من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت می گزارم
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت می گزارم
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا
که دیده آب شد از شوق خاک این درگاه
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصف تو خشنود نکرد
در راه عشق وسوسه اهريمن بسيست
پيش آي و گوش دل به پيام سروش كن
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
دوستان قبل از ادامه مشاعره ببینید که آیا نفر قبلی درست گفته یا نه.
بیت قبلیش با ت تموم شده بود پس این اشتباهه و شما هم همینجوری ادامه میدید؟آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصف تو خشنود نکرد
Last edited by knight 07; 04-09-2010 at 10:38.
مرا مي بيني و هردم زيادت مي كني دردم
تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
مقام اصلی ما گوشه ی خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)