تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 12 از 137 اولاول ... 289101112131415162262112 ... آخرآخر
نمايش نتايج 111 به 120 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #111
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    هرگزم در سر نباشد فكر نام این منم كاینسان ترا جویم بكام خلوتی می خواهم و آغوش تو خلوتی می خواهم و لبهای جام فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر ساغری از باده ی هستی دهم بستری می خواهم از گلهای سرخ تا در آن یك شب ترا مستی دهم آه ای مردی كه لبهای مرا از شراربوسه ها سوزانده ای این كتابی بی سرانجامست و تو صفحه كوتاهی از آن خوانده ای
    ____________

  2. #112
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بي‌اراده متولد مي‌شويم. بي‌اختيار زندگي مي‌كنيم. بدون اينكه بخواهيم مي‌ميريم. نمي‌تونيم در تولد و مرگ دخالتي داشته باشيم، اما بياييد آن طور كه دوست داريم زندگي كنيم و ديگران را دوست داشته باشيم تا وقتي كه براي هميشه مي‌رويم خاطرمان در ذهن ها و خاطره ‌ها باقي بمونه...

  3. #113
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    عشق را در چه می دانی؟؟؟
    عشق را اینگونه می بینم...
    پاک کردن قطره اشک زلال کودک پا برهنه ای،در گل الود کوچه فقر

    در شراکت بار پیرزنی خمیده تا انتهای کوی مستقیم دوست

    در گرمای نوازش طفلی ژولیده موی،میان سوز سرمای یتیمی

    در موج ارام لبخندی مهربان،در گردباد طوفان نامهربانی ها

    در برداشتن سنگ جفا نشسته بر فرق،از پیش پای کلوخه زنی گمراه

    در زدودن سپیدی چهره رنگ باخته از گرسنگی رنجوری،با سکه ای سیاه

    در داشتن قلبی وسیع به رنگ دریا،برغم دلی چون دهان کوزه ،تنگ

    در التیام زخم دهن باز کرده ای از زخمیان مهر بر دهان زده

    و در تقسیم اب و تکه نانی،در جمع ژولیدگانی خرابه زی

    عشق را در چه می دانی؟؟؟

  4. #114
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    فرشته ای از سنگ پرسید : چرا مانند خاک از خدا نمی خواهی که از تو انسان بسازد ؟
    سنگ تبسمی کرد و گفت : هنوز آنقدر سخت نشده ام که مستحق چنین خواسته ای باشم!

  5. #115
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    باید گاهی سکوت کنیم!
    شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد ...

  6. #116
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    زندگی چون گل سرخی است پر از برگ و پر از عطر و پر از خار
    يادمان باشد اگر گل چيديم
    عطر و خار و گل و برگ
    همه همسايه ی ديوار به ديوار همند

  7. #117
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    سکوت عجیبی دارد این جا

    دیگر تنها من مانده ام و خیال بودنت...

    لبخندت و نوشته هایی که
    ...

    با خود چه کرده ای!؟ با من چه می کنی !؟

    دلم برایت تنگ می شود
    وقتی می خوانمت!

    وقتی بلند بلند می خوانمت!

    تنهایی
    عجیبی است، دیوانه ام می کند گاهی.

    وقتی می دانم برق چشمانت
    را توان دیدن نیست ...

    کاش این جا
    بودی، درست رو به روی من!

    سکوت می کردیم و در آن سکوت می خواندیم یکدیگر را...

  8. #118
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    سر چشمه ی محبت!
    ستاره ی من!
    چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است؟

    بگذار نامت را تکرار کنم...

    نامت زیباست ... دلنشین است ...

    چه داشته ای که این گونه مرا طلسم کرده ای؟!
    من اینگونه نبودم
    تو هوای دلم را با طراوت کردی
    زمانی که با تو هستم، به آسمان ، به بیکران پرواز می کنم
    پس بدان دوستت دارم
    گرچه پایان راه را نمی دانم...

  9. #119
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    درختان پرشکوفه ی بادام را دیگر فراموش کن. اهمیتی ندارد! در این روزگار آن چه را که نمی توانی بازیابی به خاطر نیاور. موهایت را در افتاب خشک کن و عطر دیرپای میوه ها را بر آن بزن
    عشق من، عشق من فصل پاییز است.

  10. #120
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    عبور کن...! بهانه ای برای ماندن نمانده، جز سایه هایی که در تاریکی محو شده اند...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •