تبلیغات :
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: شما از نظر اجتماعی در چه حالتی هستید؟

راي دهنده
160. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • هیچ مشکلی ندارم

    27 16.88%
  • کمی خجالتی هستم

    60 37.50%
  • اجتماع هراسی دارم

    68 42.50%
  • مشکل اجتماعی داشتم ولی خوب شد

    5 3.13%
صفحه 12 از 25 اولاول ... 2891011121314151622 ... آخرآخر
نمايش نتايج 111 به 120 از 241

نام تاپيک: اجتماع هراسی ، جمع هراسی ، سرخی هراسی یا فوبیا ( از منظر روانشناسی )

  1. #111
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,788

    پيش فرض

    کسی تا حالا از گیاه کاوا(kava) برای هراس اجتماعی استفاده کرده؟



    گیاه کاوا،درمانگری برای اضطراب

    مشهورترین داروی گیاهی برای درمان اضطراب گیاه کاوا می باشد که مطالعات زیادی در مورد تاثیر شگرف آن بر درمان اضطراب صورت گرفته است. اما نباید از گیاهان دیگری چون سنبل الطیب، تنین و گل ساعتی نیز غافل شد

    به گزارش گروه ترجمه سلامت نیوز،یکی از بارزترین عوارض جانبی کاوا آسیب کبدی می باشد. بیماری های کبدی نظیر سیروز کبدی، هپاتیت و نقصان کبد ناشی از مصرف این گیاه در اروپا گزارش شده است. بنابر این در بسیاری از کشورها فروش آن ممنوع اعلام شده است.

    بعضی شواهد نشان می دهد که گل ساعتی، سنبل الطیب و تنین نیز برای کاهش اضطراب موثر است و بعلاوه گیاهان بدون خطری هستند که عوارض جانبی آنها خفیف می باشد . اما با این حال مطالعات بیشتری لازم است تا تاثیرات مثبت و منفی این گیاهان را دقیقا بررسی کند.بنابراین اگر در نظر دارید که از مکمل های گیاهی و آزمایشی برای درمان افسردگی استفاده کنید ابتدا با پزشک خود مشورت کنید.

    اگر اضطراب شما به اندازه ای است که فعالیت های روزانه را مختل کرده بهتر است با یک روانشناس صحبت کنید.


    منبع : سلامت نیوز

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  2. این کاربر از Saeed System بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #112
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    10

    پيش فرض

    با سلام خدمت عزیزان

    من بنا به مشکل خودم جستجویی در اینترنت داشتم که با این فروم آشنا شدم، مشکل من هم همین جمع هراسیه، تجربیاتی دارم که ممکنه مورد توجه شما باشه.

    من تمام صفحات رو خوندم، مطالب جالبی بود.

    دربارۀ خودم، من ابتدا اصلاً نمیدونستم که این مشکل یه مشکل قابل حلی باشه، ولی تو یکی از برنامه های تلویزیون فهمیدم که با مراجعه به روان شناس قابل حله. منم به یک روانشناس مراجعه کردم که گفتن بعضی مسائل شاید براتون مفید باشه.

    اول اینکه تا اونجایی که میتونید از دارو استفاده نکنید، به نظرم در اینجور موارد دارو میتونه حتی آدم رو نابود کنه، من خودم با استفاده از دارو دچار پرخاشگری شدیدی شدم (قبل از این من آدم آروم و باگذشتی بودم)

    بهترین روش برای درمان این مشکل رفتار درمانیه (از نظر من)، هر چند برای گرفتن نتیجه نباید خیلی عجله کرد و باید درمان به صورت ممتد ادامه داشته باشه و قطع نشه (پزشک من میگفت که اگر یه وقت قطع کنی مشکلت نسبت به سابق حادتر هم میشه، که اینطور هم هست، با نتیجه گیری اولیه قضیه رو ول نکنید).

    اما چه رفتارهایی رو باید انجام بدیم؟، مواردی رو ذکر میکنم که مشابهش رو خودتون میتونید انجام بدید، توجه کنید که اصلاً برای خوب شدن نباید عجله کرد. مثلاً از کارهایی که براتون خیلی سخته شروع نکنید و با دو بار انجام اون، اون عمل رو ترک نکنید (این خیلی خیلی مهمه )

    شاید براتون خیلی سخت نباشه که از امروز نان رو شما بخرید، در این حین اگه رفتاری براتون سخت تره در مراحل بعد اون کار رو انجام بدید (مثلاً خرید یک دونه در صف یه دونه ای ها)

    یواش یواش کارهای خرید منزل رو شما به عهده بگیرید (با پدر و مادرتون هماهنگ کنید که این رو به عهدۀ شما بذارن و برای رفع مشکلتون از اشتباهات پیش آمده در امر خرید بگذرند)، مثلاً: روزهای اول برید میوه فروشی و بگید 2 کیلو خیار میخوام، بعد از تکرار و جا افتادن قضیه، برید مغازه ای که اجازۀ سوا کردن میده، 2کیلو خیار سوا کنید، وقتی به این هم عادت کردید، برید و 4تا دونه خیار سوا کنید و بخرید، اگر گفت کمه، بگید بیشتر از این احتیاج ندارم، در این مواقع هم خوشرو باشید .

    این کار رو در ادامه برای موارد مشکل تر ادامه بدید،مثلاً برید کتابفروشی، قفسه کتابها رو برانداز کنید، و اگر کسی گفت بفرمایید؟ جواب بدید میخوام رمانهاتون رو ببینم، بعد همینطوری که نگاه میکنید چند تا کتاب رو در بیارید و نگاه کنید و بذارید سر جاش و بدون خرید کردن بیایید بیرون (لبخند یادتون نره، به دهانی این قاعده! )

    بازم مشکل ترش کنید، برید لباس بخرید، با دلیل و بی دلیل بگید خوشم نمیاد یا موارد مختلف رو پرو کنید، این کار خیلی مفیده.

    برای تردد از وسایل جمعی استفاده کنید، اگر پیاده میرید بد نیست بعضی وقتها سوتی هم بزنید تا دلتون باز بشه ، سرتون رو بالا بگیرید و با لبخند به اطرافتون نگاه کنید ، خیلی ها از آدمهای خوشرو لذت میبرند، آدمها رو نگاه کنید، اگر کارگری رو دیدید خسته نباشید بگید، با دیگران ارتباط برقرار کنید، به پارک برید و روی نیمکتی بنشینید که کس دیگری هم هست .

    اما نکتۀ خیلی خیلی مهم:

    فکر میکنید بعد از اینهمه کار دیگه صداتون نباید بلرزه یا تپش قلب پیدا کنید، اینجا هم باید صبر کنید، این هم مثل مشکلات بالاست، اگر خودتون سخت نگیرید و هول دستپاچه نشید بعد از استرس اولیه آروم میگیرید و با تکرار دیگه این حالت بهتون دست نمیده، این جمله برای شما مهلکه "اگر حرف زدم و صدام لرزید چی؟!"، بجاش بگید "اگر صدام لرزید هم مسئله ای نیست، من تجربه اش رو دارم، زود خوب میشه، من میخوام خوب خوب بشم و با حرف زدن میشم"، اوایل سخته ولی راه میفتید.

    لرزش صدا باید مثل آبخوردن براتون عادی بشه تا دیگه صداتون نلرزه

    این فرض رو بکنید که ممکنه پیش چند نفر خرابکاری کنید، اما بدونید که وقتی خوب شدید همه گذشته رو فراموش میکنند.

    ما هم حق زندگی داریم، پس زندگی میکنیم...
    ما هم حق حرف زدن داریم، پس حرف میزنیم...
    ما هم حق اعتراض کردن داریم، پس لبخند میزنیم و اعتراض میکنیم...
    ما خیلی ها رو مسخره میکنیم، پس اشکالی نداره که بعضی وقتها هم به ما بخندند...

    اگر یک فلج مادر زاد قهرمان دو ماراتن نشه، هیچکس جز خودش مقصر نیست

  4. 5 کاربر از hamed10001 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #113
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mortal kombat 2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    فعلا که تو ایران
    پست ها
    373

    پيش فرض

    سلام
    اقا حامد به p30world به خصوص به این تاپیک خوش امدید.
    به خاطر مطلب مفیدتون که شاید تقریبا مفید ترین و امیدوار کننده ترین پست این تاپیک بود ، ازتون ممنونم.
    یه چند تا سوال دارم :
    1.شما خودتون الان سالمه سالم ومثل برقیه هستید یا هنوز خجالتی هستین.
    2.ایا واقعا میشه بدون رفتن پیش روانپزشک با کار هایی که شما انجام دادید ومشابه اون ، خوب شد؟
    3.تقریبا چه مدت طول میکشه تا مثل بقیه بشیم؟
    4. و در اخر اینکه من از اجتماع یه جور بدم میاد و از اینکه برم خرید یا تو اجتماع شرکت کنم بیزاریم، ایا این فقط به خاطر شرایط الانمه ؟ ( البته اینو خودم میدونم که به شدت ، مثل سایر مردم به اجتماع نیاز دارم)
    Last edited by mortal kombat 2008; 15-06-2011 at 09:38.

