانتون خونست ؟ ... نه با خواهرم رفته بیرون ... خوب دیگه آقا مسعود ، کاری نداری ... خیلی گشنمه ، زودتر بیا یه چیز از تو یخچال بهم بده که دارم میمیرم ( یه لحظه فکر کردم مامانم پشت خطه ! به علاوه اینکه من تنها که تو خونه باشم ، از جام تکون نمیخورم ، فقط میشینم پا کامپیوتر بعد که فهمیدم سوتی دادم ) من : ببخشید ، با خواهرم بودم ... طرف : شما که گفتید با مادرتون رفته بیرون ! { منم دیدم سوتی دادم ( الکی! ) } من : اه اه ، صدا نمیاد ... الو ، الو ، چرا صدا نمیاد شتلق ( صدای گزاشتن گوشی روی تلفن! )
    یکی دیگه : حالتون خوبه ... آره من که توپ توپم ! ( دوست جون جونی بابام! )

    بگذریم...

    پارسال ، یه بار با داییم بودم ، باید میرفتیم یه جایی ، داییم گفت من اینجا یه کاری دارم ممکنه یه ساعت طول بکشه ، بیا با هم بریم ... منم گفتم باشه ، رفتم تو ، بعد چند دقیقه طرف که داشت سخنرانی میکرد ، رسید جاهای حساس !!!
    همون موقع موبایل داییم زنگ زد ، دید از خونه زنگ میزنه ، دادش به من گفت برو بیرون جواب بده ... منم اومدم بیرون ، تقریبا یه ربع داشتم با مامان بزرگم حرف میزدم ( داییم زن نداره ، گفتم که فکر نکنید زنش بوده ! ) بعدش قطع کردم ، اومدم تو مجلس ، یارو که حرف میزد ، رفتش و یه نفر دیگه جاش اومد ، در اونجا هم سکوت حکم فرما بود !!! منم حواسم نبود که اینجا مجلسه ، فکر کردم تو خونشون هستم ، یه دفعه داد زدم گفتم : ننت بود ، گفت داری میای ماست و ( یه دفعه یادم افتاد وسط مجلسم ! ) یه دفعه دیدم صدای خنده های گوش خراش ، داره جواب منو میده ، منم که دیدم ضایع شدم ، فرار را بر قرار ترجیح دادم ، رفتم تو ماشین داییم نشستم. بعد چند دقیقه ، دیدم بازم موبایل داییم داره زنگ میزنه ، میدونید کی پشت خط بود ؟ دوست داییم ، اون هم اونموقع تو مجلس بود ! بهم گفت : حالا ماست و چی میخواهید ؟ یه دفعه خودش وسط مجلس بلند بلند زد زیر خنده ، تا دید ضایع شد ، ارتباط رو قطع کرد ، ولی خدامیدونه که اون چقدر ضایع شد ! وسط اون مجلس ، اینجوری ضایع شدن ، خیلی ضایع هست ! ( چند تا ضایع تو این جمله بود ؟!؟!؟!؟! )
    وقتی مجلس تموم شد ، من تو ماشین داییم خوابیده بودم ، داییم اومد منو انداخت بیرون ماشین ، خودش هم با همون دوستش که به من زنگ زده بود سوار ماشین شدن و رفتن ، منم داشتم تا سر خیابون پیاده میومدم تا ماشین بگیرم ، دیدم چقدر داییم نامرده ، ماشین دوستش اینجاس ، منو قال گذاشت و رفت !
    بعد از چند لحظه ، دیدم همون دوست داییم داره به طرف ماشینش میره ، منم که باهاش یه جورایی رفیقم ، سوار ماشینش شدیم ، اومد منو تا دم در خونه رسوند. داییم باز هم تا یه هفته با من قهر بود ، جالب اینجاست که موبایلش تا یه هفته دست من بود !!! چند تا از دوستاشو که دک کردم !!! ( یعنی دک که نکردم ، میگفتم خطش رو فروخته به من ! ) ، لامصب انگار مغازه فروش آهنگ تو موبایلش راه انداخته بود ... شجریان ... سیاوش قمیشی ... اندی ... منصور ... ( این شعره : ممد نبودی ببینی ... ) و هزار جور آهنگ دیگه.
    چند تا هم قرار مهم داشت ، همرو میگفتم زنگ بزنه خونه ... بچه ، تو چه دانی مزه داشتن موبایل دیگران چیست ! ( یه شعر تو همین مایه ها تو کتاب درسی بود. ) یه کیفی میکردم تا یه هفته ، بد جوری فاز میده ! باور نداری ، از 118 بپرس !

