هیچ چیز از یادآوریت تداعی نمی شود نه دوست داشتن نه تنفر...
عاشقت نبودم اما خیالت راهت دیگر عاشق زیبایی گرگ دیگری هم نیستم
فقط از دور دیدن گله ی گرگ ها را دوست دارم...
هیچ چیز از یادآوریت تداعی نمی شود نه دوست داشتن نه تنفر...
عاشقت نبودم اما خیالت راهت دیگر عاشق زیبایی گرگ دیگری هم نیستم
فقط از دور دیدن گله ی گرگ ها را دوست دارم...
وای از آن روزی که یک آهـــو فقـط با یـــک نگاه
میبــرد قلـب هــــــزاران گـــــرگِ بـاراندیــده را
«امیرحسین آقاطاهر»
یهجوری میگن گرگ حیوون وحشیایه،
گوسفندا رُو میخوره؛ که انگار خودشون
برای ثوابش گوسفند نگه میدارن
بدون حضور خدا
جایی نرو
به خیالت که به آبادی میرسی ...؟
نه رفیق ...
چراغی که در سیاهی می درخشد
چشم گرگ است ..
آهویم رفت..
بگذار برود ...
حسابش بماند با گرگ های بی احساس
گرگ حیران است
از دیدن مردمانی که هم صفت اند با او
اما نام اوست که بدنام است
(متن از خودم)
Last edited by hamid_diablo; 28-05-2015 at 18:02.
نگاه تو تمام شاعران را به لکنت زبان می اندازد
چه برسد به من ...
(متن از خودم)
Last edited by hamid_diablo; 28-05-2015 at 18:04.
بــــرای بدست آوردنم خودت را خسته نکن،
گــــرگ نه قلاده میشناسد،
نه وفــــــــــا،
دندان "گــــرد" کنی،
تو میمانی و گلویی دریده شده،
هر کجا را صاحب شوی،
قلب مرا نخواهی شد،
دنیای من "قلـــــمرویی" به وسعت تنهایی من است...
از پل نامردان عبور نکن، بگذار تو را آب ببرد
از ترس شير به روباه پناه نبر، بگذار شير تو را بخورد
گرگ باش و درنده...
ولي از کنار آهوي رميده به آرامي بگذر...
آسمان براي تو
زمين براي من
انقدر ميروم تا به جايي برسم
جايي که شايد تو را در خواب هايم ببينم
آنجا بهشت است
فصل مهاجرت گرگ هاست...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)