  6. #114
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    10

    پيش فرض

    سلام
    اقا حامد به p30world به خصوص به این تاپیک خوش امدید.
    به خاطر مطلب مفیدتون که شاید تقریبا مفید ترین و امیدوارککنده ترین پست این تاپیک بود ، ازتون ممنونم.
    یه چند تا سوال دارم :
    1.شما خودتون الان سالمه سالم ومثل برقیه هستید یا هنوز خجالتی هستین.
    2.ایا واقعا میشه بدون رفتن پیش روانپزشک با کار هایی که شما انجام دادید ومشابه اون ، خوب شد؟
    3.تقریبا چه مدت طول میکشه تا مثل بقیه بشیم؟
    4. و در اخر اینکه من از اجتماع یه جور بدم میاد و از اینکه برم خرید یا تو اجتماع شرکت کنم بیزاریم، ایا این فقط به خاطر شرایط الانمه ؟ ( البته اینو خودم میدونم که به شدت ، مثل سایر مردم به اجتماع نیاز دارم)
    سلام و ممنون از لطفتون

    در مورد سوال اولتون باید بگم که من الان دارای مشکل هستم، شاید بیشتر از قبل، اما دلیلش شکست بزرگی بود که توی یکسال اخیر خوردم که شاید اگر یه فرد سالم هم بود دچار مشکل میشد.

    اما من تجربۀ مدت کوتاهی درمان رو هم دارم که برای خودم مفید بود، ولی خودم هم به توصیۀ دکتر در مورد تداوم درمان توجه نکردم، الان میفهمم که امتداد دادن درمان مهمتر از شروع اونه، پس وقتی شروع کردید دیگه نباید در ادامۀ اون کوتاهی کنید.

    در مطلب قبلی گفتم که از نظر من دارو مفید نیست و ممکنه به شما آسیب بزنه، من با مشاوره خیلی موافقم، از این لحاظ دکتر رو پیشنهاد میکنم، ولی اگر رفتید صاف و پوست کنده بگید که دارو نمیخورم.

    ببینید، شما وقتی درمان رو شروع میکنید و در خودتون بهبود حاصل میکنید انگار دنیا رو بهتون دادند، این شما رو شارژ میکنه ولی این تازه آغاز کاره، باید ادامه بدید، ادامه بدید و ادامه بدید (بعداً نگید کم تأکید کردما! )

    از خودم میگم، من فقط در شرایطی خاص دچار مشکل بودم و آزار میدیدم (سوال و جواب سر کلاس و لرزش صدای ناشی از استرس، که ریشه در ضمیر ناخوداگاه داره و اون بزرگترین مشکل من بود که در راه تحصیل آزار دهنده بود)، اما بعضی معضلات هم بود که خیلی آزارم نمیداد ولی خوب باعث شده بود که از زندگی لذت نبرم (مثل عدم علاقه به مهمانی رفتن، هر چند میرفتم ولی خوشم نمیومد)

    وقتی درمان رو شروع کردم، به گفتۀ دکتر میرفتم میوه فروشی و گوجه میخریدم، اگه نمیذاشت سوا کنم، لبخند میزدم و میومدم بیرون، وقتی سوا میکردم 4تا گوجه بیشتر بر نمیداشتم و اگه اعتراض میکرد میگفتم بیشتر احتیاج ندارم و میمونه خراب میشه، کتابفروشی میرفتم و (شرحش در بالا هست).

    نمیدونید وقتی انجام میدادم چقدر راضی بودم (فرض کنید جایی شاغلید و دارید وظیفتون رو انجام میدید، حقوقتون هم سلامتی شماست)

    چندتا مثال در مورد خودم:

    بعد از اینکه درمان رو شروع کردم، یه بار استادمون گفت که بیا پای تخته و بگو این مسأله چه جوریه، واقعیتش بلد هم نبودم، ولی اصلاً نذاشتم فکری در مورد اینکه، وای من الان...، به ذهنم راه پیدا کنه، بلند شدم و رفتم پای تخته، شاید براتون عجیب باشه، ولی استادمون جلوی جمع با من شوخی میکرد ولی من هیچ لرزشی تو صدام نبود، چون خودم خواستم راحت باشم.

    یا تو یه مجلس عروسی اونی که پشت میکروفون بود گفت که حالا از فلانی میخوایم که بلند شه و...!، حس بدی بهم دست داد، به یکی از دوستام نگاه کردم و با اشاره گفتم که وای من نمیتونم، اون دوستم یه اشاره با چشم کرد که نترس، بیا، منم دل رو زدم به دریا و یا علی، رفتم وسط سالن و شروع کردم به شلنگ تخته انداختن! و دوستام اومدن وسط و بگو و بخند و مسخره بازی، حالا از اون عروسی برام یه خاطره باقی مونده که اون عروسی بهترین عروسی عمرم بوده، حالا اگه خودم نمیرفتم و میگفتم نه، بخدا من بلد نیستم، دستم رو میکشیدند و من نمیرفتم الان یه خاطرۀ بد داشتم که بخاطر مشکلم دوباره جلوی جمع ضایع شدم و دیگه هم عروسی نمیرفتم.


    بهتر شده بودم، دیگه فقط بعضی وقتها سر کلاس صدام میلرزید و حس میکردم که دارم بهتر میشم که دو تا عامل باعث شد که این بهبود قطع بشه، یکی حس اینکه خوب شدم و دیگه درمان لازم نیست، دوم هم اون شکست بزرگی که خوردم.

    زمان درمان رو شما طولانی مدت فرض کنید، 6 ماه،1 سال- 2 سال، توجه کنید که این رفتار درمانی جزئی از زندگی شماست، شما همیشه میوه فروشی میرید، کتابفروشی، خرید و ... جزء زندگی آیندۀ شماست، پس دنبال زود تموم شدن اون نباشید، ولی با شروع کردن اون شما روند بهبود رو حس میکنید.

    در مورد مشکل جمع هراسی یه مطلبی با مثال خوبه که گفته بشه.

    ترس و استرس یه واکنش روانیه که با ترشح هورمونی در مغز (فکر کنم هیپوفیز) بوجود میاد و همیشه هم منفی نیست، اگه یه سگ دنبال شما بکنه این واکنش باعث بالا رفتن ضربان قلب میشه و شما وقتی شروع میکنید به دویدن با سرعت بیشتری از مهلکه فرار میکنید (حتماً این حس رو درک کردید، واقعاً سرعت آدم بیشتر میشه و این بخاطر همون ترسه).

    حالا اگر شرایطی خاص در ضمیر ناخودآگاه شما مثل حملۀ اون سگه باشه همین مشکل ما پیش میاد، ما از جمع هراسی نداریم، اما به دلایل خاص (که شما در ایجاد اون دخیل نبودید) وقتی در اون شرایط قرار میگیریم، هورمون ترس در مغز ترشح میشه و شما تحت تأثیر قرار میگیرید.

    در مورد سوال چهارم شما باید بگم که این عکس العمل شما طبیعیه، وقتی آدم از جمع میترسه، در جمع حاضر نمیشه...

    شما باید بدونید که تا خودتون، خودتون رو درمان نکنید لذتی از زندگی نمیبرید و به فردی فاقد اراده تبدیل میشید و همیشه از شما سوء استفاده میشه، لذت واقعی زندگی در اجتماعی زندگی کردنه، پس بهتره خجالت رو کنار بذارید.

    اول سعی کنید ریشۀ مشکلتون رو پیدا کنید، حس میکنید چه نقطۀ ضعفی دارید؟، از ظاهر خودتون خوشتون نمیاد؟، خانواده همۀ کارهاتون رو انجام میدهند؟، شکستی توی زندگی داشتید؟ و ...

    در ایران بزرگترین مشکل، رفتار خانواده هاست که فکر میکنند که اگر همۀ کارهای بچه هاشون رو انجام بدهند، یا اگر اجازه ندند که بچه هاشون شکست بخورند پدر و مادر خوبی هستند، اما این ظلم در حق بچه است.