    ( با اینکه طولانی بود ، ولی انشاء الله جالب هم باشه! باید گفت که اینها همش به صورت تصادفی به ذهنم اومد ، همش برای حدود 1 تا 2 سال پیشه و حسابی سرد شده و داغ نیست. )
    Last edited by my friend; 04-07-2006 at 10:38.

  10. #1210
    پروفشنال navid_mansour's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    جایی که عاشقاش زنده ان....
    پست ها
    614

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط my friend
    این هم یه سوتی از امضای Man Hunter عزیز »

    اونجا که بولد شده رو داشته باشید ، جمله بندی رو هم داشته باشید !!!

    ( محض شوخی : اینتر که میدونید چیه ؟ نیت هم که میدونید چیه ؟ حالا این کلمه رو بخواهیم تفسیر کنیم این میشه :
    نیتی که موقع زدن دکمه اینتر انجام میدن ! )

    این امضای Man Hunter عزیز میباشد!!!
    با اینکه من کم سوتی میدم ، ولی این سوتی رو هم گرفتم

    بگذریم ...

    داشتم این سوتی هارو میخوندم ، یکی بود میگفت پشت تلفن سوتی داده ، این هم جوابش :
    من همیشه پشت تلفن سوتی میدم ، ولی اصلا به فکرم نرسیده بود که اینجا بزارم :
    اول حرفی که پشت گوشی به من زدند ... جواب من :
    یه نفر که از دوستای بابامه و باهاش رو در بایسی دارم : آقا مسعود ، حالتون چطوره ؟ .... خوبم ، فقط رو ک.نم نشسته بودم ، سر شده ! ( آخه وزنم زیادی زیاده ! )
    دوست مامانم : مادرتون خونست ؟ ... نه ، رفته گل بچینه !!!
    این بار موبایل داییم دستم بود : ببخشید شما ... به تو چه !!! ( طرف فکر میکنه اشتباه گرفته ، قطع میکنه ، بعد یه دقیقه دوباره زنگ میزنه ، من هم از شمارش فهمیدم اونه ، صدامو عوض کردم که ضایع نشم. ) ببخشید ، علی آقا هستند ... نه ، رفته خیر سرش برینه !!! ( من با داییم خیلی دوستم ، میمیریم برای هم دیگه ، برای همین بهم کتک نزد ، فقط تا یه هفته با من قهر بود ! )
    یکی از دوستای جون جونی مامانم : ببخشید ، مامانتون خونست ؟ ... نه با خواهرم رفته بیرون ... خوب دیگه آقا مسعود ، کاری نداری ... خیلی گشنمه ، زودتر بیا یه چیز از تو یخچال بهم بده که دارم میمیرم ( یه لحظه فکر کردم مامانم پشت خطه ! به علاوه اینکه من تنها که تو خونه باشم ، از جام تکون نمیخورم ، فقط میشینم پا کامپیوتر بعد که فهمیدم سوتی دادم ) من : ببخشید ، با خواهرم بودم ... طرف : شما که گفتید با مادرتون رفته بیرون ! { منم دیدم سوتی دادم ( الکی! ) } من : اه اه ، صدا نمیاد ... الو ، الو ، چرا صدا نمیاد شتلق ( صدای گزاشتن گوشی روی تلفن! )
    یکی دیگه : حالتون خوبه ... آره من که توپ توپم ! ( دوست جون جونی بابام! )

    بگذریم...

    پارسال ، یه بار با داییم بودم ، باید میرفتیم یه جایی ، داییم گفت من اینجا یه کاری دارم ممکنه یه ساعت طول بکشه ، بیا با هم بریم ... منم گفتم باشه ، رفتم تو ، بعد چند دقیقه طرف که داشت سخنرانی میکرد ، رسید جاهای حساس !!!
    همون موقع موبایل داییم زنگ زد ، دید از خونه زنگ میزنه ، دادش به من گفت برو بیرون جواب بده ... منم اومدم بیرون ، تقریبا یه ربع داشتم با مامان بزرگم حرف میزدم ( داییم زن نداره ، گفتم که فکر نکنید زنش بوده ! ) بعدش قطع کردم ، اومدم تو مجلس ، یارو که حرف میزد ، رفتش و یه نفر دیگه جاش اومد ، در اونجا هم سکوت حکم فرما بود !!! منم حواسم نبود که اینجا مجلسه ، فکر کردم تو خونشون هستم ، یه دفعه داد زدم گفتم : ننت بود ، گفت داری میای ماست و ( یه دفعه یادم افتاد وسط مجلسم ! ) یه دفعه دیدم صدای خنده های گوش خراش ، داره جواب منو میده ، منم که دیدم ضایع شدم ، فرار را بر قرار ترجیح دادم ، رفتم تو ماشین داییم نشستم. بعد چند دقیقه ، دیدم بازم موبایل داییم داره زنگ میزنه ، میدونید کی پشت خط بود ؟ دوست داییم ، اون هم اونموقع تو مجلس بود ! بهم گفت : حالا ماست و چی میخواهید ؟ یه دفعه خودش وسط مجلس بلند بلند زد زیر خنده ، تا دید ضایع شد ، ارتباط رو قطع کرد ، ولی خدامیدونه که اون چقدر ضایع شد ! وسط اون مجلس ، اینجوری ضایع شدن ، خیلی ضایع هست ! ( چند تا ضایع تو این جمله بود ؟!؟!؟!؟! )
    وقتی مجلس تموم شد ، من تو ماشین داییم خوابیده بودم ، داییم اومد منو انداخت بیرون ماشین ، خودش هم با همون دوستش که به من زنگ زده بود سوار ماشین شدن و رفتن ، منم داشتم تا سر خیابون پیاده میومدم تا ماشین بگیرم ، دیدم چقدر داییم نامرده ، ماشین دوستش اینجاس ، منو قال گذاشت و رفت !
    بعد از چند لحظه ، دیدم همون دوست داییم داره به طرف ماشینش میره ، منم که باهاش یه جورایی رفیقم ، سوار ماشینش شدیم ، اومد منو تا دم در خونه رسوند. داییم باز هم تا یه هفته با من قهر بود ، جالب اینجاست که موبایلش تا یه هفته دست من بود !!! چند تا از دوستاشو که دک کردم !!! ( یعنی دک که نکردم ، میگفتم خطش رو فروخته به من ! ) ، لامصب انگار مغازه فروش آهنگ تو موبایلش راه انداخته بود ... شجریان ... سیاوش قمیشی ... اندی ... منصور ... ( این شعره : ممد نبودی ببینی ... ) و هزار جور آهنگ دیگه.
    چند تا هم قرار مهم داشت ، همرو میگفتم زنگ بزنه خونه ... بچه ، تو چه دانی مزه داشتن موبایل دیگران چیست ! ( یه شعر تو همین مایه ها تو کتاب درسی بود. ) یه کیفی میکردم تا یه هفته ، بد جوری فاز میده ! باور نداری ، از 118 بپرس !

    ( با اینکه طولانی بود ، ولی انشاء الله جالب هم باشه! باید گفت که اینها همش به صورت تصادفی به ذهنم اومد ، همش برای حدود 1 تا 2 سال پیشه و حسابی سرد شده و داغ نیست. )
    آقا این تلفنی هات خیلی باحال بود........ای ول خندیدم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •