Dark Souls 2

[halflife g]

بالاخره بازي رو تموم كردم...بعد 63 ساعت
بسيار زيبا بود و شايسته .....حس نقد نوشتن نيست ولي يه مقايسه كوچيكي مي كنم با شماره ١ اش كه برا كسايي كه بازي كردن شماره قبلي رو اين شماره دستشون بياد:


داستان = بسيار زيبا و عميق مثل شماره قبل
شروع و پايان = زيبا ولي نه به اندازه شماره يك شوك برانگيز
گيم پلي = مكانيزم گيم پلي بهتر از شماره قبل
اتمسفر و موزيك =يكي از مهمترين نقاط قوت سري كه عالي بود ولي شماره يك كمي غمناكتر و بهتر بود
بالانس و طراحي مراحل = مكانيزمهاي بسياري به بازي اضافه شدن و اين نقطه قوت بزرگي بوده ولي bonfire ها براي سيو و طراحي مراحل متعادل نبودن يعني بعضي وقتها خيلي نزديك هم و بعضي وقت دور...باسها هم اكثر همينطور بودن ....لحظات به قولي wow و عميق شماره يك هم بيشتر بود
ارتباط با شماره قبل = خيلي بيشتر از اوني كه ادعا ميشد بازي به شماره قبل ربط داره و اگه كسي قبلا شماره يك رو بازي كرده باشه از لحاظ لذت بردن از داستان بيشتر لذت مي بره
سختي بازي = كماكان سخت ترين بازي بازار مخصوصا براي كسايي كه به بازيهاي سينماتيك اين روزا عادت كردن ولي براي دارك سول بازها؟؟؟بستگي داره ...اگه زمختي دو سه تا از باسها رو فاكتور بگيريم و حساب نكنيم اسونتر(البته به كلاس و اينكه در چه لولي به كجا ميرسين بستگي بسيار داره)

در كل به شماره ١ بدم 9.6 به اين شماره ميدم 9


+


راستي بازي براي pc هم در شرف انتشار و اگر دوستان تمايل و علاقه داشته باشن يه خلاصه اي از داستان ٢ شماره رو من بنويسم اينجا...البته ميشه در حد يه تاپيك و lore نوشت چون خيلي بزرگ ولي به خاطر ذيق وقت فعلا در حد يه پست بنويسم




نظر علاقه مندان چيه؟؟؟؟؟

.

[City 17]

راستي بازي براي pc هم در شرف انتشار و اگر دوستان تمايل و علاقه داشته باشن يه خلاصه اي از داستان ٢ شماره رو من بنويسم اينجا...البته ميشه در حد يه تاپيك و lore نوشت چون خيلي بزرگ ولي به خاطر ذيق وقت فعلا در حد يه پست بنويسم

نظر علاقه مندان چيه؟

مرسی از مقایسه مختصر و مفیدت.
63 ساعت؟ پس باید دنبال وقت مناسب باشم!
با خلاصه داستان موافق، فقط توی اسپویلر باشه که نگهداری بشه واسه همون وقت مناسب

[Alireza.M67]

بالاخره بازي رو تموم كردم...بعد 63 ساعت
بسيار زيبا بود و شايسته .....حس نقد نوشتن نيست ولي يه مقايسه كوچيكي مي كنم با شماره ١ اش كه برا كسايي كه بازي كردن شماره قبلي رو اين شماره دستشون بياد:


داستان = بسيار زيبا و عميق مثل شماره قبل
شروع و پايان = زيبا ولي نه به اندازه شماره يك شوك برانگيز
گيم پلي = مكانيزم گيم پلي بهتر از شماره قبل
اتمسفر و موزيك =يكي از مهمترين نقاط قوت سري كه عالي بود ولي شماره يك كمي غمناكتر و بهتر بود
بالانس و طراحي مراحل = مكانيزمهاي بسياري به بازي اضافه شدن و اين نقطه قوت بزرگي بوده ولي bonfire ها براي سيو و طراحي مراحل متعادل نبودن يعني بعضي وقتها خيلي نزديك هم و بعضي وقت دور...باسها هم اكثر همينطور بودن ....لحظات به قولي wow و عميق شماره يك هم بيشتر بود
ارتباط با شماره قبل = خيلي بيشتر از اوني كه ادعا ميشد بازي به شماره قبل ربط داره و اگه كسي قبلا شماره يك رو بازي كرده باشه از لحاظ لذت بردن از داستان بيشتر لذت مي بره
سختي بازي = كماكان سخت ترين بازي بازار مخصوصا براي كسايي كه به بازيهاي سينماتيك اين روزا عادت كردن ولي براي دارك سول بازها؟؟؟بستگي داره ...اگه زمختي دو سه تا از باسها رو فاكتور بگيريم و حساب نكنيم اسونتر(البته به كلاس و اينكه در چه لولي به كجا ميرسين بستگي بسيار داره)

در كل به شماره ١ بدم 9.6 به اين شماره ميدم 9


+


راستي بازي براي pc هم در شرف انتشار و اگر دوستان تمايل و علاقه داشته باشن يه خلاصه اي از داستان ٢ شماره رو من بنويسم اينجا...البته ميشه در حد يه تاپيك و lore نوشت چون خيلي بزرگ ولي به خاطر ذيق وقت فعلا در حد يه پست بنويسم




نظر علاقه مندان چيه؟؟؟؟؟

.

مرسی .
موافقم با نقدر مراد جان .
خودم قدر یه کتاب حرف دارم در مورد مقایسه این دو تا که حال نوشتنشو ندارم .
یه موردی که خیلی خیلی خیلی افت کرد توی این شماره نقشه بازی بود.
نقشه شماره قبلی خیلی خلاقانه و خارق العاده بود .

[Gregar]

بالاخره بازي رو تموم كردم...بعد 63 ساعت
بسيار زيبا بود و شايسته .....حس نقد نوشتن نيست ولي يه مقايسه كوچيكي مي كنم با شماره ١ اش كه برا كسايي كه بازي كردن شماره قبلي رو اين شماره دستشون بياد:


داستان = بسيار زيبا و عميق مثل شماره قبل
شروع و پايان = زيبا ولي نه به اندازه شماره يك شوك برانگيز
گيم پلي = مكانيزم گيم پلي بهتر از شماره قبل
اتمسفر و موزيك =يكي از مهمترين نقاط قوت سري كه عالي بود ولي شماره يك كمي غمناكتر و بهتر بود
بالانس و طراحي مراحل = مكانيزمهاي بسياري به بازي اضافه شدن و اين نقطه قوت بزرگي بوده ولي bonfire ها براي سيو و طراحي مراحل متعادل نبودن يعني بعضي وقتها خيلي نزديك هم و بعضي وقت دور...باسها هم اكثر همينطور بودن ....لحظات به قولي wow و عميق شماره يك هم بيشتر بود
ارتباط با شماره قبل = خيلي بيشتر از اوني كه ادعا ميشد بازي به شماره قبل ربط داره و اگه كسي قبلا شماره يك رو بازي كرده باشه از لحاظ لذت بردن از داستان بيشتر لذت مي بره
سختي بازي = كماكان سخت ترين بازي بازار مخصوصا براي كسايي كه به بازيهاي سينماتيك اين روزا عادت كردن ولي براي دارك سول بازها؟؟؟بستگي داره ...اگه زمختي دو سه تا از باسها رو فاكتور بگيريم و حساب نكنيم اسونتر(البته به كلاس و اينكه در چه لولي به كجا ميرسين بستگي بسيار داره)

در كل به شماره ١ بدم 9.6 به اين شماره ميدم 9


+


راستي بازي براي pc هم در شرف انتشار و اگر دوستان تمايل و علاقه داشته باشن يه خلاصه اي از داستان ٢ شماره رو من بنويسم اينجا...البته ميشه در حد يه تاپيك و lore نوشت چون خيلي بزرگ ولي به خاطر ذيق وقت فعلا در حد يه پست بنويسم




نظر علاقه مندان چيه؟؟؟؟؟

.

ممنون . چه بهتر اگه بنویسی . مخصوصا داستان رو اگه از نسخه اول یعنی demon souls بنویسی که چه بهتر چون داستان DS1 فکر کنم به اون هم مربوط میشد .

راستی حالا که تموم کردی ایا این نسخه هم مثل نسخه قبلی دارای چند پایان بود یا نه ؟

[halflife g]

مرسی از مقایسه مختصر و مفیدت.
63 ساعت؟ پس باید دنبال وقت مناسب باشم!
با خلاصه داستان موافق، فقط توی اسپویلر باشه که نگهداری بشه واسه همون وقت مناسب

اره ديگه وقت ميخواد البته من يجوري بازي كردم كه جاهاي سختشو اوايل رفتم و زياد تر مردم ولي نرمال 50 ساعت ميخواد و البته ارزش ng+ بازي هم خيلي بالاس چون سرنوشت خيلي از npc ها و بعضي مكانهاي مخفي رو نميشه تو دور اول فهميد...كه براي من متاسفانه وقت براي بازي كردن ng+ اش نبود

اينم يه ترول جالب در مورد از كار و زندگي انداختن اين بازي:

مرسی .
موافقم با نقدر مراد جان .
خودم قدر یه کتاب حرف دارم در مورد مقایسه این دو تا که حال نوشتنشو ندارم .
یه موردی که خیلی خیلی خیلی افت کرد توی این شماره نقشه بازی بود.
نقشه شماره قبلی خیلی خلاقانه و خارق العاده بود .

اره موافقم ...تو شماره قبل به طور جالبي خيلي جالبي ارتلاط پيدا مي كردن مراحل به هم.....كلا طراحي مراحل يه جوري بود كه خيلي از ايتما و باسها رو من بعد تموم كردن بازي ديدم(مثه dull ember)
البته مپ هم خيلي بزرگتر بود و نميشد در حد شماره قبل ارتباط ايجاد كرد بين مپها

ممنون . چه بهتر اگه بنویسی . مخصوصا داستان رو اگه از نسخه اول یعنی demon souls بنویسی که چه بهتر چون داستان DS1 فکر کنم به اون هم مربوط میشد .
راستی حالا که تموم کردی ایا این نسخه هم مثل نسخه قبلی دارای چند پایان بود یا نه ؟

پس تا يه هفته پست مي كنم خوبه باز تاپيك اين بازي طرفدار داره
+
نه اين بازي يه پايان بيشتر نداره

.

[manuelcalavera]

مراد یه جوری که اسپویل هم نشه بگو چجوری بریم وقتی بازی اومد که NPCهای مهم نمیرن

[doit]

امکان داره برای نسخه کامپیوترش dlc بیاد؟

[halflife g]

داستان Dark souls 1

در زمانهای بسیار کهن در سرزمینی به نام Lordran انسانها و غولها و اژدهاها در کنار یکدیگر زندگی می کردند ولي اژدهاهاي جاويدان با قدرت عظیمشان بر سرزمین ها حکمفرمانی می کردند تا زمانی که اولین شعله آتش بر افروخته شد(کسی منشا برافروخته شدن اولین اتش را نمی داند) که حاوی Lord soul یا روح عظیم و بسیار قدرتمندی بود هر تکه ای از این Lord soul برای صاحبش قدرتی عظیم را ایجاد می کرد و او را خدا گونه می کرد.


Gwyn با اگاهی از این موضوع Lord soul را بدست می اورد ولی Dark soul چطور؟

Gwyn ارباب روشنایی یا خاکستر؟

او این روح را برداشته و به همین دلیل به ارباب روشنایی یا Lord of sunlight معروف می شود و تکه ای از روح را برای Nito و تکه ای را به زن ساحره ای به نام Izallith می دهد و مابقی را در خود نگاه میدارد.
بر خلاف Lord soul روح قدرتمند مخرب دیگری به نام dark souls در اولین شعله وجود داشته که به وسیله دزدی عادی برداشته و به او می رسد و نژاد انسان از بخشی از نیروی همین Dark souls گسترش می یابد و در نتیجه هر انسانی در این خطه دارای تکه کوچکی از Dark souls در نهاد خود به نام Humanity می شود.


جنگ شروع می شود

با ظهور اولین شعله آتش 3 ارباب که حال هر کدام تکه ای از Lord souls را داشتند به همراه اژدهایی خاین با نام Seath the scaleless برای کنترل سرزمین با اژدهاها وارد مبارزه می شوند.طی مبارزه Gwyn با استفاده از تیرهای آتشین خود و با استفاده از ارتش شوالیه های نقره ای خود و Izalith ابا استفاده ز توپ های اتشین قوی که به کمک lordsoul تولید می کرده و Nito با استفاده از انتشار بخار مسموم کننده مرگ و بیماری و در نهایت با خیانت Seath به هم نوعان خود تقریبا اکثر اژدهاها نابود شده و حکومت Gwyn به عنوان قویترین Lord از بین 4 Lord بر بر حکومت سرزمین Lordran شروع شده و آغاز عصر آتش شروع می شود(بعد ازپیروزی Gwyn تکه دیگری از Lord soul را به Seath می دهد)


آتش در حال خاموش شدن است

آتش تا زمانی می تواند روشن بماند که از کل Lord soul برافروخته شود(یعنی به نوعی این روح هیزم شعله های آتش هستند)Gwyn با خارج کردن Lord soul نااگاهانه اسباب خاموشی شعله و در نتیجه اتمام عصر آتش و از بین رفتن حکومت فعلی خود و همچنین برگشت به عصر اژدها را فراهم می کنند.
بعد از مدتی طولانی از حکومت Gwyn بالاخره شعله شروع به از بین رفتن و خاموش شدن می کند.در نتیجه با شروع عصر تاریکی Dark soul ای که بین انسانها پخش شده بود شروع به قدرت گرفتن می کند و Lord soul که با روشن بودن آتش قوی بود و بین lord های خدای گونه بخش شده بود شروع به تضعیف می کند(پایان Age of fire و شروع Age of dark) ولی در همین حین نفرینی از همینDark souls بین انسانها شیوع می کند که علامت ان یک Dark sign است که بر فرد نفرین شده ظاهر می شود

Izalith به عنوان خالق pyromancy به همراه 7 فرزندش

Gwyn با اگاهی از این مطلب برای حفظ اتش و ادامه حمکرانی خود و جلوگیری از نفرین دست به کار می شود و از ساحره Izalith برای برافروختن دوباره سعله کمک می خواهد ولی او به جای ساختن شعله موجودی کریه به نام Bed of choas را می سازد و خود چندین فرزندش را به کشتن داده یا به موجوداتی زشت و نفرین شده تبدیل می کند.


آخرین راه حل Gwyn

خاستگاه اولین شعله بعد از خودسوزی Gwyn به ویرانه ای تبدلی می شود

Gwyn که اوضاع را چنین می بیند و راه دیگری نیز به نظرش نمی رسد برای حفظ شعله اتش و Age of fire در اقدامی فداکارانه محل حکومت خود یعنی Anor londo را ترک کرده و به همراه نفرات زیادی از ارتشش به نام شوالیه نقره ای به کوره و محل نگهداری اولین شعله رفته و خود را در ان می اندازند تا شاید شعله جان بگیرد ولی به خاطر نبود تکه های دیگر lord souls دیگر تنها کوهی از خاکستر و جنازه های شوالیه ها باقی می ماند و gwyn بدون چاره و سردرگم برای حفظ پادشاهی خود در کنار اولین شعله می ماند.

Anor londo پایتخت حکومت Gwyn

(بعد از سکونت Gwyn کنار اولین شعله یکی از دو پسری که برای او باقی مانده بود و Dark sun gwyndolin نام داشت و جزو باسهای اختیاری بازی بوده به همراه شوالیه های نقره ای که با او همراه نشده بودند کنترل سرزمین را در دست می گیرند.....گفتنی است که او در قالب دختری بزرگ و زیبا کنترل سرزمین را در اختیار دارد و فکر می شده که او دختر است...زنده بودن او همیشه Anor londo رو در هنگام طلوع خورشید نگه می داشته ولی کشتن او در بازی برای همیشه Anor londo را تاریک می کند)
بعد از ین اتفاق Gwyn که به ارباب روشنایی معروف بوده به ارباب خاکستر یا Lord of Cinder معروف می شود.


سرزمینی پر از نفرین و عذاب

حال بسیاری از انسانها از نفرینی کهDarksign نام دارد و روز به روز بر شمارشان اضافه می شوند رنج می برند این نفرین این گونه عمل می کند که هر انسان بعد از مرگش دوباره به آخرین Bonfire یا آتشی که در کنارش ایستاده یا استفاده کرده یا اتراق کرده ظاهر می شود و نمی میرد. در نتیجه انسان سالم به یک انسان نامیرا یا undead تبدیل می شود و اگر بارها این اتفاق برایش بیفتد رفته رفته خوی انسانی خود را از دست داده و به یک Hollow تبدیل شده و فرد دیوانه ای خواهد شد که اختیاری از خود ندارد و کارهایی را که زمانی انسان بوده را مکررا انجام داده و به پوست و گوشتی دیوانه تبدیل می شود(برای همین در بازی خیلی از اوقات NPC ها یا دشمنان Undead علت کاری که انجام می دهند را نمی دانند)
کاراکتر بازی هم همینطور بوده و بعد از هر بار مرگ به اخرین Bonfire بر میگردد و اگر Humanity مصرف نکند و به فرم انسانی برنگردد رفته رفته Undead بودنش شدت یافته و بهHollow تدبیل می شود.


ما کنترل کسی را به دست می گیریم کهUndead ای در شرف تبدیل شدن بهHollow بوده و به همین خاطر به دیوانه خانه ای در شمال سرزمین که برای همین گونه افراد در شرف تبدیل شدن ساخته شده در سلولی انتظار پایان عمر خود را می کشد ولی توسط شوالیه ای به نام Oscar of astora از سلول خود فراری داده شده و با خوراندن Humanity به او که اکنون جزو مواد کم یاب بین انسان ها تبدیل شده او را به زندگی بر می گرداند ولی شانس با Oscar of astora یار نبوده و او میمیرد ولی قبل از مرگ کلید خروج از دیوانه خانه را به او داده و از او می شنود که Undead ای باید زنگ را به صدا در بیاورد تا بتواند نفرین darksign را از بین ببرد و از او میخواد که اینکار را انجام دهد.(در ادامه بازی او را خواهیم دید که به Hollow تدیل می شود)

Solaire of Astora یکی از NPC های بازی که گفته می شود از جنگجوهای Gwyn بوده و سپس از درگاهش اخراج شده

بعد از اینکه کاراکتر دشمنان بسیاری را نابود می کند و با NPC ها و انسانهای دیگری ملاقات می کند بالاخره زنگ ها را به صدا در می آورد و بعد از به صدا در اوردن زنگ ها با primordial serpent ملاقات می کند که موجودی از زمانهای قدیم و در انتظار کسی است که بتواند Lord Gwyn را کشته وBonfire ها را به هم وصل و lord souls ها را سوزانده و به عصر تاریکی خاتمه دهد
در نتیجه کاراکتر داستان بعد از شنیدن این روایتها به دنبال lord souls ها به دیدار هر کدام از صاحبان فعلی اشان بعد از کشتن آنها و گرفتن روح هایشان می رود :

Seath :

Seath

اژدهایی بدون پوستی ضخیم به مانند هم نوعانش که از ترس نابود شدن به هنگام حمله Gwyn به اژدهاها به هم نوعان خود خیانت کرده و در عوض پاداشهای بسیار ارزنده ای از Gwyn دریافت می کند:
اجازه حکومت بر قسمتی از سرزمین خود و استفاده از primordial crystal ای که از کشتن اژدهاها به غنیمت برده که باعث می شود این کریستال برای همیشه او را نامیرا کند(و میبینیم که در بازی همیشه مشغول نگهداری از ا و البته تکه ای از Lord soul که Gwyn به او در ازای خدماتش داد)

Four kings:

یکی از 4 پادشاه

چهار رهبر مقتدر منطقه New londo که Gwyn قبل از رفتن برای خودسوزی خود تکه ای از Lord soul را به آنها داد تا بیش از پیش قویتر و نیرومندتر حکومت کنند ولی بعد از خاموش شدن شدن آتش و شروع عصر تاریکی قلمروی کوچک آنها به تاریکی و نفرین عظیمی فرو رفت و سربازان و شوالیه های نیرومندشان به موجوداتی ترسناکی تبدیل شدند که با خوردن Humanity و انسانیت مردم منطقه قلمرو را به تاریکی عظیم پیش بردند و فقط خرابه ای از آن سرزمین و 4 پادشاه گرفتار در اعماق تاریکی به یادگار گذاشتند.

The bed of chaos:

Izalith

محصول جاه طلبی ساحره Izallith برای روشن کردن دوباره اولین شعله که نتیجه ای جز ساخت هیولایی خطرناک و کشته شدن خود او و اکثر یارانش نداشت.از 7 فرزند Izalith پسرش تبدیل به غولی چندش آور(که در بازی جزو باس ها بود) و دو دخترش به موجودی با نیم تنه بالا انسان و نیم تنه پایین عنکبوت(که هر دو در بازی بودند و یکی از آنها جزو باسهای بازی بود)ما بقی نیز یا مردند و یا گریختند( دو یا سه فرزند زنده می گریزند که در بازی به عنوان NPC دوست یا دشمن با شما قابل مشاهده هستند.)



Grave lord nito:

Nito

یکی از همکاران Gwyn در نابودی اژدهاها و حمکرانی او ...او بعد از نابودی اژدهاها به Tomb of the giants بر می گردد و به عنوان کسی که مرگ و میر افراد سرزمین Lordran در دست اوست از Lord soul ای که بدست اورده حفاظت می کند
اگر کسی بتواند به قبرستان محل زندگی او برود می تواند عضو گروه او شده و به خدمت او دراید(همانطور که در بازی نیز میتوانید اینکار را بکنید)


و در پایان :

بعد از بدست اوردن تکه های Lord soul و به دست اوردن Lord vessel به خاستگاه اولین شعله که سالهاست lLord of cinder یا همان Gwyn در کنارش نشسته رفته و با او مبارزه می کند بعد از مبارزه ای زیبا و شاعرانه و بدست آوردن اخرین تکه Lord soul حال دو تصمیم پیش روی بازیباز قرار میگیرد:

اگر او هم به مانند Gwyn در کنار اولین شعله بشیند چون در طول بازی تمام شعله های اندک باقیمانده را روشن کرده و تمام تكه هاي Lord soul را با خود دارد با فدا کردن خود دوران تاریکی و نفرین را از بین برده و به حکومت فعلی دوام می بخشد(البته با فدا کردن خود و به جا گذاشتن حکومتی بدون صاحب)
ولی اگر شعله را به حال خود رها کند و از انجا خارج شود باعث ادامه دوران تاریکی و نفرین شده و با داشتن تمامی روح های قدرتمندی که اکنون از تمام Lord ها دارد پادشاه سرزمینی غرق در نفرین و نابودی می شود.

حال انتخاب با شماست.......... .


.

داستان Dark souls 2 به زودي......


.

[Gregar]

ممنون جالب بود و نکته هایی داشت که نمیدونستم

چه خوب بود انتخاب اخر در DS2 تاثیر گذار میبود . جالب میشد .

راستی اون قسمت که نوشتی مبارزه ای زیبا وشاعرانه انصافا اونقدر هم مبارزه زیبا و شاعرانه نبود . برعکس مبارزه با knight Artorias خیلی اپیک تر بود .

[City 17]

مرسی مراد، عالی بود!

راستی اون قسمت که نوشتی مبارزه ای زیبا وشاعرانه انصافا اونقدر هم مبارزه زیبا و شاعرانه نبود . برعکس مبارزه با knight Artorias خیلی اپیک تر بود .

موسیقی که موقع مبارزه با Gwyn پخش میشه واقعا کم نظیره{باس آخر با همچین موسیقی دل نشینی}
اگه اشتباه نکنم مراد هم به خاطر همین گفت زیبا و شاعرانه... اپیک که دقیقا مقابل شاعرانه هست، آدم رو یاد هالیوود میندازه