    از من میشنوید با فهمیده ترین عضو خانوادتون مشکلتون رو مطرح کنید، بگید من مشکلی دارم که دست خودم نیست و همه چیز رو توضیح بدبد (حتی الامکان با دوستانتون مطرح نکنید، این مسألۀ شخصی شماست)، از اعضا خانواده بخواهید کمکتون کنند (اول جار نزنید که آی، بلکه با یک شخص و فهمیده ترین اونها، خانوادۀ شما حتماً شما رو دوست دارند و کمکتون میکنند، و تأکید کنید که این یک رازه با دیگران در میون نذارن) و بهشون بگید که چکار باید بکنند، اول کارهای خودتون رو خودتون انجام بدید، باید مسئولیت کارهای خونه، خرید خونه، و...

    اگر کاری میکنند که شما رو ناراحت میکنه، از شما در جمع انتقاد میکنند، در مورد شما با دیگران مشورت میکنند، مشکلات شما رو به دوست و آشنا میگن، حتماً تذکر بدید و اعتراض کنید.

    اگر فکر میکنید که شما ظاهر خوبی ندارید، من ندیده میگم که شما حداقل از نصف مردم زیباترید پس بهتره ایمان بیارید که هیچکس به ظاهر شما توجه نمیکنه.

    به جنگ ترستون برید، مبارزه کنید، سعی کنید تنها نباشید، حتی توی خونه، حتی شده با مادرتون صحبت کنید، شما شمالی هستید و شهرهای شمال به هم نزدیکه، برنامه ریزی کنید که تنهایی به شهرهای اطراف برید و تنهایی قدم بزنید و تنها برید یه ساندویچ بخورید برگردید (اگر خرابکاری هم بکنید کسی شما رو نمیشناسه)، میدونم سخته، ولی بعد از هر 10 بار به خودتون نگاه کنید، حتماً از اعتماد به نفستون لذت میبرید.

    از کارهای راحت تر شروع کنید، من دقیقاً نمیدونم شرایط شما چیه، ولی از امروز شروع کنید، کارهای خودتون رو خودتون انجام بدید، اتاقتون همیشه باید مرتب باشه، هر وقت از بیرون میایید، جورابتون رو بشورید، اگر کسی کارتون رو انجام داد اعتراض کنید و دیگه اجازه ندید، انقدر پشت کامپیوتر ننشینید و تنها تلویزیون نگاه نکنید، با خانوادتون باشید، سعی کنید سحر خیز باشید و هر روز برید یه نون سنگک داغ بگیرید، و خیلی کارهای دیگه، اشکال شما خودتون نیستید، چاقی و لاغری، کوتاه و بلند، سفید و سیاه بودن شما نیست، اشکال از طرز فکر و نحوۀ زندگی شماست، اونو تغییر بدید.

    من اگر کمکی از دستم بربیاد در خدمتم، من میخوام بعد از ماه مبارک رمضان شروع کنم، اگه خواستید میتونیم با هم کارهایی که انجام دادیم رو بگیم و نتایجش رو هم در میون بذاریم، چه در این فروم به صورت عمومی، چه بصورت خصوصی و ایمیل.

    ترس رو کنار بذارید و بخواید که زندگی کنید، اول از همه اراده و شجاعت خودتون رو ثابت کنید

  7. 3 کاربر از hamed10001 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #115
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    10

    پيش فرض

    به نظر من يكي از تكنيا اينه كه از كاري كه خجالت ميكشين مرتب انجام بدين تا براتون عادي بشه
    آفرین، اما از کارهای راحتتر، سعی نکید از همین اول برید استخر جلوی جمع پشتک بزنید، یا کنفرانس علمی بدید، اول برید نان بخرید، میوه بخرید، برید تو صف بایستید.

    یه بار من پیاده رفتم 3تا پیتزا گرفتم و پیاده اومدم خونه (کاری که ازش بدم میاد) ولی انجام دادم و به خودم آفرین گفتم (نمیگم سخت نبود، اما انجامش دادم)، حالا میتونستم با ماشین برم تا کسی نبینه که پیتزا خریدم ولی این یه مبارزه است برای بهتر زندگی کردن

  9. 3 کاربر از hamed10001 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #116
    داره خودمونی میشه dalton77's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    39

    پيش فرض



    اما من تجربۀ مدت کوتاهی درمان رو هم دارم که برای خودم مفید بود، ولی خودم هم به توصیۀ دکتر در مورد تداوم درمان توجه نکردم، الان میفهمم که امتداد دادن درمان مهمتر از شروع اونه، پس وقتی شروع کردید دیگه نباید در ادامۀ اون کوتاهی کنید.
    منم کاملا موافقم.این روش که برای درمان اضطراب استفاده میشه روش cbt (درمان رفتاری-شناختی) نام داره که بیشترین استفاده رو داره اما مهمترین نکته در درمان پیگیری و امتداد درمانه و باید بصورت طولانی مدت درمان ادامه پیدا کنه تا مغز خودش را با شرایط تازه وقف بده حتی ممکنه 2 یا 3 ماه طول بکشه تا علایم بهبودی ظاهر بشه بنابراین انتظار نداشته باشین که 2 هفته ای تغییری اتفاق بیافته چون اگر با یه همچین طرز فکری پیش روانشناس برین و در کوتاه مدت نتیجه ای نگیرید از مشاوره هم زده میشید.
    آقا حامد آیا شما فقط از رفتار درمانی استفاده کردید یا از ریلکسیشن و حساسیتزدایی هم در کنار رفتار درمانی استفاده میکردید؟

  11. #117
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    10

    پيش فرض

    منم کاملا موافقم.این روش که برای درمان اضطراب استفاده میشه روش cbt (درمان رفتاری-شناختی) نام داره که بیشترین استفاده رو داره اما مهمترین نکته در درمان پیگیری و امتداد درمانه و باید بصورت طولانی مدت درمان ادامه پیدا کنه تا مغز خودش را با شرایط تازه وقف بده حتی ممکنه 2 یا 3 ماه طول بکشه تا علایم بهبودی ظاهر بشه بنابراین انتظار نداشته باشین که 2 هفته ای تغییری اتفاق بیافته چون اگر با یه همچین طرز فکری پیش روانشناس برین و در کوتاه مدت نتیجه ای نگیرید از مشاوره هم زده میشید.
    آقا حامد آیا شما فقط از رفتار درمانی استفاده کردید یا از ریلکسیشن و حساسیتزدایی هم در کنار رفتار درمانی استفاده میکردید؟
    اتفاقاً دکترم یه روشی برای ریلکسیشن گفته بود که من چند باری انجام دادم ولی به نظرم بیخود اومد، هر چند دکتر میگفت خیلی مؤثره ولی من متأسفانه گوش نکردم.

    در مورد حساسیت زدایی هم میشه منظورتون رو بگید؟ (چنین کاری رو فکر نکنم انجام داده باشم).

    شما از اثرات ریلکسیشن و حساسیتزدایی اطلاعی دارید؟، چقدر میتونه مؤثر باشه؟

  12. این کاربر از hamed10001 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #118
    آخر فروم باز dsa dsa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    زعفرانیه
    پست ها
    1,238

    پيش فرض

    من در رابطه با جنس مخالف استرس دارم .. مثلا نمی تونم پیشنهاد یه کاری رو بدم یا حرفم رو درست بزنم ؟
    چه کنم ؟

  14. #119
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    تقریبا آخرای جاده زندگی... یه تیغ تیز تو دستم تو وان حموم
    پست ها
    1,876

    پيش فرض

    من شنيدم داروي سيتالوپرام ميتونه خيلي مفيد باشه :
    لينك زير رو ببينيد:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  15. این کاربر از Old_Chater بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #120
    آخر فروم باز Ssarshar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    1,691

    پيش فرض

    دارو چيه برادر ! آدم اگه بخواد واسه هر چيزي دارو مصرف كنه كه بدنش داغون ميشه : دي
    منم زماني مشكل شما رو داشتم ولي يه كاري كردم . من هر وقت ميخوام همچين كاري انجام بدم ذهنم رو متمركز ميكنم روي اتفاقات خوب گذشته ! مثلا يه مبحث علمي كه روش كار كردم و يا فيلم قشنگي كه ديشب ديدم . اين مسائل رو اگر مرتب تو ذهنت واكاوي كني باعث نميشه فكرت روي استرس تمركز پيدا كنه و خيلي راحت ميتوني با اين مساثل كنار بياي . اگر توضيخ بيشتر ميخواي در خدمتيم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •