دلم برای کسی تنگ است...
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد،رفت و پایان داد
کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود
...
دلم برای کسی تنگ است...
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد،رفت و پایان داد
کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود
...
احتیاط باید کرد!
همه چیز کهنه می شود...
و اگر کمی کوتاهی کنیم
عشق نیز...
بهانه ها جای حس عاشقانه را خوب می گیرند...
ای ساکن شهرخیال من !
بیا...
بیا تا ازگرمای نفسهایت
هیکل سرد تنهاییم
آب شود ....!
پنجره را باز میکنم
احساس قشنگ ِ " تو " می آید
می نشیند
بر پرده
بر دیوار...
من
گیج ِ این همه " تو "
مست ِ مست
کنار می آیم با خودم
و
با احساس ِ قشنگی که " تـــو " یی
زندگی می کنم
زیر یک سقف!
پوست مي تركانم
ميان بازوانت
- شهزادگان جوان تسلا-
مست مي شوم
آرام آرام
زير انبوه بوسه هات...
چه بي تاب مي گذرانم
لحظه هاي بي تويي را
به هروله گفتن و نگفتن
اي كاش واژه اي بود
در خور
كه بازت گويم :
پايان بي دلي من!
سیبی که در نگاه تو می چرخد
آدم را وسوسه می کند
بیا از این جهنم فرار کنیم
اندازه ی همین یکی دو سطر فرصت داریم
از تیر رس نگاه این فرشته ها که دور شویم
بهشت که نه / نیمکتی را نشان تو خواهم داد
که مثل یک گناه تازه وسوسه انگیز است
اگه شدم عاشق تو نذار كه بي تاب بمونم
لالائي شبهام تو ئي نذار كه بي خواب بمونم
دارم برات شعر ميخونم شايد به يادم بموني
فقط يه چيز ازت ميخوام هميشه عاشق بموني
من از خدا خواستم،
نغمه هاي عشق مرا به گوشت
برساند تا لبخند مرا
هرگز فراموش نكني و
ببيني كه سايه ام به
دنبالت است تا هرگز
نپنداري تنهايي.
ولي اكنون تو رفته اي ،
من هم خواهم رفت
فرق رفتن تو با من اين
است كه من شاهد رفتن تو هستم
این شعرو از یه وبلاگ برداشتم خیلی قشنگ بود..خیلی... شرح حاله خودمم هست و شاید دیگران ..دوست دارم بخونینش..
به من بگو چرا سر بسرم میزاری
چرا راحت دیگه بهم نمیگی دوستم نداری
بگو ازم چی دیدی
چرا تنهام میزاری
بگو ظالم
مگه نگفته بودم به پایه تو می مونم
چرا باور نداشتی تو من و قال گذاشتی
من که کاری نکردم من که چیزی نگفتم
چرا ظالم
عشق من و فروختی به یه عشق دیگه
ارزوهامو به باد دادی با یه اشاره
شوق عشق مو بی بهونه ازم گرفتی
چرا ظالم
شبهایی که تنهام همدمی ندارم
یاری ندارم , نایی ندارم
یادمه تنهام گذاشتی
من و نخواستی , چرا نخواستی
عکسهاتو دارم می بینم
دستام می لرزه وقتی می بینم
از رفتن تو چند سال داره میگذره
هنوزم به یادتم هنوزم چشم براهتم
انقدر منتظر می مونم تا بیای دباره پیشم
دباره پیشم
بیا عشقم بیا عشقم
بیا ببین دیگه شکستم
من شکستم قریب و خستم
چرا رفتی پیشم نموندی
مگه چه کردم مگه چه کردم
سرتو بزار رو شونم
اروم بگیرم اروم بگیرم
----------------
اگه بخوای بدونی من کی هستم
یک عاشق و قریب و خستم
.
.
.
.
.
.
.
.
. اینهم خیلی قشنگه
رفتی و تنهام گذاشتی
توی قلبم پا گذاشتی
تو که گفتی من می مونم
چرا رفتی و نموندی
حالا که تنهای تنهام
واسه دله خودم می نویسم
می نویسم تو کجایی
کی میایی کی میایی
تو که رفتی من اینجا تنهام
دیگه طاقتی ندارم
دیگه سخته بی تو موندن
بی تو هیچ معنای نداره
........
Last edited by MILIN3M; 04-06-2008 at 23:46.
گفتمش : دل می خری ؟
پرسید چند ؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند !
خنده کرده و دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود ...
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)