تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 12 از 18 اولاول ... 28910111213141516 ... آخرآخر
نمايش نتايج 111 به 120 از 176

نام تاپيک: مسابقه شعر متناسب با عکس

  1. #111
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض

    در گذرگاهی پرهمهمه ؛
    من ايستاده ام با من
    خاموش .
    در گذرگاهی سرشار از همهمهء هيچ
    در کنار عابران خالی از همه و لبريز از هيچ
    من ايستاده ام با همگان
    اما تنها ، اما خاموش .
    فرياد سکوت من با خشمی پنهان
    در هم می شکند همهمهء سرشار از هيچ عابران خالی از همه چيز را .
    من می بينم همه را
    من می بينم نهفته های همه را
    من می شنوم نگفته های همه را
    .............
    چشمها
    گوشها
    لبها
    به فرمان من
    در گذرگاهء سرشار از همهمهء هيچ
    در کنار عابران خالی از همه و لبريز از هيچ
    خاموش ايستاده اند
    می نگرند
    می شنوند
    لبخند می زنند .
    اما من ،
    در گذرگاهء سرشار از همهمهء هيچ
    در کنار عابران خالی از همه و لبريز از هيچ
    با قلبم تنهايم .


    - فریدون ایل بیگی -

  2. 7 کاربر از m_kh111 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #112
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    به فکر رفتن هستم...میدانم که در انتهای راه می فهمم چقدر حرف نگفته در دل باقی مانده...
    حرفهایی که مونده تنگ دلم...وبا گفتنش می توانستم راهی به سوی عشق باز کنم...
    حرفهای ناتمامی که در کوچه پس کوچه های ستاره ها اسیر مانده اند...
    چه سنگین است...تحمل رنجی که ناجوانمردانه بهم تحمیل شد...
    و چه بسا سیر میکنم در غربت خیالم..
    .که تو می آیی و به حرفهایم گوش میکنی...
    بیا ...بیا قبل از رفتنم بیا
    ...که فردا دیر است......
    عشق من

  4. 8 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #113
    داره خودمونی میشه Atefeh.N's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2011
    پست ها
    149

    پيش فرض

    گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.
    چشم تو زینت تاریکی نیست.
    پلک ها را بتکان کفش به پا کن و بیا.
    و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
    و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
    و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کند.
    پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت:
    بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است.
    "سهراب سپهری"

  6. 6 کاربر از Atefeh.N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #114
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    13

    مرا ديگر انگيزه سفر نيست.
    مرا ديگر هواي سفري به‌سر نيست.
    قطاري كه نيمشبان نعره‌كشان از ده ما مي‌گذرد
    آسمان مرا كوچك نمي‌كند
    و جاده‌ئي كه از گرده پل مي‌گذرد
    آرزوي مرا با خود
    به افق‌هاي ذيگر نمي‌برد.
    آدم‌ها و بويناكي دنياهاشان
    يكسر
    دوزخي است در كتابي
    كه من آن را
    لغت به لغت
    از بر كرده‌ام
    تا راز بلند انزوا را
    دريابم-
    راز عميق چاه را
    از ابتذال عطش.
    بگذار تا مكان‌ها و تاريخ به خواب اندر شود
    در آن سوي پل ده
    كه به خميازه خوابي جاودانه دهان گشوده است
    و سرگرداني‌هاي جست و جو را
    در شيبگاه گرده خويش
    از كلبه پا بر جاي ما
    به پيچ دوردست جادّه
    مي‌گريزاند.
    مرا ديگر
    انگيزه سفر نيست.
    .
    .
    .

    انساني در قلمرو شگفت‌زده نگاه من
    انساني با همه ابعادش- فارغ از نزديكي و بعد –
    كه دستخوش زواياي نگاه نمي‌شود.
    با طبيعت همگانه بيگانه‌ئي
    كه بيننده را
    از سلامت نگاه خويش
    در گمان مي‌افكند
    در عظمت او
    تاثير نيست
    و نگاه‌ها
    در آستان رؤيت او
    قانوني ازلي و ابدي را
    بر خاك
    مي‌ريزند…
    انسان
    به معبد ستايش خويش باز آمده است.
    انسان به معبد ستايش خويش
    باز آمده است.
    راهب را ديگر
    انگيزه سفر نيست.
    راهب را ديگر
    هواي سفري به سر نيست.



    شعر جاده آن سوی پل-احمد شاملو
    Last edited by Puneh.A; 21-09-2012 at 21:52. دليل: نام شاعر

  8. 6 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #115
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    ببخشید مسابقه برنده نداره؟

    متولی اینجا کیه؟

    یالا خودشو نشون بده وگرنه خودمو برنده اعلام میکنمااااااااااا

  10. 2 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #116

    پيش فرض

    ببخشید مسابقه برنده نداره؟

    متولی اینجا کیه؟

    یالا خودشو نشون بده وگرنه خودمو برنده اعلام میکنمااااااااااا

    سلام

    فردا اعلام میشه / به فرد برنده هم پی ام زده میشه تا عکس بعدی رو قرار بده


    پ.ن :
    دوستان اگه پیشنهادی برای روال مسابقه دارید از طریق [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یا انجمن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] طرح کنید.

  12. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #117

    پيش فرض


    نفــرات اول تــا ســوم مسابقـه ایــن هفتــه :



    2. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    3. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




    - فرد برنده پس از ارایه توضیحاتی پیرامون انتخاب شعر و عکس مسابقه ، عکس مسابقه بعدی را انتخاب خواهد کرد .سعی بشه فاصله زمانی اعلام فرد برنده و قرار دادن عکس بیشتر از یک روز نباشه . در صورت غیبت فرد برنده نفر دوم عکس بعدی را قرار خواهد داد .

  14. 9 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #118
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض

    خیلی ممنون از دوستان عزیز..
    دلیل انتخاب شعر:
    با دیدن همهمه اون خیابون، تنهایی و سکوت دختر و نظاره کردنش یاد تک تک کلمات شعر "گذرگاه" فریدون ایل بیگی افتادم به ویژه این قسمتش:
    "... اما من ،
    در گذرگاهء سرشار از همهمهء هيچ
    در کنار عابران خالی از همه و لبريز از هيچ
    با قلبم تنهايم ."

    این هم عکس این هفته..

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ضميمه هاي کوچک ضميمه هاي کوچک 70551787297395617530.jpg  
    Last edited by Ahmad; 15-10-2012 at 19:19. دليل: پیوست تصویر

  16. 9 کاربر از m_kh111 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #119
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    بگشاپنجره را
    برگ ريزان خزان در راه است
    فصل زرد
    پائیز ، بار دیگر لبریز
    از غم و اندوهیست
    که تواند دل هر
    عاشق را
    از غم و غصه ی معشوق فراتر ببرد
    بگشا پنجره را
    برگ ريزان خزان در راه است


  18. 4 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #120
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض



    باغ من
    آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
    ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش .
    باغ بی برگی ، روز و شب تنهاست ،
    با سکوت پاک غمناکش .
    ساز او باران ، سرودش باد است .
    جامه اش شولای عریانی ست .
    ور جز اینش جامه ای باید ،
    بافته بس شعله ای زر تار و پودش باد .
    گو بروید ، یا نروید ، هر چه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد .
    باغبان و رهگذاری نیست .
    باغ نومیدان ،
    چشم در راه بهاری نیست .
    گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد ،
    ور به رویش برگ لبخندی نمی روید ،
    باغ بی برگی که گوید که زیبا نیست ؟
    داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
    پست خاک می گوید .
    باغ بی برگی
    خنده اش خونیست اشک آمیز .
    جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
    پادشاه فصلها ، پاییز .

    تهران خرداد ماه 1335
    استاد مهدی اخوان ثالث ( م . امید )


  20. 4 کاربر از vahidhgh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •